روایتهایی از فضای سیاسی آزربایجان بعد از ۲۱ آذر سال ۱۳۲۵
گزارش شهربانی آذربایجان در تابستان ۱۳۲۸ نشانههایی به دست میداد از اینکه آزربایجانیها در مواجهه با بحران عمیق در منطقهشان گویی، به هوای اصلاح امور، مستعد مبادرت به اعتراض فعالانه به وضع بحرانیشان بودند. بنابر گزارش شهربانی آزربایجان، چشم و گوش ملت آزربایجان باز شده و دیگر قول تشریفات و مقررات و سایر جریانات معمولی کشور را نمیخورند. در دورهی پیشهوری فوقالعاده افکار مردم را از بدی اوضاع ادارات دولتی و نقص فرهنگ و بهداری و شهرداری و اجحافات طبقهی مالک و سرمایهدار و بدی وضع طبقهی کارگر و عدم اصلاحات متوجه کردهاند و حال، به همان علت، دیگر مردم آزربایجان حاضر و قانع به وضع فعلی نمیباشند و حتما اصلاحات میخواهند و به وعده و وعید راضی نمیشوند و عمل میخواهند و مطالبه میکنند.
فضای سیاسی برساخته در آزربایجان پس از سقوط حکومت فرقه مطلقا بستری حاصل خیز برای اعتراض فعالانهی آزربایجانیها نبود. در پی سقوط حکومت خود مختار آزربایجان و قتل و عام طبقهی نخبه توسط فاشیستهای پهلوی مرکز، عملا حکومت نظامیان بر آزربایجان طی دومین نیمهی سالهای دههی بیست خورشیدی رقم خورد. پس از پاییز ۱۳۲۵ خورشیدی، فضایی عمیقا امنیتی توام با کثرت بیسابقهی اعدامها و بازداشتها و تبعیدها و مصادرهها و سانسورها، در آزربایجان ایجاد شد.
با گذر از زمستان ۱۳۲۵ که با بیسابقهترین سرکوب خونین کارگزاران فرقهی دموکرات آزربایجان و پایگاههای مردمیاش به دست ارتش پهلوی مصادف بود، روایتهایی که رسانههای طرفین جنگ سرد هم در شوروی و هم در آمریکا از استمرار فضای امنیتی آزربایجان در سراسر سال ۱۳۲۶ ارائه میکردند، فضای سرکوب و رعب و وحشت و فلاکت در سراسر آزربایجان بود.
ترجمهی گزارشی از روزنامهی پراودا در مسکو را مدیرکل وزارت امور خارجه در اوایل شهریور ۱۳۲۶ چنین به اطلاع نخست وزیر وقت، احمد قوام، رساند که می نوشت: به طوری که از تبریز و سایر شهرهای آزربایجان اطلاع میدهند، پیوسته بر خودسری ارتجاع تحت ریاست مامورین اعزامی از تهران افزوده میشود. روزنامههای تبریز همه روزه خبر اعدامهای لاینقطع دموکراتها را درج میکنند.
در مهر ۱۳۲۶ احمد قوام که مسئولیت نخستوزیری و وزارت کشور را همزمان بر عهده داشت در مقام وزیر کشور به استانداری آزربایجان نوشت: مامورین ژاندارمری در دهات تعدیات زیادی به مردم میکنند و ممکن است عکس العمل آن از سال ۲۴ هم شدیدتر شود.
بیانیهی انجمن آزربایجان، انجمنی طرفدار حکومت ارتجاعی مرکزی، که به تازگی تاسیس شده بود، در آبان ماه ۱۳۲۶ از نوع برخورد هیئت حاکم در آزربایجان با آزربایجانیها طی دورهی حدوداً یک سالهی پس از شکست فرقهی دموکرات آزربایجان جمع بندی جامعی به دست میداد: فشار و تضییقاتی را که آزربایجان در عرض یک سال مخصوصا در چند ماه اخیر دیده در هیچ دورهای ندیده است. بیانیه چنین ادامه مییافت: ظلم و جور و اجحاف و تعدی و بیحیایی مامورین حکومت مرکزی ایران به جایی رسید که کاسهی صبر این ملت را لبریز و ناچار کرد به وسیلهی انجمن آزربایجان از هیئت دولت و مجلس شورای ملی استدعای رفع مظالم و تضییقات و محاکمهی مسئولین امر را بنماید.
در حالی که مسبب این همه ظلم و تعرض به ملت آزربایجان، همان فاشیستهای پهلوی بودند که فرمان این همه تعددی را صادر کرده و دست به قتل و عام، تبعید و غارت امول این مردم آزاده زده بودند.
ترجمهی گزارشی از روزنانهی هرالد تریبون به کوشش وزیر مختار ایران در واشنگتن، همان فضای امنیتی را به زبانی دیگر روایت میکند: از آنجایی که دولت ایران از فصای آزربایجان بیمناک بود، هزاران اشخاصی را که مظنون به مبارزه در راه حق تعیین سرنوشت خود با محوریت فرقهی دموکرات آزربایجان بودند را به جنوب ایران تبعید کرد. عدهی زیادی همه روزه در تبریز بازداشت گردیده و موقتا در داخل چهار دیوار باغ حاج فرج نگهداری میشوند تا این که قرار محکومیت مبنی بر توطئه علیه حکومت مرکزی را صادر نمایند. از اول سپتامبر تا کنون چهار هزار نفر به این طریق تبعید شدهاند و مقامات شهربانی تخمین میزنند که در ظرف شش هفتهی آینده ممکن است چهار هزار نفر دیگر نیز به نواحی جنوبی تبعید شوند.
وجهی از صعوبت زندگی فداییان در تبعید، آماج اشارهی روزنامهی هرالد تریبون از زبان تعدادی از افسران فدایی چنین روایت شده است: طبق رای صادره از دادگاه زمان جنگ تبریز فقط محکوم به حبس ابد شدهایم و حال آنکه شهربانی تبریز در ماه گذشته به زندان بندرعباس تبعیدمان نموده. شکی نیست که ساکن مناطق سردسیر شمالی به علت عدم استعداد طبیعی در نقاط گرمسیری جنوبی، آن هم در بدترین محلها و در زندان به زودی از بین خواهیم رفت و حقیقتا این عمل در مورد ما به منزلهی اعدام است که تاریخ اجرای آن به تاخیر افتاده است. در کوچههای شهر تبریز که هشتاد مایل با مرز شوروی فاصله دارد منظرهی پاسبانان و سربازان که اشخاص را به بازداشتگاه راهنمایی میکردند خیلی عادی است.
سرکوب فقط به بازداشت و اعدام و تبعید منحصر نمیشد. مصادرهی اموال نیز بخشی از فرآیند سرکوب بود. نامهی محرمانهی مدیرکل دارایی و اقتصادی آزربایجان به وزیر دارایی در اوایل سال ۱۳۲۶: از کلیهی اموال و دارایی کسانی که در دورهی یک سالهی امور حکومت ملی آزربایجان دخیل بودهاند صورت کامل برداشته شود و آنچه مورد نیاز ارتش است برابر پروانهی مرکز تسلیم ارتش و باقی مانده ضبط گردد و این دستور به همهی اموال فداییان شامل میشود و در اجرای آن باید اموال منقول و غیر منقول یعنی خانه و مستغلات شهری و دهات و اثاثیهی خانهی این گونه اشخاص را توقیف و ضبط نمود.
این مثالها فقط گوشهای از ظلمهای ارتجاع پهلوی در مورد ملت آزربایجان است. در پی تبعیض اقتصادی و سیاسی و فرهنگی حکومت پهلوی نسبت به آزربایجان و در فقدان فرصتهای سیاسی برای اعتراض فعالانه پس از ۲۱ آذر ۱۳۲۵، بخشهای از جمع بیکاران ناهمگن رعایای روستایی و کارگران شهری در سالهای ۱۳۲۷ الی ۱۳۲۹ اجبارا به کوچ منفعلانه از آزربایجان در پی کار و نان روی آوردند.