آراز نیوز

ارگان خبری تشکیلات مقاومت ملی آزربایجان

دیرنیش
چهارشنبه ۲۸ام آذر ۱۴۰۳
شما اینجا هستید: / تیتر یک / نقش آیت‌الله طالقانی در کشتار ۱۳۲۵ آذربایجان

نقش آیت‌الله طالقانی در کشتار ۱۳۲۵ آذربایجان

نقش آیت‌الله طالقانی در کشتار ۱۳۲۵ آذربایجان
16 دسامبر 2024 - 18:20
کد خبر: ۶۶۲۰۳
تحریریه آرازنیوز

👤 احمد خضرلو

مطالعه دوره یک‌ساله حکومت فرقه دمکرات بر آذربایجان، افق‌های جدیدی در قضاوت اعمال افراد سیاسی و مذهبی آن دوره پیش روی ما قرار می‌دهد. آیت‌الله طالقانی از معدود روحانیون موردقبول مردم و جریان‌های سیاسی در ایران است که در حوادث سال ۱۳۲۵ در آذربایجان نقشی اساسی ایفا کرد. در این نوشته به نقش وی در جریان کشتار سال ۱۳۲۵ در آذربایجان بر اساس نوشته‌های خودش، خواهم پرداخت.

پس از خلع رضاخان از قدرت توسط انگلیس‌ها، مردم زخم‌خورده و سرکوب‌شده از دیکتاتوری و خفقان بیست‌ساله رضاخان باروحیه‌ای متأثر از فرهنگ استبداد شرقی بازهم سعی داشتند خود را از این تنگنا بیرون کشیده و قد علم کنند. مردم آن‌چنان از ستم‌ها و اعمال ظالمانه دستگاه جبار رضاخان عاصی شده بودند که به‌رغم اشغال ایران از سوی قوای بیگانه به جشن و پایکوبی می‌پرداختند. به دنبال این جشن و سرور، مردم خود را با چهره خوش‌خط‌وخال محمدرضا روبرو می‌دیدند. وی به‌ظاهر اعمال پدرش را مذمت می‌کند و قول داده و سوگند می‌خورد که هرگز راه پدرش را ادامه ندهد. مردم بدبینانه ازیک‌طرف این حرف‌های شیرین را می‌شنوند و از طرف دیگر فروغی‌ها و ساعدها را می‌بینند که هنوز در رأس امور و حاکم‌اند، اما علی‌رغم فشارهای زندگی و گرانی سرسام‌آور، به همان روزنه آزادی نیز قدر می‌گذارند.

روزنامه‌ها بار دیگر طلایه‌دار مبارزات اجتماعی شده و احزاب و گروه‌ها تشکیل می‌شوند. نیروهای مردمی با استفاده از جو نسبتاً آزاد سیاسی فعالیت‌های خود را روزبه‌روز تشدید کرده و با شروع انتخابات دوره چهاردهم این فعالیت‌ها به اوج خود می‌رسد.

دربار و دولت سعی دارند از کلیه امکانات خود برای جلوگیری از ورود نیروهای مردمی به مجلس استفاده کنند. علی‌رغم تمام تلاش‌ها و تقلب‌های فاحش در انتخابات از جانب دربار، به علت جو خاص سیاسی حاکم و حضور نیروهای اشغال در ایران، طیف‌های مختلفی به مجلس راه می‌یابند. دکتر مصدق، سمبل نیروهای ملی، سید ضیا سمبل نیروهای ارتجاع و از جانب جناح چپ پیشه‌وری از تبریز و دوازده تن روحانی به نمایندگی از روحانیون وارد مجلس می‌شوند. باوجود حضور چند تن از نمایندگان مردمی، اکثریت همچنان در دست ارتجاع باقی می‌ماند زیرا ارگان‌های حاکمه همه در دست ارتجاع بوده و در چنان شرایطی گزینش نمایندگان واقعی مردم تقریباً غیرممکن است.

در مقابل رشد جنبش مردم، ارتجاع در تلاش است توسط اعمال و شیوه‌های تروریستی و استخدام مزدوران چماق به دست و با سازمان دادن و کمک گرفتن از ارتش و پلیس و راهنمایی مستشاران خارجی که سعی دارند با حمایت از ناسیونالیست‌های دو آتیشه نظیر فروغی و سید ضیا، مانع از حرکت پیش‌رونده نیروهای مخالف و گسترش دموکراسی شوند، از همه سو خواست‌های مردمی را سرکوب کند. نیروهای خارجی واقف‌اند برای حفظ و تثبیت مواضعشان باید برای محو آثار دموکراسی، تعطیلی احزاب و اتحادیه‌ها، توقیف روزنامه‌های مستقل و برقرار ساختن دیکتاتوری مجدد، اقدام جدی و فوری انجام دهند.

ارتکاب چنین اعمال ضد مردمی‌ای عکس‌العمل‌های مختلفی را از طرف مردم به دنبال دارد و رژیم با مقاومت شدید مردم مواجه می‌شود. با توجه به زمینه آگاهی نسبتاً بالای مردم آذربایجان که خود از طلایه‌داران نهضت مشروطه بودند، مردم این منطقه به‌شدت به خشم آمده و این نارضایتی و خشم به‌صورت اعتراضاتی در مناطق مختلف آذربایجان بروز می‌کند. فرقه دموکرات رهبری اعتراضات را به دست می‌گیرد و به‌تدریج قدرت زیادی در منطقه آذربایجان پیدا می‌کند. فرقه با خلع سلاح پادگان‌ها و با اتکا به نیروهای مسلح فدایی، مناطق وسیعی از آذربایجان را تحت کنترل خود قرار می‌دهد.

سرانجام سران در فرقه در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ تشکیل حکومت ملی آذربایجان را اعلام می‌کنند. از همان روزهای آغازین اعلام حکومت ملی آذربایجان، رژیم پهلوی دست به تهدید سران فرقه و مردم آذربایجان می‌کنند. ارتجاع حاکم بر تهران تمام تلاش خود را به کار می‌بندد تا اراده ملت آذربایجان را در هم بشکند.

پیشه‌وری در جواب تهدیدهای حاکمیت تهران، در سخنانی عنوان می‌کند: «ما سوگند یادکرده‌ایم که دموکراسی و آزادی را با تمام قوا حفظ کنیم، اگر هیتلر تازه‌ای هم ظهور کند به آذربایجان راه نخواهد یافت. خائنینی که در فکر حکومت جدید رضاخانی هستند، آرزوی حکومت بر آذربایجان را به گور خواهند برد. چنانچه حقه‌بازان تهران براثر الهاماتی که از لندن کسب می‌نمایند به محو آزادی ادامه دهند، ما مجبوریم یک گام فراتر نهاده و از تهران کاملاً قطع امید نماییم. حکومت تهران باید بداند که بر سر دوراهی قرارگرفته است. آذربایجان راه خود را انتخاب کرده و به‌سوی آزادی و دموکراسی پیش خواهد رفت. چنانچه تهران راه ارتجاع را انتخاب نموده، خداحافظ، راه در پیش، بدون آذربایجان به راه خود ادامه دهد و این آخرین حرف ماست.»

تحولات سیاسی در تهران افزایش‌یافته و درنهایت قوام‌السلطنه، مهره سیاه استعمار به حکومت می‌رسد. او ابتدای کار دست به مانورهای ماهرانه و ریاکارانه‌ای زده و تلاش می‌کند ابتدا جنبش سرتاسری را آرام کند و سپس به سراغ آذربایجان برود. در پی این تمهیدات چند میز وزارت به رهبران حزب توده پیشنهاد کرده و دل آنها را تا حدودی به دست می‌آورد. همین امر نیز موجب خیانت سران حزب توده به فرقه دمکرات آذربایجان می‌شود. قوام سپس برای عقب‌نشینی نیروهای شوروی از ایران به یک سلسله فعالیت‌های پشت پرده و بین‌المللی متوسل می‌گردد و درنتیجه این اقدامات و فشارهای امریکا نیروهای شوروی عقب‌نشینی می‌کنند. بعد از عقب‌نشینی نیروهای شوروی ارتش شاه به آذربایجان حمله‌ور می‌شود.

طالقانی در سال ۱۳۲۵ از طرف اتحادیه مسلمین و جامعه روحانیت آن زمان جهت بررسی حوادث راهی آذربایجان می‌گردد. وی بعد از تحقیق و بررسی اوضاع منطقه، گزارش‌هایی بر مبنای آنچه گذشته، تهیه می‌کند. اظهارات طالقانی در مورد این واقعه در برابر دادگاه رژیم شاه در سال ۴۲ تا حدودی طرز فکر سیاسی و ایدئولوژیک وی در آن مقطع زمانی را نشان می‌دهد تا جایی که صحبتی از جنایات ارتش شاه و اقدامات اصلاحی دموکرات‌ها به میان نمی‌آورد.

طالقانی در مورد حضورش در زنجان و دیدار با نیروهای ارتش که آماده حمله به آذربایجان بودند، در خاطراتش می‌نویسد: «در سال ۱۳۲۵ روز بعد از ورود ارتش به زنجان که دولت از همه طبقات و مهم‌ترین خواسته بود به آن ناحیه بروند این‌جانب از طرف عده‌ای از علما و مجامع دینی انتخاب شدم تا به زنجان بروم. شب که به زنجان رسیدم، سرهنگ بواسحقی که نماینده دولت بود با عده‌ای انتظار ما را داشتند. در مرکز ستاد وارد شدیم، در آنجا به چشم می‌دیدم که بیشتر افسران غیوری که مأمور رفتن به‌سوی آذربایجان بودند با چه روحیه پرشور از ایمان و غیرت آماده حرکت و منتظر دستور بودند. عده‌ای از آنان افسرانی بودند که در جلسات تعالیم دینی و قرآن شرکت می‌کردند. شب آن روزی که ارتش می‌خواست به‌سوی آذربایجان پیشروی نماید مصادف با ایام محرم بود. در آن شب در سالن مرکز ستاد با حضور فرماندهان، افسران و خبرنگاران، سخنرانی مفصلی کردم و وظیفه اسلامی و ملی همه به‌خصوص سربازان را شرح دادم و افتخار بزرگ فداکاری برای نجات کشور و شهادت در این راه را بیان کردم، چنان‌که افسران اظهار قدردانی کردند و می‌گفتند از این سخنرانی روحیه تازه یافتیم. پس از سخنرانی من سرهنگ «وفا» که افسر فهمیده، تحصیل‌کرده و شجاعی بود سخنرانی مفصلی کرد که شور و هیجان در میان افسران و مخبرین پدید آورد. صبح آن روز که ارتش و قوای چریک حرکت می‌کردند، آنها را از زیر قرآن رد کردم و به گوش یک‌یک آنها دعا خواندم و سر و روی آنان را بوسیدم.»

طالقانی در سال‌های بعد درباره دروغ‌گویی‌های شاه راجع به فرقه نیز در خاطراتش می‌نویسد: «قبلاً به ما گفته بودند دموکرات‌ها همه را سربریده‌اند و اموال مردم را غارت و تاراج کرده‌اند و چنان زمینه‌ی ذهنی برای ما آماده کرده بودند که ما فکر می‌کردیم از شهر تبریز چیزی نمانده است ولی وقتی به آنجا رفتیم، دیدیم که بیشتر اقدامات وحشیانه و غیرانسانی ازجمله چپاول اموال مردم، تجاوز به ناموس و غیره از جانب ارتشی‌ها بوده است»

روی خط خبر