آراز نیوز

ارگان خبری تشکیلات مقاومت ملی آزربایجان

دیرنیش
چهارشنبه ۱۴ام آذر ۱۴۰۳
شما اینجا هستید: / تیتر یک / فروپاشی استراتژی جنگی ایران؛ دلایل و تحولات احتمالی

فروپاشی استراتژی جنگی ایران؛ دلایل و تحولات احتمالی

فروپاشی استراتژی جنگی ایران؛ دلایل و تحولات احتمالی
1 دسامبر 2024 - 15:11
کد خبر: ۶۶۰۹۵
تحریریه آرازنیوز

👤 آراز نیوز

رژیم جمهوری اسلامی ایران سال‌ها با استفاده از استراتژی هلال شیعی برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقه‌ای تلاش کرد. رژیم ایران سیاست منطقه‌ای خود را بر پایه نیروهای نیابتی بنا کرده بود. از سوی دیگر تلاش کرد با سیاست‌های موشکی و هسته‌ای برای خود بازدارندگی ایجاد کند.

رژیم ایران در چارچوب استراتژی هلال شیعی، مسئله فلسطین و دشمنی با اسرائیل را به‌عنوان یک ابزار استفاده کرد. رژیم ایران با اینکه می‌دانست این سیاست به زیان فلسطین است، بر آن اصرار کرد چون هدف استفاده ابزاری بود. هدف رژیم ایران ایجاد هژمونی منطقه‌ای بوده و است.

البته تمسک بر تشیع در سیاست ایران روبنایی بوده و سیاست زیربنایی، ملی‌گرایی به زعم آنها ایرانی ولی در اصل فارسی/تاجیکی بوده است؛ موضوعی که بر هیچ ناظری پنهان نیست. این طرز تلقی از شیعه را می‌توان امتداد جریان تاریخی شعوبیه دانست.

تحولات اخیر نشان می‌دهد که این استراتژی کلان رژیم جمهوری اسلامی ایران که مبتنی بر جنگ مداوم است، شکست خورده است. رژیم ایران که ادعا می‌کرد در منطقه شش ارتش برای خود درست کرده است (منظور گروه‌های نیابتی مانند حزب‌الله و حشدالشعبی است) و پنج پایتخت عربی را کنترل می‌کند، اکنون با فروپاشی استراتژی جنگی روبه‌رو شده است چون هیچ‌گاه استنباط صحیحی از ظرفیت‌های خود و ظرفیت‌های رقبایش نداشته است.

رژیم ایران هژمونی‌طلبی خود را هیچ‌گاه بر قدرت نظامی و اقتصادی واقعی و استوار بنا نکرد و به جای آن دنبال استراتژی‌های آسیب‌پذیر و تک‌بعدی نیابتی، موشکی و هسته‌ای رفت. ایران ترجیح داد از نظر اقتصادی به چین و از نظر نظامی به روسیه تکیه کند. اما گرفتار شدن روسیه در جنگ اوکراین و مشکلات اقتصادی چین (رکود اقتصادی و وابستگی به صادرات به غرب) انتظارات رژیم ایران را برآورده نکرد.

البته در کنار بحران اقتصادی و ضعف نظامی، برخی بحران‌های داخلی مانند بحران مشروعیت و فساد ساختاری در فروپاشی استراتژی جنگی جمهوری اسلامی مزید بر علت شد.

اکنون دیگر حماس و جهاد اسلامی در غزه بازیگر جدی حساب نمی‌شوند. حزب‌الله لبنان کادر رهبری، بخش مهمی از بدنه و زیرساخت‌هایش را از دست داده و در برابر اسرائیل مجبور به قبول آتش‌بس و عقب‌نشینی شده است. در سوریه معادلات به زیان اسد و رژیم ایران رقم می‌خورد و حداقل حلب به‌عنوان سمبل پیروزی قاسم سلیمانی در سوریه از کنترل رژیم خارج شده است. با تنش‌زدایی عربستان و کشورهای خلیج، حوثی‌ها دیگر کارکرد قابل توجهی ندارند و معادلات درونی عراق حشدالشعبی و دیگر وابستگان ایران را تا حدود زیادی محدود کرده است.

اکنون دیگر رژیم ایران و اسرائیل رودررو قرار دارند ولی رژیم ایران تاکنون نتوانسته است به حملات پی‌درپی اسرائیل جواب درخوری بدهد. در حملات وعده صادق ۱ و ۲ ایران دید که توان موشکی‌اش تأثیر محدودی بر اسرائیل دارد و از سویی نیز از بیم عکس‌العمل سخت غرب، به‌سوی ساخت بمب اتم نیز نمی‌تواند برود.

رژیم ایران قدرت نظامی و اقتصادی اسرائیل و آمریکا را به درستی محاسبه نکرد و درک صحیحی از ظرفیت‌های خود نداشت. لذا بازدارندگی که فکر می‌کرد ایجاد کرده است، در مدت کوتاهی فرو ریخت.

از سویی نیز در آینده نزدیک دو چالش جدی در مقابل رژیم ایران قرار دارد: مسئله جانشینی خامنه‌ای و دولت ترامپ.

ظاهراً رژیم در صدد است که مجتبی خامنه‌ای را به جای پدر بنشاند. ولی واضح است که مجتبی نخواهد توانست جایگاه و تأثیر پدرش را ایجاد کند، همچنان که علی خامنه‌ای نتوانست جایگاه و تأثیر خمینی را برای خود ایجاد کند. بحران مشروعیت و بحران رهبری در رژیم مسئله‌ای جدی است.

کمترین تأثیر دولت ترامپ نیز بازگشت فشار حداکثری و قطع درآمدهای نفتی ایران خواهد بود.

به هر روی در شرایطی که رژیم ایران از هر طرف در تنگنا قرار گرفته است، اسرائیل این فرصت تاریخی برای تصفیه حساب با رژیم ایران را از دست نخواهد داد.

در چنین شرایطی احتمال تحولات جدی در ایران دور از ذهن نیست. محرک این تحولات مکانیزم‌های داخلی، خارجی و یا ترکیبی از هر دو می‌تواند باشد. تحولات نرم و یا سخت می‌تواند باشد. ولی به هر روی وظیفه نیروهای آزادی‌خواه و عدالت‌طلب این است که این تحولات را به فرصتی برای تقویت آزادی، عدالت و دموکراسی تبدیل کنند. روند تحولات باید به‌سوی یک دموکراسی تکثرگرا باشد و نباید اجازه داد که کشور دوباره به باتلاق فاشیسم و تروریسم فرو رود. کم نیستند گروه‌های فاشیستی (مانند سلطنت طلبان) و گروه‌های تروریستی (مانند پ‌ک‌ک) که مترصد فرصت هستند.

نیروهای آزادی‌خواه ملل تحت ستم، خصوصاً ملت تورک که بخش بزرگی از کشور را تشکیل می‌دهد، در این برهه نقشی حیاتی می‌توانند ایفا کنند. ملت تورک در ایران امکانات و پتانسیل بزرگی دارد و می‌تواند آن را برای گذار به دموکراسی واقعی تکثرگرا و مشارکتی مورد استفاده قرار دهد.

ملت تورک با دارا بودن امکانات و ظرفیت‌های بزرگ در ایران، مانند ظرفیت جمعیتی و جغرافیای بزرگ (در آزربایجان جنوبی به عنوان یک منطقه استراتژیک و نیز حضور در مرکز، جنوب و شمال شرق کشور‌)، حضور گسترده در ساختار اداری، نظامی و اقتصادی کشور و دارا بودن امکانات و ظرفیتهای منطقه‌ای می‌تواند لوکومتیو تحولات در ایران باشد و با همراهی و همکاری تمامی ملل و اتنیک‌های ایران کشور را به سوی آینده‌ای روشن هدایت کند.

روی خط خبر