آراز نیوز

ارگان خبری تشکیلات مقاومت ملی آزربایجان

دیرنیش
چهارشنبه ۲۷ام تیر ۱۴۰۳
آخرین عناوین
شما اینجا هستید: / مرکز تحقیقات / گزارش “محمدعلی بیراند” از جنبش های ملی در ایران پس از سقوط حکومت پهلوی- بابک شاهد

گزارش “محمدعلی بیراند” از جنبش های ملی در ایران پس از سقوط حکومت پهلوی- بابک شاهد

گزارش “محمدعلی بیراند” از جنبش های ملی در ایران پس از سقوط حکومت پهلوی- بابک شاهد
3 فوریه 2014 - 22:35
کد خبر: ۶۵۵۸
تحریریه آرازنیوز

“محمدعلی بیراند” از جمله روزنامه نگاران مشهور ترکیه بود که با مصاحبه ها، خبرها و گزارشهای جنجالی اش در تاریخ روزنامه نگاری ترکیه جایگاهی برتر را ازآن خویشتن نمود. وی که در سال گذشته بدرود حیات گفت در دوران جوانی خویش جز خبرنگاران روزنامه ی معتبر و پرتیراژ “ملیت” ترکیه بوده است. با سقوط حکومت پهلوی در ایران و تا زمان تثبیت قدرت از سوی حزب جمهوری اسلامی ایران، “محمدعلی بیراند” به عنوان خبرنگار این روزنامه راهی تهران گردیده و گزارشهایی از انقلاب ایران را در روزنامه ی “ملیت” ترکیه منتشر نمود. از جمله گزارشهای وی که موضوع بحث نوشتار ذیل است، حرکتهای قومی-ملی ظهور یافته در ایران پس از سقوط پهلوی و در هنگامه ی ایجاد خلأ اقتدار مرکزی است. این گزارش که در صفحه سوم روزنامه ی “ملیت” به تاریخ 14/04/1980 میلادی مصادف با 25 فروردین 1359 منتشر شده است حاوی پنج بخش می باشد که در بردارنده ی حرکتهای قومی-ملی گروههای ملی گوناگون در ایران است.

مقدمه: “بیراند” در ابتدای گزارش خویش جمعیت گروههای ملی غیرفارس را در ایرانی به جمعیت سی و پنج میلیون نفر را، بیست و سه میلیون ذکر نموده و گزارش با بیان این امر که این جمعیت غیرفارس در حکومت پهلوی مورد شدیدترین تبعیض ها و رفتارهای غیرانسانی واقع گشته اند و اکنون با سرنگونی این حکومت گروههای ملی غیرفارس از آزادی به بار آمده استفاده نموده و در پی احقاق حقوق خویش هستند، آغاز می گردد. سپس وی ایران آن زمان را به بمبی ساعتی تشبیه می نماید که با کوچکترین جرقه احتمال انفجار وجود دارد. وی ریشه ی این اعتراضات را پس از سرنگونی حکومت پهلوی عدم پایبندی سران انقلاب ایران به شعارهای خویش در خصوص حقوق ملیت ها  بیان می دارد. سپس تنها را خروج ایران از این وضعیت را اتخاذ سیاستهای دین گرایانه و عدم تحریک در برابر محرکهای خارجی بیان می دارد و در پی آن به حکومت آنکارا پیشنهاد می کند که چون در صورت بروز هرگونه تغییرات قومی در ایران اولین کشوری که از این تغییرات متاثرخواهد شد ترکیه می باشد از این رو آنکارا باید سیاستهای دوستانه و واقع گرایانه ای را با تهران در پیش گیرد. پس از این مقدمه “محمدعلی بیراند” آناتومی جنبش های گریز از مرکز موجود در ایران را بدین گونه شرح می دهد:

کردستان: بیراند در حالتی کلی در خصوص محل اسکان کُردها چنین می نویسد: “برجسته ترین این حرکات مربوط به کُردهاست. کُردها در ایران در سه منطقه ی ذیل اسکان دارند: 1) مناطق هم مرز با عراق شامل بر استان های کردستان و کرمانشاه، 2) بخش هایی از استان آزربایجان غربی هم مرز با ترکیه، 3)استان ایلام. ” سپس به گروهبندی های موجود در میان تشکیلات های سیاسی کُرد پرداخته و بیان می دارد که: “در زمان شاه که کُردها مرود شدیدترین اجحافهای واقع شده اند به دلیل حمایت خارجی موجود از ایشان و سلاحهای ارسالی به گروههای کُردی، دارای انتظام می باشند. سیاسیون کُرد به چهار گروه تقسیم می شوند که در مانیفیستی 26 ماده ای تمامی این تشکیلاتها به اتفاق نظر دست یافته اند. این گروهها عبارتند از :

– حزب دموکراتیک کُرد: رهبر این حزب “قاسملو” می باشد که داری ایدئولوژی چپ بوده و وابسته به مسکو می باشد، در ضمن این حزب ناسیونالیست های کُرد را نیز در بردارد.

– گروه عزالدین حسین: این گروه، گروهی مذهبی بوده که قدرت اش وابسته به رهبران دینی کُرد است.

– شاخه ی کُرد فدائیان خلق: این حزب ایدئولوژی مارکسیستی –انقلابی داشته و علیرغم اینکه در بروز انقلاب نقش بسزایی داشته اند اما در صف مخالفان خمینی قرار دارند.

– کومله: این گروه علیرغن گرایش مارکسیستی اش طرفدار مسکو نبود و گروه نیرومند مسلح می باشد.”

در ادامه ی گزارش “بیراند” بیان می دارد که این گروهها علیرغم داشتن اختلاف در مواردی همچون تشکیل کردستان متشکل از چهار استان آزربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و ایلام اتفاق نظر دارند. و گروهی متشکل از رهبران این چهار گروه سیاسی خواستار مذاکره با آیت الله خمینی گشته اند که آیت الله خمینی دیدار با این گروهها را رد نموده است.

آزربایجانی ها: “بیراند” شمار تُرکان ایران را 14 میلیون نفر ذکر می کند که قسمت اعظم این تُرکان و جمعیتی بالغ بر 12 میلیون نفر را آزربایجانی ها تشکیل می دهند. بنا به نظر “بیراند” آزربایجانی ها خود را تُرک قلمداد می نمایند اما وابستگی فرهنگی شان به ترکیه از منظرگاه زبان و فرهنگ چندان بارز نیست. علیرغم این موضوع این گروه ملی پتانسیل قوی در جهت منافع ترکیه در ایران را فراهم آورده است. به نظر “بیراند” فرهنگ آزربایجانی ها در زمان شاه نادیده گرفته شده بود و به سبب روابط شاه ایران و ترکیه همواره حکومت آنکارا از کمک بدین گروه ملی دوری جسته است. در زمان وقع انقلاب آزربایجانی تلاش می کنند که جایگاه از ست رفته ی خود در حکومت ایران که قبل از پهلوی صاحب آن بوده اند را به دست آورند و شدیداً به دنبال خودمختاری فرهنگی به خصوص در زمینه ی آموزش می باشند. مرکز فعالیتهای آزربایجانیان دو شهر تبریز مرکز آزربایجان شرقی و اورمیه مرکز استان آزربایجان غربی می باشد و رهبر دینی این گروه قومی آیت الله شریعتمداری می باشد که در زمان نگارش گزارش “بیراند” بنا به اذعان وی در حبس خانگی بوده است. بنا به نوشته ی “بیراند” مشکل اصلی آزربایجانیان با آیت الله خمینی علیرغم شیعه بودن این گروه قومی در اصل ولایت فقیه می باشد.

ترکمنستان: سومین گروه ملی که “بیراند” به ارائه ی گزارش از آنها می پردازد ترکمن های ایران می باشد. به گفته ی “بیراند” این گروه قومی-ملی به تورکی با لهجه ی خالص ترکی آسیای میانه سخن گفته و دارای ارتباطات معنوی عمیقی با ترکیه هستند. به گفته ی “بیراند” جمعیت این گروه قومی-ملی نزدیک به هفتصد هزار نفر می باشد. ترکمن ها به دلیل سنی بودن با آیت الله خمینی میانه ی خوبی نداشته و به نظر “بیراند” با وقوع انقلاب در ایران این گروه با بازپس گیری زمینهایشان که در زمان “انقلاب سفید” شاه از دست داده بودند و اداره ی این زمینها به دست خویش خشنود گشته و حکومت ایران نیز در قبال حرکتهای آنها واکنش شدیدی نشان نمی دهد.

اعراب سُنی: گروه قومی دیگری که “بیراند” به نگارش وضعیتشان می پردازد، اعراب ایران می باشد. “بیراند” جمعیت این گروه را دو الی سه میلیون نفر ذکر می کند که در مرز ایران و عراق ساکن هستند و به دلیل تمایز دینی و ملی با فارس ها و حمایتهای خارجی که از آن ها می شود توانسته اند جنبشی بارز را بیافرینند. با اعلام مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمی کشور این گروه به تقابل خشونت طلبانه دست یازیده و منابع و لوله های نفتی را هدف حملات خویش قرار داده اند. این گروه هدف آشکار خویش را از این عملیاتها بیان نمی دارد و تمرکز فعالیت اش در خوزستان است؛ به گونه ای که بارهای با ارتش درگیر شده است اما آنچه که بارز است سهم خواهی اعراب ایران از نفت موجود در منطقه شان می باشد.

بلوچستان: آخرین گروه قومی-ملی که “بیراند” به ارائه ی گزارش در باب آنها می پردازد بلوچ ها می باشد. “بیراند” جمعیت این گروه را بالغ بر یک میلیون نفر ذکر می کند که با ورود ارتش شوروی به افغانستان نه تنها در ایران جلب توجه نمودند بلکه توانستند دقت سیاستمداران جهانی را جلب نمایند. “بیراند” مردم این گروه قومی-ملی را افرادی خشن ذکر می نماید که به دلیل بی توجهی اقتصادی به منطقه ی شان که در هم مرز با افغانستان و پاکستان می باشد به قاچاق مشغول بوده و به لحاظ پایبندی به مذهب سنی مخالف سرسخت حکومت مرکزی ایران می باشند. شوروی ها به دلیل اینکه می توانند از طریق این گروه به آبهای آزاد خلیج راه یابند در برهه های مختلف در مقام کمک به این گروه برآمده و نقش قابل توجهی در عصیانهای آنها داشته اند.

در پایان گزارش “محمدعلی بیراند” در کنار مشکلی که ملتهای تحت ستم در ایران می تواند برای آن به بار آورد، مشکل اقتصادی موجود را از جمله مشکلات مهم ایران بیان داشته وگزارش را به اتمام می رساند.

بابک شاهد- سردبیر سایت “آرازنیوز”

 

روی خط خبر

محبوب‌ترین‌ها