پذیرش تکثر، چالش بزرگ دموکراسی در ایران
آرازنیوز
مردمان ایران پس از یکصد سال تجربه حاکمیت تمامیتخواهان اکنون به کسانی که با شعارهای سیاسی، مردم را به وحدت و صدای واحد دعوت میکنند، با شک و تردید مینگرند.
حاکمیت جمهوری اسلامی که شعارهایی چون “وحدت کلمه” را در جهانبینی خود دارد، جامعه را نه به عنوان یک طیف متکثر از افراد، اتنیکها و گروههای با گرایشهای مختلف سیاسی، فرهنگی، جنسی، ادیان و مذاهب، بلکه به عنوان یک توده عظیم قابل کنترل و مطیع میبیند.
به طور کلی در طول تاریخ معاصر، تمامی جنبشهای اجتماعی برخاسته از اندیشههای تمامیتخواه دارای این نوع نگاه به جامعه بودهاند. این نوع اندیشهها در دسته گرایشات فاشیستی طبقهبندی میشوند که معتقدند برای نیل به اهداف متعالی خود، باید یک «صدای واحد» از جامعه برخیزد تا تمام تفاوتها زیر پای این توده عظیم و صدای واحدش له شده و راه را برای رسیدن به جامعه متعالی مد نظر رهبران این نوع رژیمها باز کند.
در ایران، تمامیتخواهان چه از نوع فاشیسم مذهبی، چه از نوع فاشیسم باستانگرایانه و چه گرایشات ترکیبی از این دو، خواهان سیطره بر کل جامعه و شنیدن یک «صدای واحد» از کشور هستند. اصولاً تحمل شنیدن صدای مخالف را نداشته و آنها را با برچسبهایی چون مرتد یا تجزیهطلب که باید «مشت بر دهانشان زد» شیطانی میسازند تا پروسه حذفشان را برای طرفدارانشان مشروعیت ببخشند.
در ایران، این جامعه متکثر با مذاهب و زبانهای متفاوت، دموکراسی زمانی میتواند پای بگیرد که تمامی ملتها و پیروان مذاهب در آن همدیگر را به رسمیت بشناسند و خود را جزئی از این کشور و جامعه بدانند نه صاحب اصلی آن.
در موضوع ملتها در ایران که در دهههای اخیر به یک چالش بزرگ در نقض حقوق بشر مبدل گشته است، ضرورت به رسمیت شناختن تکثر ملی اجتنابناپذیر به نظر میرسد؛ زیرا عدم به رسمیت شناختن کثیرالمله بودن ایران علاوه بر اینکه موجب پیاده شدن سیاستهای تبعیضآمیز، امنیتی و ضد توسعه علیه این مناطق میشود، همچنین به طور غیرمستقیم از برقراری دموکراسی برای جامعه فرهنگ غالب نیز جلوگیری میشود.
تبعیضها علیه ملتهای غیرفارس در ایران منجر به افزایش تنشها و درگیریهای اجتماعی میشوند. وقتی گروههای تحت تبعیض به طور مداوم حقوق خود را مطالبه میکنند و با مقاومت گروه حاکم مواجه میشوند، تنشهایی به دنبال آورده و منجر به بیثباتی اجتماعی میشوند. در چنین شرایطی، آزادیهای فرهنگی و سیاسی گروه غالب نیز تحت تأثیر سیاستهای امنیتی و تمایل بیشتر به تمرکز قدرت سیاسی قرار میگیرد، زیرا حکومت تمایل بیشتری به حفظ امنیت خود پیدا میکند و محدودیتهای بیشتری در سراسر قلمرو تحت حاکمیتش اعمال میکند.
حکومت تمرکزگرا در پاسخ به اعتراضات و نارضایتیهای ناشی از تبعیض علیه ملتهای غیرفارس، به منظور تحکیم قدرت سیاسی خود تمایل بیشتری به کنترل و سرکوب پیدا میکند. این کنترلها منجر به افزایش بودجه نیروهای قهریه و امنیتی و نیروهای سیاسی تندرو و معتقد به بگیر و ببند شده و در نهایت اعمال محدودیتهای بیشتر بر آزادی بیان، تجمعات و رسانهها میشود که میتواند بر همه ملتها، از جمله ملت غالب، تأثیر بگذارد.
تعامل فرهنگی یکی از اصول توسعه جوامع است. در حال حاضر، فرهنگ حاکم در ایران از غنای فرهنگی که میتواند از تنوع و تعامل با زبانها و فرهنگهای مختلف در کشور ناشی شود، محروم میشود. این فقدان تعامل فرهنگی در یک جامعه موجب عقیم ماندن اصل تنوع شده و مانع از رشد کامل جامعه می شود. جوامعی که از تعامل فرهنگی بهرهمند هستند، معمولاً ارزشهای دموکراتیک و حقوق بشر را بهتر درک و رعایت میکنند. تعامل فرهنگی میتواند به کاهش تعصب و افراطگرایی کمک کند. وقتی افراد با فرهنگها و دیدگاههای مختلف آشنا میشوند، فهم و همدلی بیشتری نسبت به دیگران پیدا میکنند. این فهم متقابل میتواند به کاهش تنشها و افزایش همکاری و همبستگی اجتماعی منجر شود. به طور کلی تعامل فرهنگی یکی از اصول اساسی برای پیشرفت و توسعه جوامع است.
از سوی دیگر، حکومتهایی که به تبعیضها دامن میزنند، مشروعیت خود را در نظر بسیاری از شهروندان از دست میدهند. این فقدان مشروعیت میتواند منجر به واکنشهای تندتری از سوی حکومت برای حفظ قدرت شود که معمولاً شامل محدودیتهای بیشتر بر آزادیها است و به این ترتیب تمام کشور، از جمله جامعه فرهنگ غالب، تحت تأثیر قرار میگیرد.
تبعیضها علیه ملتهای غیرفارس در ایران موجب ایجاد فضای سیاسی متمرکز شده و فساد در رأس قدرت را افزایش میدهد، زیرا برای حفظ نظم موجود، حکومت امنیتی ملزم به افزایش تمرکز قدرت در حلقهای کوچک از نخبگان سیاسی به اصطلاح قابل اعتماد میشود و مانع از دست به دست شدن قدرت سیاسی میگردد.
در ایران کثیرالمله، بدون پذیرش نوعی از فدرالیسم و توزیع ثروت و قدرت سیاسی به صورت افقی در بین ملتهای ایران، نمیتوان به دموکراسی پایدار دست پیدا کرد. زیرا تا زمانی که سیستمی تمرکزگرا در ایران وجود دارد، تبعیضها و توزیع ناعادلانه ثروت و قدرت سیاسی ادامه خواهد داشت و همانطور که گفته شد، همین سیستم مبتنی بر تبعیض منجر به فساد و تمرکز قدرت سیاسی در دست یک حلقه کوچک از نخبگان سیاسی خواهد شد و مناطق مرکزی ایران نیز از دستیابی به موهبت دموکراسی ناکام خواهند ماند.
ژان پل سارتر، فیلسوف فرانسوی، مسئولیت اخلاقی خود را در قبال جنبش آزادیخواهی الجزایر در دهه ۵۰ به خوبی به جای آورد. او با احساس مسئولیت اخلاقی به عنوان یک روشنفکر فرانسوی، پذیرفت که مسئولیت دارد تا صدای اعتراض مردم الجزایر را به گوش جهانیان برساند و از حقوق آنها دفاع کند. او در مقابل اندیشههایی که از آن دفاع میکرد صادق بود و بر آزادی فردی، انتخاب و مسئولیت اجتماعی تأکید داشت. از نظر سارتر، انسانها باید به دنبال آزادی و خودمختاری خود باشند و با هر نوع ظلم و ستم مقابله کنند. بنابراین، علیرغم ملیت فرانسوی خود از مردم الجزایر در برابر حکومت استعمارگر فرانسه دفاع کرد. اکنون اما در ایران امروز، روشنفکرانی که دغدغه دموکراسی و آزادی دارند، سکوت رذیلانه و خجالتآوری در برابر خواسته حق تعیین سرنوشت ملتها در ایران و تبعیضهای روا داشته بر آنان را برگزیدهاند. سکوتی که مسلما آنها را به دموکراسی نمیرساند.