سیرک انتصاباتی رژیم در غرب آزربایجان و چراغ سبز جمهوری اسلامی برای «مانور وحشت»
همه آمار و ارقام سیرک انتصابات مجلس الحکومه حاکی از آن هست که آزربایجان جنوبی با پایینترین مشارکت «نه» بزرگی را به سینه ارتجاع و فاشیسم ایرانشهری زد.
درحالیکه «پیر دیکتاتور ایران» و سپاه پاسداران نیاز بسیار مبرمی به مشروعیت و مهره چینی بهاصطلاح «مجلس خبرگان» داشت تا قدم بعدی را برای تحولات منطقهای و جانشینی «پیر دیکتاتور» بردارد، ریزش و بایکوت انتخابات در آزربایجان جنوبی برایش ناراحتکننده و بستر نگرانی را فراهم آورد.
البته نمیتوان گفت که نظام فاشیستی و ارتجاعی جمهوری اسلامی ایران از میزان مشارکت بسیار پایین آزربایجان جنوبی شوکه شد، زیرا ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی سالهاست که میزان عصبیت ملت آزربایجان از سیاستهای کلان تبعیضآمیز تهران علیه ترکهای آزربایجانی آگاه بوده و یقیناً گزارشهای رسمی این ارگانها به مقامات عالی نظام دیکتاتوری مملو از رشد هویت طلبی در آزربایجان جنوبی و شکاف عمیق بین ترکهای آزربایجان با مرکز میباشد.
مقامات عالی ایران میدانند که عدم همراهی ترکهای آزربایجان با اپوزیسیون بهاصطلاح برانداز الزاماً به معنی همراهی ترکهای آزربایجان با سیستم حاکمه نبوده و «خط سومی» تحت لوای حرکت ملی آزربایجان در بطن جامعه آزربایجانی در جریان بوده و در سالهای اخیر نیز بحث «تشکیلات گرایی و ایجاد ثقلیت تشکیلاتی» ابعاد وسیعتری به خود گرفته است.
علیرغم دستگیریهای گسترده و فلهای و زندانهای طویلالمدت فعالین آزربایجانی، سیستم اطلاعاتی و تب سنجی امنیتی دستگاه حاکمه به این نتیجه رسیدهاند که رشد شبکههای اجتماعی هویت گرا با محوریت حق تعیین سرنوشت در آزربایجان روزبهروز وسیعتر شده و تا کانون خانوادههای آزربایجانی از همه طبقات اجتماعی جامعه پیش رفته و این دلهره و نگرانی بسیار عمیق مقامات جمهوری اسلامی را فراهم آورده است و لذا میزان بسیار پایین مشارکت در سیرک انتصاباتی برای مجلس الحکومه ۱۱ اسفند «مهر تائید» را زد.
دستگاه حاکمه و فاشیست سالهاست با «دکترین زمین سوخته» در حال متلاشی کردن بنیانهای ترکهای آزربایجان میباشد و در کنار این دکترین، پروژه «ایجاد دیوار حائل بین آزربایجان جنوبی و ترکیه» و همچنین قطع ارتباط آزربایجان جنوبی با دریای خزر و منابع نفتی آن را با جدیت پیش میبرد. فاشیسم ارتجاعی میداند که منابع نفتی دریای خزر و مناطق نفتی «مغان» شاهکلید سعادت ملی ترکهای آزربایجان بوده و ذخایر طلای تکاب، مس سونگون و معادن اورانیوم چالدران میتواند سرنوشت ترکهای آزربایجان را تغییر دهد و صدالبته قدرتهای منطقهای و بینالمللی نیز بر این پتانسیل غنی آزربایجان جنوبی دهها سال هست که اشراف دارند؛ بنابراین متلاشی شدن بنیانهای ترکهای آزربایجان جنوبی برای «تهران» الزم و حیاتی میباشد.
چنانکه گفتیم یکی دیگر از پروژههای استراتژیک فاشیسم ارتجاعی «دیوار حائل در غرب آزربایجان» و ایجاد کانون و غده سرطانی بحران برای ترکهای آزربایجان میباشد. فاشیسم ارتجاعی همچنان که در خصوص اشغال اراضی منطقه «قاراباغ» با همه توان در کنار ارمنستان قرار گرفت، کنترل بخشی از گروه تروریستی شاخه «مرادکارایلان و رضا آلتون» با حمایتهای استخباراتی و تسلیحاتی و… را به دست گرفته و با ایجاد ۱۶ کمپ تروریستی از «غارهای دامباد» تا ارتفاعات «شهیدان» و «کلاشین» منطقه غرب آزربایجان را به پایگاه امن تروریستهایی تبدیل کرده است که از هماکنون مدعی اراضی تاریخی آزربایجان هستند.
نباید فراموش کرد که مجری میدانی همه این خیانت به ترکهای آزربایجان از طرف «تهران» سپاه پاسداران جمهوری اسلامی میباشد و گروه تروریستی پ.ک.ک-پژاک همچو چکشی علیه ترکهای آزربایجان نگهداشته شده است که متأسفانه دست برخی فرماندهان و مسئولان بومی مزدور و حلقهبهگوش در پیشبرد این پروژه مشهود هست که یقیناً ملت آزربایجان «یقه این مزدوران» را در محاکم مردمیخواهد گرفت.
با توجه به وقایع چند روز گذشته و سیرک انتصابات ۱۱ اسفند «دم خروس از زیر عبا» بیرون زده و مشخص گردید که «تهران» در حال تنبیه و زهرچشم گرفتن از ترکهای آزربایجان جنوبی بوده و اتفاقات چند روز گذشته در ماکو-سولدوز و خصوصاً اورمیه تماماً مهندسیشده است.
فعالیتهای میدانی چندین ماههی ناجی زیندشتی «آدمکش بینالمللی جمهوری اسلامی» و سران کارتل های مواد مخدر در مناطق عشیره نشین برای انتخابات ۱۱ اسفند بدون اذن و چراغ سبز «تهران» امکانپذیر نبوده و فاشیسم ارتجاعی همانگونه که سالهاست در حال تغییر ترکیب جمعیتی و ساختار سیاسی و اداری غرب آزربایجان علیه ترکها میباشد در انتصابات ۱۱ اسفند نیز انتصاب دو نامزد از اقلیت مهاجر را نیز مهندسی کرد تا بگویید، میتواند کام آزربایجان جنوبی را با توسل به مافیای مواد مخدر، آدمکشهای بینالمللی و کمپهای تروریستی و مترسکهای سیاسی آنها، تلخ کند و اگر لازم باشد، حوادث خونینی را رقم بزند.
انتشار فیلم سمپات های گروههای تروریستی مقابل «ساختمان ستاد فرماندهی لشکر اورمیه» و خرد کردن شیشه خودروها در خیابانها و شعارهای ناپاک در میدان ایالت اورمیه پیام روشنی به ترکهای آزربایجان دارد که آرامشتان را میتوانیم به هم بزنیم.
کسانی که به تاریخ غرب آزربایجان اشراف دارند میدانند که لشکر پیاده ۶۴ اورمیه و ساختمان ستاد فرماندهی آن در میدان ایالت «سمبل مقاومت ترکهای آزربایجان» و شکست مدعیان ارضی آزربایجان در حوادث بعد انقلاب ۵۷ میباشد و حال عدهای از سمپات های گروههای تروریستی در مقابل آن «مانور وحشت» ایجاد میکنند. هیچ عقل سلیمی و هیچ مغزی که در آن اندک شعوری باشد نمیتواند قبول کند که این عناصر هوادار تروریسم بدون مهندسی امور و چراغ سبز نهادهای امنیتی مطلقاً نمیتوانستند در مقابل ساختمان ستاد فرماندهی لشکر ۶۴ اورمیه «مانور وحشت» ایجاد کند.
هرکس، با هر منطقی و ادلهای میخواهد قبول کند یا نکند یک واقعیت روشن وجود دارد «تهران در حال تنبیه آزربایجان» با چوب وحشت میباشد.
آزربایجان در مناطق غربی خود، تاوان سنگین «نه» بزرگ ۱۱ اسفند به جمهوری اسلامی و «پیر دیکتاتور» را پس میدهد. آزربایجان برای آزادی و دموکراسی در ۱۱ اسفند با قامت استوار ایستاد و دست رد بر سینه فاشیسم ارتجاعی زد و آنان که تا دیروز بهدروغ ادعای آزادیخواهی به بهانه «زن، زندگی، آزادی» را داشتند و مدعی بودند گل سرسبد مبارزه با دیکتاتوری هستند در زمینبازی جمهوری اسلامی تبدیل به عروسک نهادهای امنیتی جمهوری اسلامیشده و برای جمهوری اسلامی مشروعیت سازی کردند، آنهم با ادعای ارضی علیه سایر ملل تحت ستم ملی در ایران، سؤال این هست آیا مدعیان دیروزی بهاصطلاح «قیام ژینا» جسارت آن را خواهند داشت که پروژه تنبیه ترکهای آزربایجان توسط نظام فاشیستی و «مانور وحشت» در غرب آزربایجان را محکوم کنند؟ البته که امکانش بسیار ضعیف هست چون گروههای کومله و دمکرات خودشان بهتر از هر کسی میدانند که اقلیت کرد در غرب آزربایجان بهواسطه آدمکشهای بینالمللی و مافیای مواد مخدر به بازیچه جمهوری اسلامی تبدیلشده است.
اما هم تهران و هم قندیل نشین ها و هم مافیای هوادار تروریسم بدانند که استارت بازی بسیار خونین و خطرناکی را زدند و سیلی سهمگین از خشم ملت ترک آزربایجان در راه هست که آنها را خفه خواهد کرد و اقلیت مهاجر غرب آزربایجان اشتباه تاریخی بزرگی را مرتکب شد.