نگاه جریانهای مرکز به مخالفت آیتالله شریعتمداری با اصل ولایت فقیه
در سال ۱۳۵۸ تبریز و آزربایجان با رهبری حزب جمهوری خلق مسلمان قاطعانه در برابر اصل ارتجاعی و ضد مردمی ولایت فقیه ایستاد و در رد این اصل ارتجاعی در تبریز اعتراضات میلیونی شکل گرفت و صدا سیما به دست مردم افتاد. آزربایجان دیکتاتوری و سیستم تک حزبی را با قاطعیت رد کرد چون تجارب جنبش مشروطه، جنبش خیابانی، فاشیسم رضاخانی و قتل عام گسترده سال ۱۳۲۵ را داشت.
اکنون چهل و اندی سال از آن زمان میگذرد و ایران در ظلمات تحجر قرون وسطایی ولایت مطلقه فقیه فرو رفته است. اکنون بیشتر مردم و جریانات سیاسی در مرکز ایران دریافتهاند که در چه چاه عمیقی افتاده اند. ولی همین جریانها در سال ۵۸ همه در کنار خمینی و در مقابل شریعتمداری و حزب خلق مسلمان ایستادند. چون اکثر آنها در ضمیر خود فکر میکردند هر ارادهای که از آزربایجان سربرآورد در نهایت به هوس خودمختاری و یا خودگردانی خواهد افتاد؛ همچنانکه در حزب خلق مسلمان نیز بحث انجمنهای ایالتی و ولایتی هرچند خفیف مطرح بود. پس باید قبل از هر اختلاف عقیدهای «تجزیه طلبان» را سرکوب کرد.
چه بسا «سیا» نیز در گوش برخی ها خوانده بود ممکن است شوروی به واسطه شخص حیدرعلیاف (عضو بلند پایه پولیتبوروی شوروی و پسر عزیز علیاف که از مامورین عالی رتبهای بود که توسط میرجعفر باقراف در دوره حکومت ملی به تبریز فرستاده شده بود) و پایگاه گسترده چپ در آزربایجان خواب و خیالاتی داشته باشد. فلذا آزربایجان باید در اسرع وقت سرکوب میشد.
این همان توهمی است که صد سال است ایران را به قهقرای استبداد کشانده است و اکنون نیز اجازه خروج از آن قهقرا را نمیدهد.
و به خاطر همین بود که حزب خلق مسلمان نه در زمره مخالفین ایدئولوژیک، بلکه در زمره گروههای تجزیه طلب! سرکوب شد.
بیشتر بخوانید: ماهیت مسئله خمینی با آیت الله شریعتمداری چه بود؟
خمینی با رفتاری که با آیتالله شریعتمداری کرد برای اولین بار نشان داد که چه جلاد نمک به حرامی است و چه خصومتی با آزربایجان و مردم تورک دارد؛ و کسانی که امروز فهمیدهاند چه جلادی را به حکومت رساندهاند، آنروز خمینی را تشویق میکردند تا آیت الله شریعتمداری را که میخواست آزربایجان را تجزیه کند! نابود بکند.