همه چیز از خوی شروع شد!
۸بهمن۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۴۴؛ زمینلرزهای به بزرگی ۵.۹ ریشتر شهرستان خوی را لرزاند. تصاویر اولیه از ویرانیهای گسترده حکایت داشت؛ اما تجربهی زلزله ۱۳مهر و ۲۸دی۱۴۰۱، میگفت: «دولت در خوی مرده است»؛ امیدی به ج.ا. نیست.
ساعتی پس از وقوع زمینلرزه و در حالی که هنوز مقامهای ج.ا. شروع به اطلاعرسانی دربارهی این حادثه نکرده بودند، فعالان مدنی اولین کمپینهای مردمی را برای کمک به زلزلهزدگان خوی و روستاهای اطرافش آغاز کردند. زمانی که مسئولان دولتی خواب بودند، امدادگران داوطلب، پیش از سپیدهدم، با کامیونها و وانتهای حامل کمک به دروازههای خوی رسیدند.
این آغاز یکی از بزرگترین کمپینهای مردمی طی چند دهه گذشته بود؛ بسیجی عمومی از رشت تا تبریز، از شیراز تا ترکمنصحرا، از زندان اوین و تبریز تا خانهی تکتک فعال مدنی. اما سرعت و وسعت تشکلیابی در میان کنشگران و توانایی این جامعه مدنی برای سازماندهی کمپینی گسترده، برخی نهادی ج.ا. را نگران کرد.
تنها ۷۲ ساعت پس از وقوع این زمینلرزه و درحالی که هنوز پای هیچ نهاد و مقام دولتی به روستاهای آسیب دیده نرسیده بود، ج.ا. شروع به مصادره کمکهای مردمی کرد، فعالان مدنی احضار و تهدید شدند، حسابهای بانکی تعدادی از امدادگران توقیف شد و جادههای منتهی به خوی یکی پس از دیگری بسته شدند؛ اما دیر شده بود، جنبش مدنی آذربایجان اینبار در شهر آفتابگردانها طلوع کرده بود.
اما در زمستان استخوانسوز خوی، زمانی که امدادگران داوطلب مشغول کمک به مردم آسیب دیده بودند، مرکزی در تبریز (دفتر مرکزی اداره اطلاعات) درحال بهروز رسانی بانکدادهاش بود؛ روابط یکی پس از دیگری آشکارتر شد، پایگاههای اجتماعی و وزن فعالان در میان تودهی مردم شفاف و شیوهی سازماندهی فعالیتهای میدانی رمزگشایی.
رویدادهای پس از زلزله خوی، فضای متفاوتی را در آذربایجان به وجود آورد …!
مدت کوتاهی پس از زلزله خوی، به شکلی ملموس و قابل رصد، مکانیزمهایی بهوضوح امنیتی شروع فعالیت کردند، سیلی از اکانتهای شناس و ناشناس در شبکههای اجتماعی به ویژه اینستاگرام و تلگرام، -برخلاف سنت دیرین جنبش مدنی آذربایجان- بیمهابا شروع به تحریک گسلها، دروغپراکنی، تهمتزنی و توهینهای آشکار نسبت به شخصیتهای محترم و تاثیرگذار آذربایجان کردند. به مرور سیل حرمتشکنی از مرزهای دورغ و تهمت گذشت و به تهدید به حذف فیزیکی رسید!
این روند تا پاییز ۱۴۰۲ ادامه داشت. جنبشی که دو دهه قبل، اولین و بزرگترین کمپین محیط زیستی تاریخ ایران را برای نجات دریاچه ارومیه بنیان گذاشته بود، اینبار زخمخورده از مکانیزمهای پیچیده و چندلایهی امنیتی، نتوانست به توافقی جمعی برای سازماندهی اعتراضاتی خیابانی برسد. شماری اقدام به صدور فراخوان تجمع در اعتراض به خشکاندن دریاچه ارومیه کردند؛ اما خیابانها با ماموران ضدشورش پر شد.
ج.ا. فاز اول سرکوب را تمام کرده بود، اینبار نوبت بازداشتهای دستهجمعی بود؛ از شخصیتهای جریان روشنفکری تا رهبران میدانی، از رپر نسلِ نو تا کنشگران سیاسی پرسابقه، یکی پس از دیگری بازداشت شدند. موج اول بازداشتها از شهریورماه آغاز شد و تا آذرماه ادامه پیدا کرد. هنوز یوروش مهرعلیبیگلو و ابراهیم رشیدی (ساوالان) آزاد نشده بودند که دور دوم از راه رسید و از وکیل حقوق بشری تا بازیگر تئاتر، از پژوهشگر پرسابقه تا فعالان مدنی جوان در شهرهای مختلف بازداشت شدند.
هر چند این بازداشتها نه بیسابقه است و نه توانایی ایجاد انفعال در جامعه مدنی آذربایجان دارد؛ اما بررسی سوابق ج.ا. نشان میدهد: تلاش برای توسعه جامعه مدنی، خارج از آستانههای تحمل نظام است و ج.ا. حتی در میانهی ویرانههای زلزله هم هرگونه احتمال لرزیدن بقایش را سرکوب خواهد کرد.