گذشته چراغ راه آینده!
شاهین حسنی
در این مختصر خواهم کوشید با نگاهی به نقش آذربایجان در صحنه¬های سیاسی قرن گذشته، نظری به آیندۀ این منطقۀ مهم کشور داشته باشم.
در روزهای اخیر که شاهد جنبش آزادی¬خواهی در سراسر ایران بودیم. اعتراضات نیز با پیشگامی بعضی از اشخاص سرشناس حرکت ملی آذربایجان و با شعار «آزادلیق، عدالت، ملی حکومت» شروع شد، اما آنچنان تداوم نیافت و کمجان بود. برای ورود به بحث اصلی، ابتدا به طور خلاصه دلایل این حضور کم¬رنگ را به ترتیب اهمیت فهرست می¬کنم:
۱- دلایل اصلی اینعدم حضور را باید در دو حوزۀ «باورهای مذهبی مردم» و «بافت سنتی جامعه» آذربایجان جستجو کرد- مهم¬ترین کانون¬های اعتراض در مناطق سنی نشین، و شهرهای بزرگ – از جمله طهران، مشاهده شد.
۲- خفقان بی¬نظیری که دولت در تبریز ایجاد کرد. بنابر ادعای اخبار حاصله از تعداد کل ۵۸۰۰ نفر بازداشتی، ۱۷۰۰ نفر فقط در تبریز بازداشت شده اند- آمار کمی مبالغه¬آمیز به نظر می¬رسد.
۳- فعالین ملی آذربایجان برای این جنبش آمادگی نداشتند. به اصطلاح مدیریت «بحران» و «عمل آنی» نداریم.
۴- محافظه¬کار بودن روحیۀ ملی تورکان. این محافظه¬کاری در میان اقلیت¬های تورک عراق و سوریه نیز قابل توجه و ملموس است.
۵- باورها و تحلیل¬های غلط در بین فعالین و هواداران حرکت ملی وجود دارد. یکی از این باورهای غلط که در این روزها مثل زبانزد تکرار می¬شد، این بود: در قرن گذشته آذربایجان سه بار انقلاب کرده و نتیجه نگرفته است!
نظری بر گذشته
آیا ما واقعا سه بار انقلاب کردیم؟
نمی¬دانم منظور دوستان از «سه انقلاب» چیست؟! بنابر «تعریف انقلاب» و تا آنجایی که اسناد نشاد می¬دهد از سال ۱۲۸۴ تا سال ۱۲۵۸ در کشور ایران تنها دو انقلاب به وقوع پیوسته است: انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی. بقیه هرچه بوده مربوط به پس¬لرزه¬های همین دو انقلاب است، بخصوص انقلاب مشروطیت. دولت-های مستعجل محلی در آذربایجان نیز -در راستای انجمن¬های ایالتی، و با روندی تکاملی در بستر انقلاب مشروطیت تشکیل شده است.
نکتۀ مهم این که هیچ کدام از این دو انقلاب در آذربایجان شروع نشده است، هر دو در مناطق «عراق عجم» (محور طهران-اصفهان) شروع شده و در همان مناطق هم به نتیجۀ نهایی رسیده است. اینک شرح این دو انقلاب:
۱- انقلاب مشروطیت
«مشروطیت» بر گرفته از کلمۀ «شرط» عربی است؛ در این معنی که حکومت سلطنتی با شرط قانون اساسی و مجلس ملی مهار شود. رضازادۀ شفق و مرحوم حسن تقی¬زاده ادعا کرده¬اند که اصطلاح «مشروطیت» برگرفته از «La Charte» فرانسوی است. این ادعا انگیزۀ ایدئولوژیک دارد و صحیح نیست. بنابر تصریح مرحوم دهخدا «عبارت مشروطیت در هیچ یک از زبان¬های عربی و فارسی رایج نبوده است و ایرانی¬ها آن را از عثمانی¬ها اقتباس کرده¬اند». در این اقتباس آذربایجانیها نقشی بسزا داشتند، اما اولین مروج اندیشۀ نوسازی و انقلاب در ایران یک اصفهانی به نام ملکم¬خان بود- برای جلوگیری از اطناب، کاری به ریشۀ تباری افراد ندارم. از سال ۱۲۶۹ه/۱۸۹۹۰م ملکم خان روزنامه¬ای به نام «قانون» را در مدت هشت سال در ایران انتشار می¬داد که بین تحصیل¬کردگان و آزادی¬خواهان آرای تجددخواهی را ترویج می¬کرد. کسانی مثل سیدجمال¬الدین اسدآبادی با این نشریه همکاری می¬کردند. کتاب¬های تأثیرگذاری مانند «سفینۀ طالبی» سه سال؛ و کتاب «سیاحت¬نامۀ ابراهیم بیگ» سیزده سال! بعد از انتشار «روزنامۀ قانون» توسط آذربایجانی¬ها به چاپ رسید. می¬بینیم که شروع کنندۀ «نظریۀ انقلاب» در مشروطیت یک اصفهانی بوده و آذربایجانی¬ها بعدها به این نتیجه رسیدند- ارتباط آذربایجانی¬ها با روسیه و استانبول نیز در بیداری آذربایجانی¬ها مؤثر بود. خود انقلاب مشروطیت نیز ۲۱ آذرماه سال ۱۲۸۴ در طهران به رهبری دو آخوند از عراق عجم به نامهای بهبهانی و طباطبایی سنگلچی آغاز شد، و در شهریور ۱۲۸۵ به ثمر رسید. تا این لحظه آذربایجانی¬ها، شخص ستارخان، و انجمن غیبی هیچ کدام در صحنه نبودند! نقش بارز آذربایجانی¬ها در سال ۱۲۸۷ و با تهیۀ قانون اساسی جدید – که تبریزی¬ها از برادران باکویی خود اقتباس کرده بودند، آغاز شد و بعد از به توپ بسته شدن مجلس و بازداشت سران مشروطیت مقاومتی تمام عیار در تبریز شکل گرفت؛ که نتیجۀ آن سازماندهی سیاسی و نظامی بی¬سابقه در تبریز و آذربایجان بود.
۲- انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی نیز با رهبری یک آخوند از عراق عجم (خمینی) در سال ۱۳۴۲ آغاز شد و ۱۵ سال بعد به ثمر نشست. اگرچه تعدادی از آذربایجانی¬ها در سازماندهی مخالفین- بخصوص در قالب تأسیس «حزب مجاهدین خلق ایران»، نقش مؤثری در انقلاب ایفا کردند اما این نقش داشتن به سه دلیل تعیین¬کننده نبود و سرشت محلی نیز نداشت. اول اینکه اشتراک آنها بر اساس پلتفرم قومی-سرزمینی آذربایجان نبود، دوم اینکه آنها شروع کننده مبارزه نبودند- مجاهدین خلق ۲ سال بعد از قیام ۱۳۴۲ به رهبری خمینی تأسیس شد، تازه تأسیس این فرقۀ مخفی به معنای تأثیر آنی نیز نبود. سوم اینکه این احزاب هیچ کدام نقش رهبری انقلاب را نیز نداشتند- رهبر حرکات انقلابی و رادیکال شخص خمینی بود. یکی از سه مؤسس اصلی حزب نیز اصفهانی بود- کاری به تبار نامعلوم وی ندارم. در این انقلابِ مذهبی، اکثریت آذربایجانی¬ها مقلد آیت¬الله کاظم شریعتمدار تبریزی بودند- گفته می¬شود حزب «خلق مسلمان» به رهبری آیت¬الله شریعت¬مدار ۳ میلیون عضو داشت که اکثریت مطلق آنها آذربایجانی بودند. شخص شریعتمدار مرجع تقلید و رهبری بود غیر انقلابی و با شاه نیز میانۀ خوبی داشت. وی به همراه آیت¬الله گلپایگانی ۴ روز قبل از راهپیمایی ۲۹بهمن این روز را «عزای عمومی» اعلام کرد. اگرچه این اعلامیه ناخواسته بین مردم حساسیت به وجود آورد و برای قیام در این روز آمادگی ایجاد کرد، اما وی در کل بیشتر نقش یک روحانی مسالمت¬جو داشت و بلافاصله بعد از قیام در ساعات بعد ازظهر ۲۹بهمن از مردم خواست به زندگی عادی خود برگردند.
حادثۀ ۲۹بهمن سال ۵۶ با بهانۀ اعتراض به هلاک شدن طلبه¬های حوزۀ علمیه به مناسبت چهلم هلاک شدگان ۱۹دی در قم بود. این حرکت از یک منظر کلی، تنها یکی از حلقه¬های «زنجیرۀ برگزاری چهلم¬ها» بود، و علیرغم گستردگی اهمیت مستمر و تعیین¬کننده نداشت. در رهبری این قیام نیز آیت¬الله قاضی – مروج آرای خمینی- نقشی پررنگ¬تر و عوام¬پسندانه¬تر داشت. قیام مهم و مستمری که منجر به انقلاب شد قیام ۱۷شهریور ۵۷ بود که به بهانۀ اعتراض به قتل¬عام بی¬رحمانۀ سینما رکس آبادان صورت گرفت. قتل¬عامی که خودسرانه توسط اغتشاشگران انقلابی انجام شده بود و خمینی آن را به پای شاه انداخت! گستردگی قیام ۱۷شهریور و تلفات آن چندین برابر بیشتر از قیام ۲۹بهمن بود. این جنبش نقطۀ عطف مبارزات انقلابی بود و به قول معروف: «آغازی بود بر پایان پهلوی».
نتیجه این که تورک¬های آذربایجان هیچگاه شروع¬کننده¬ی انقلاب نبوده¬اند و ادعای شکل¬گیری «سه انقلاب!» در آذربایجان- که متأسفانه در میان عام و خاص رایج شده است، کذب محض بوده و نشانۀ خودشیفتگی کاذب ملی و حتی یک فریب ملی است- مرکزگرایان همواره کوشیده¬اند صورت حقیقی تاریخ آذربایجانی¬ها را مغشوش کنند!
واقعیت این است که آذربایجانی¬ها در قرن اخیر تنها با انگیزه و مانیفست دولت محلی آنهم در پلان دوم-بعد از نضج گرفتن قیام، در تاریخ حضور داشته¬اند. بی¬شک اگر در پلان اول انقلابات عمل کرده بودند به نتیجه¬ای مطلوب می¬رسیدند. آذربایجانی¬ها دو سال بعد از اتمام انقلاب مشروطیت که در طهران انجام شده بود، با مانیفست انجمن¬های ایالتی وارد صحنه شدند و مبارزۀ جانانه¬ای به راه انداختند! تا پایان دورۀ مشروطیت نیز به رسالت خود عمل کرده و جنبش¬های سیاسی محمد خیابانی- در بحبوبۀ جنگ اول جهانی، لاهوتی، و پیشه¬وری- در بحبوبۀ جنگ دوم جهانی، را تشکیل دادند که همه شکل¬های تکامل یافتۀ انجمن¬های ایالتی بود. بعد از انقلاب ۵۷ نیز آذربایجانی¬ها در قالب حزب «خلق مسلمان» مطالبات قبلی خود را ادامه دادند، اما این بار بخاطر شیعی بودن انقلاب مذهبی، از سیر تکاملی باز ماندند.
بعد از انقلاب ۵۷، سایر مناطق حاشیه¬نشین ایران نیز به این سطح از آگاهی ملی رسیدند طوری که شکاف¬های ملی کاملاً فعال و عمیق شده است. بعد از برطرف شدن استبداد دینی –که بی¬شک انگیزه¬ای مضاعف برای آذربایجانی¬ها ایجاد خواهد شد، انتظار می¬رود آذربایجان سررشته¬داری تشکیل فدرالیسم را به عهده بگیرد. در چنین روزی آذربایجان قطعاً به خواسته¬های صدسالۀ خود خواهد رسید و تنها موضوع «نحوۀ ایفای نقش» جای تردید است. آیا آذربایجان در ارتفاعی یکسان با کردستان و بلوچستان قرار گرفته و زیر نظر عراق عجم ایفای نقش خواهد کرد، یا به رسالت تاریخی خود با قدرت بیشتری عمل کرده و سررشتۀ کارها را به دست خواهد گرفت؟ جواب این سوال در صحنه میدان مشخص خواهد شد.
اگر آذربایجان جهش کرده و نقش اول را در چنین رستاخیزی عهده¬دار شود، قطعا سررشته¬داری خواهد کرد و دور نیست که حتی حکومتی با هویت تورانی در کل کشور ایجاد کند- چنین کشوری در ضمیر ناخودآگاه مردم ایران کنونی جا افتادگی داشته و سنتی هزارساله به شمار می¬رود! شرایط ایجاد چنین حکومتی برای ما مهیا است. اگر در انقلاب ۵۷ شکاف¬های هویت دینی فعال بود، هم اکنون شکاف¬های مترقی صنفی، فمنیستی، دیگرباشی، و بخصوص ائتنیکی سخت فعال است. سال ۷-۱۳۵۶ مردم میخانه، سینما، و امثالهم را تخریب می-کردند و شعارهای شخص¬محور سرمی¬دادند، اما اکنون شعارها موضوع¬محور و حملات بیشتر متوجه ارگان¬ها و سازمان¬هاست. کافی است حرکتی کنیم! در کشور ایران هر گونه حرکت، هر گونه تغییر و هرگونه جابجایی قدرت به فعال شدن شکاف ملی منجر شده و باعث ترقی و فدرالیسم خواهد شد.
از طرفی آذربایجان پایگاه معنوی تورک¬های کشور ایران نیز هست و اگر نقش پیشرو در حوادث اخیر و حوادثی مشابه اتخاذ نکند این پتانسیل را نیز ضایع خواهد کرد.
برگرفته شده از دوازدهمین شماره نشریه «دیرنیش سسی»