آیا سلطنت می تواند آلترناتیوی برای جمهوری اسلامی باشد؟
– مجتبی نجفی
اکنون که جامعه ایران تصمیم به گذار از جمهوری اسلامی گرفته است نیروهای سیاسی مختلف برنامه های خود را برای این گذار ارائه می دهند. یکی از این نیروهای سیاسی که از قضا پشتوانه مادی و رسانه قوی تری هم دارند سلطنت طلبان هستند. این حلقه سیاسی که حول شخص رضا پهلوی فرزند شاه سابق محمدرضا پهلوی جمع شده اند خواهان تاسیس مجدد سلطنت و انتخاب رضا پهلوی بعنوان شاه هستند. البته فرح پهلوی مادر رضا پهلوی نیز پیشاپیش دختر رضا یعنی نور پهلوی را بعنوان ولیعهد این سلطنت معرفی کرده بود. این جریان برای توجیه خواست خود یعنی برقرار مجدد سلطنت در ایران به جای ارائه دلایل عقلی یا منطقی سعی دارند سیر و انتخاب طبیعی تاریخی را بعنوان لزوم برقرار چنین سیستمی مطرح نمایند. به عبارت دیگر به جای مستدل کردن خواسته خود سعی در الزامی جلوه دادن این امر دارند. این طیف با استناد به روایت های پان فارسیستی از تاریخ پادشاهی ایران که مبدأ آن را کورش و سلسله هخامنشی می داند و سلسله های چند صد ساله امپراتوری تورکان را بعنوان وقفه ای در تواتر نژاد آریایی تفسیر می کند سعی دارد تا نظام سلطنت را انتخاب طبیعی و روند تاریخی ایران معرفی نماید. اینکه تاریخ مورد وثوق جریان سلطنت طلبان چه اندازه تحریفی است و چه اندازه تحقیقی را کنار می گذارم و تنها به شکل حکومتی که اینان در پی آن هستند خواهم پرداخت.
یکی از ویژگی های جمهوری اسلامی و حاکمیت ولایت فقیه زمینی نبودن مشروعیت آن است. این امر باعث شده است تا جامعه از سوی حاکمیت به دو قطب حق و باطل تقسیم گردد. از نظر جمهوری اسلامی افرادی که حاکمیت ماورائی ولایت فقیه را می پذیرند در قطب حق و افرادی که تن به آن نمی دهند در قطب باطل قرار می گیرند. مفاهیمی مانند انسان، حقوق بشر، عدالت و برابری نیز براساس همین نگرش ماورائی حق و باطل تعریف و تعبیر می شود. هر نوع انتقادی به این نوع سیستم حاکمیتی به راحتی به عنوان سرکشی علیه آن نیروی حق ماورائی (که در سیستم ولایت فقیهی الله است) تعبیر شده و حاکم در اعمال هر نوعی از شکنجه یا رفتار تنبیهی مجاز است. در یک چینن سیستمی حاکمیت خود را در برابر مردم جامعه ملزم به پاسخ گویی نمی بیند و برعکس سعی می کند افراد جامعه را در خدمت و پاسخگو به سیستم تربیت کند. طبیعتا سیستمی که مشروعیت آن مستقل از جامعه تعریف شده باشد هیچ نیازی به رفع نواقص خود در جهت خدمت رسانی بیشتر به مردم جامعه نخواهد دید.
یک ویژگی دیگر جمهوری اسلامی که بر تئوری ولایت فقیه استوار است فرد محور بودن آن است. فردی که بعنوان رهبر سیستم انتخاب می شود کلامش حجت است و جامعه باید خود را با او سازگار و همساز نماید تا به سعادت ماورائی برسد. یک همچین سیستمی در طول زمان به دور باطلی از افراد تبدیل خواهد شد که حوال محور رهبر جمع شده اند و قدرت خود را از میزان نزدیکی و مورد اعتماد بودن در نزد فرد رهبر کسب می کنند. این امر به جای برآورده کردن خواسته های جامعه دری بزرگ رو به فساد، استبداد و دیکتاتوری طبقه حاکم باز می کند که به عقب ماندگی جامعه و افراد آن منتج خواهد شد. اعتراضات جاری در خیابان های ایران عصیان علیه این سیستم غیر مردمی است. مردم جامعه در شعارهای خود خواهان رسیدن به سیستمی هستند که پایه های مشروعیت آن نه در آسمانها که بر روی زمین، در خدمت جامعه و در دسترس نقد همگانی باشد.
با در نظر گرفتن توضیحات بالا به سلطنت که نگاه می کنیم می بینیم جز منشا مشروعیت قدرت چیز دیگری تغییر نمی کند. اگر جمهوری اسلامی مشروعیت خود را از الله می داند سلطنت هم مشروعیت خود را از نیروی ماورائی وراثتی می داند که در جمع خودشان آن را اهورا مزدا می نامند. در سیستم حاکمیتی سلطنت نیز فردی بعنوان شاه که مشروعیت خود را نه از جامعه بلکه از یک نیروی ماورائی کسب کرده است بر جامعه حاکم خواهد شد. برقراری یک چنین سیستمی یعنی تکرار جمهوری اسلامی تحت عنوان سلطنت پهلوی. آیا جامعه ایران این عقب گرد را به مثابه رسیدن به دموکراسی و آزادی قبول خواهد کرد؟ برای پاسخ به این پرسش کافی است که به شعارهای مردم و جوانان در کف خیابانها کمی گوش داد. پر واضح است که شعار «زن، زندگی، آزادی» که به نظر بنده ترجمه ای از حقوق بشر، دموکراسی و آزادی با محوریت انسان است، با دیدگاه وراثتی مردسالارانه و تبعیض آمیز سلطنت هیچ تناسبی ندارد. لذا اصرار بر تاسیس سیستم سلطنتی مقابله با خواسته های مترقی و دموکراسی خواهانه مردم ایران به حساب می آید. کدام انسان عاقلی حاضر است از خون خود بگذرد تا از چاه در آمده و در چاله بیافتد؟! صد البته هیچ انسان شریف و آزادی خواهی در راه دموکراسی و سعادت مردمی که با خون جوانانش آن را می پیماید سنگ اندازی نخواهد کرد.
برگرفته شده از دوازدهمین شماره نشریه «دیرنیش سسی»