یادداشت سیاسی آرازنیوز؛
تداوم پهلوی ستایی رسانههای رانتی فارسی در صدمین سالگرد کودتای انگلیسی
این رسانهها بی توجه به واقعیات تاریخی رضاخان میر پنج را میستایند. واقعیاتی از قبیل اینکه رضا خان یک نظامی دون پایه بیسواد بوده که بعد از سی سالگی در حد خواندن نوشتن سواد آموخته است؛ هیچ اطلاعی از نه تنها تاریخ و مدنیت کشوری که برایش شاه کردند نداشت بلکه از امور کشورداری نداشت؛ تنها سفر خارجی وی در تمام عمرش یک بار به ترکیه بود؛ وی حتی معنی نام خانوادگی که برایش انتخاب شده بود را به درستی نمیدانست؛ وی اساساً از سوی انگلیسیها انتخاب و تربیت شده بود و طرح کودتا تماماً توسط انگلیسیها ریخته شده بود و در نهایت در کمال خفت توسط انگلیسیها عزل و اخراج شد.
وضعیت پسرش البته بدتر و وخیمتر از وی بود که جای خود دارد.
ملیگرایان فارسِ موج سوم (بعد از شعوبیه اولیه دربار عباسی و شعوبیه تاجیک زبانان خراسان و فارس) و موج چهارم (ایرانشهریهای فرقهگرای فارسی-شیعی) با تاکید بر دو مساله پهلوی ستایی میکنند.
- رضا خان ایران را مدرنیزه کرد.
- رضا خان با تاسیس دولت متمرکز ایران را از تجزیه و فروپاشی نجات داد.
در حالی که هر دو این موارد فریب و خلط مبحث است.
اولاً مدرنیزاسیون از زمان عباس میرزای قاجار شروع شده بود و بسیاری از مظاهر مدرنیسم و تمدن غربی نه در زمان پهلوی بلکه در زمان قاجار، خصوصاً در دوره ناصرالدین شاه و دوره مشروطه به ممالک محروسه قاجار آمد.
بعلاوه بخشی از مدرنیزاسیون نیز به خواست انگلستان و به اقتضا زمان بود. درست مانند اینکه جمهوری اسلامی با افتخار میگوید ما به روستاها برق کشیدیم. هر دولتی بود موظف بود این کار را بکند.
لذا ثبت تمام و کمال امتیاز مدرنیزاسیون به نام پهلویها یک دروغ و خلط مبحث تاریخی است.
دوم آقایان نمیگویند اساساً در دوره احمد شاه قاجار کدام جنبش جدایی خواهی بود که کشور را به سوی تجزیه میبرد؟! خیابانی، پسیان یا شیخ خزعل؟! اینها که بیشتر از رضاخان خود را وابسته به ممالک محروسه و دولت قاجار میدانستند و هیچ کدام خیال جدایی نداشتند. اینها فقط به درست داعیه تقسیم قدرت و اداره محلی داشتند.
جدایی خواهی نه تنها در دوره قاجار وجود نداشت بلکه تماماً محصول درک یک بعدی و رضاخانی از زبان، فرهنگ، دولت و اداره است.
کسانی که با پهلویستایی به دنبال بازگشت به دوران طلایی ناسیونالیسم فارسی هستند باید بدانند ملل تحت ستم در ایران به هر قیمتی در مقابل این جریان مقاومت خواهند کرد. اکثریت شهروندان ایران بعد از این حاکمیت مطلق یک قوم اقلیت بر کشور را برنخواهند تابید.
از نظر ملت تُرک حکومت پهلوی دارای مشروعیت تاریخی نبود و نمیتواند میراثدار دولت قاجار و دولتهای پیشین به حساب بیاید. زیرا نه ابتکار و هنر خود بلکه توسط بیگانگان به قدرت رسید. ملت ترک هیچگاه مشروعیت پهلویها را قبول نخواهد کرد.
جامعه فارس اگر میخواهد ایرانی باقی بماند که خوشبخت و آسوده باشد باید به واقعیات تاریخی تمکین کند. ذهنیت رضاخانی جز نکبت و نیستی دستآوردی برای ایران نخواهد داشت.