گفتگوی سایت ریپابلیک آندرگراند با دو عضو ارشد ‘تشکیلات مقاومت ملی آزربایجان’
آرازنیوز؛ سایت ریپالیک آندرگراند گفتگویی با دو عضو ارشد تشکیلات مقاومت ملی آزربایجان آقایان بابک چلبیانلی (سخنگو) و مجید آراز (عضو شورای مرکزی) کرده و در مورد وضعیت حاضر تورکهای آزربایجانی در ایران سوالاتی پرسیده است. این گفتگو که به زبان انگلیسی منتشر شده است از سوی آراز نیوز به فارسی برگردانده شده و در اختیار مخاطبان سایت قرار میگیرد.
اولین مهمان ما آقای بابک چلبیانلی است. لطفاً خود را به مخاطبان ما معرفی کنید.
نام من بابک چلبیانلی (چلبی) سخنگوی سازمان مقاومت ملی آزربایجان هستم. من در سال ۲۰۱۲ به عنوان پناهنده سیاسی به ایالات متحده آمدم. حدود ۹ سال است که در واشنگتن دی سی زندگی می کنم.
زمینه مجازات سیستماتیک آزربایجانیها در ایران چیست؟
در ایران، عقیده غالب بر برتری فرهنگی و اتنیکی فارسی استوار است، بنابراین با وجود جمعیت زیاد آزربایجانیها در ایران، آنها شهروندان درجه یک محسوب نمیشوند. به نظر من، بیشتر تبعیضها و ستمهای فرهنگی و اتنیکی علیه آزربایجانیها از همینجا ناشی میشود.
با توجه به زبان ملی و مادری جمعیت بیش از سی میلیون نفر در ایران به دلیل هژمونی برتری هویت فارسی نادیده گرفته میشود. البته تبعیض سیستماتیک علیه آزربایجان از دوران پهلوی آغاز شد و رژیم فعلی نیز با وجود انقلاب سال ۱۹۷۹ همان کار را ادامه میدهد.
در راستای تبعیض سیستماتیک رژیم مرکزی ایران، هزاران نام تورکی از مناطق جغرافیایی، شهرها، روستاها از تورکی به فارسی تغییر یافته است. و برای از بین بردن هویت آزربایجانی، دولتهای مرکزی ایران با حذف نام آزربایجان به استانهای مختلف از جمله البرز، همدان، قزوین، اردبیل، زنجان تقسیم شدند و فقط نام دو استان به نام آزربایجان شرقی و غربی باقی ماند.
انتخاب نام تورکی برای کودکان آزربایجانی ممنوع است، اما با اصرار والدین، در بعضی موارد، پس از ماهها و گاهی سالها، آنها به سختی میتوانند نامهای مورد نظر را انتخاب کنند.
من شخصاً وقتی دانشجوی دانشگاه ارتش ایران بودم نام خود را به بابک تغییر دادم. برای تغییر نام در ایران، شما باید سه نام را انتخاب کنید و اداره ثبت تعیینکننده نهایی است. دفتریار از من سوال کرد که چرا هر سه نام منتخب من تورکی هستند؟ وقتی دیدم او قبول نمیکند، کارت شناسایی ارتش خود را به او نشان دادم و او را مجبور کردم که ارزشهای انقلاب را تعریف کند تا وقتی که راضی شد. اما وقتی کارت شناسایی جدید با نام “بابک” را به منابع انسانی ارتش تحویل دادم، بلافاصله حفاظت اطلاعات ارتش از من برای انتخاب نام تورکی سوال کرد.
خوب، اینها فقط چند نمونه از تبعیض فرهنگی است. تبعیض علیه آزربایجان در ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، تاریخی و سایر موارد به وضوح قابل مشاهده است. سرمایه گذاری های عمرانی و صنعتی دولت در استان های آزربایجان بسیار کم است و همه این موارد را می توان در لوایح بودجه سالانه مشاهده کرد.
مردم ایران به رفتار با آزربایجانیها در جامعه چگونه واکنش نشان میدهند؟
تحقیر سیستماتیک هویت آزربایجانی در جامعه ایران، از جمله شوخی و تحقیر لهجه آنها در جامعه در رسانههای ملی، نمونه بارزی از نژادپرستی حاکم در ایران است. وقتی یک تورک به آنها اعتراض میکند، بلافاصله به پانترکیسم متهم میشود. رسم است که وقتی تحقیر میشوید، باید برای اربابان برقصید تا آنها از تحقیر شما لذت ببرند.
فعالان و روشنفکران آزربایجانی سالها برای مقابله با برتری فارسی در ایران و احقاق حقوق ملی و اتنیکی علیه رژیم مبارزه کردهاند. فعالان آزربایجانی در ایران تلاش کردهاند خواستهها و اعتراضات خود را در چارچوب قانون بیان کنند، اما علیرغم فعالیتهای مسالمتآمیز فعالان آزربایجانی به دلایل واهی به حبسهای طولانی مدت محکوم شدند. هنگامی که مردم آزربایجان بیش از دو هفته در ماه مه ۲۰۰۶ اعتراض خود را علیه توهین به روزنامه ایران به راه انداختند، خود را در برابر وحشیگری رژیم تنها دیدند. دهها نفر کشته شدند، اما هیچ روشنفکر ایرانی غیر تورک از آنها حمایت نکرد. این نقطه آغاز شکاف اجتماعی در ایران بود.
در تمام اقدامات سیاسی از سال ۲۰۰۶، آزربایجانی ها از جنبشهای مرکز حمایت نمیکنند. جنبش سبز یک نمونه بارز است. وقتی یک فعال آزربایجانی دستگیر میشود، رسانههای فارسیزبان خارجی و فعالان حقوق بشر ایرانی تا آنجا که میتوانند او را بایکوت میکنند و بعضاً در شبکههای اجتماعی ملیگرایان افراطی ایران، رژیم را به دلیل اعدام نکردن فعالان آزربایجانی محکوم میکنند!
در کنار رژیم، درگیری فاشیستی فعالان مرکزگرای ایران با فعالان آزربایجانی موجب خشم آزربایجانیها از آنها شده است. و از طرف دیگر، همه در ایران میدانند که بدون مشارکت جدی آزربایجانیها، هرگونه تغییر در ایران تقریباً غیرممکن است. رژیم از شکاف اجتماعی بهره میبرد.
من معتقدم که با احترام متقابل بازیگران ایرانی و آزربایجانی، یک وجه مشترک میتوان یافت. و بار این بیشتر بر دوش سیاستمداران فارس است که دست دوستی را به آزربایجان دراز کنند.
درحالی که بسیاری از آزربایجانی ها مناصب دولتی دارند، رژیم چگونه این تبعیضها را اعمال میکند؟
طی تحقیقاتم در سال ۲۰۱۶ در مورد نقش تورکها در نظام جمهوری اسلامی ایران به این نتیجه رسیدم که شعار حضور موثر تورکها در سیستم ایران ادعایی بیش نیست. حضور تورکها در طبقات مختلف نظام سیاسی ایران به دلیل جمعیت آنها ممکن است از کردها و عربها بیشتر باشد اما در مقایسه با فارسها و درصد آنها از جمعیت، تعداد تورکها در نهادهای تصمیمگیر و حساس بسیار کم است .
ثانیا، تورکها در سیستم ایران باید برتری هویت فارسی را با تمام توان بپذیرند و از تأکید بر هویت تورکی خودداری کنند، در غیر این صورت خشم رژیم را به همراه خواهند داشت و با اتهاماتی از قبیل پانترکیسم و جاسوسی برای اسرائیل و ایالات متحده روبرو خواهند شد. یکی از بازجویان از من به عنوان تورک اسرائیلی تعبیر کرد، من از او پرسیدم منظورت از این حرف چیست؟ او گفت من هم تورک هستم اما تورک پیرو ولایت فقیه یعنی تورک ایرانی. اما وقتی شما (من) خود را تورک میدانید، میخواهید بگویید که با مردم جمهوری آزربایجان نزدیک هستید. همه اینها برنامههای رژیم صهیونیستی است.
مهمان بعدی ما مجید آراز، فعال آزربایجانی ساکن آنکارا است. آراز در پاسخ به همان سوالاتی که به آقای چلبی ارائه دادیم یادداشتی در مورد تبعیض علیه تورکهای آزربایجانی در ایران نوشت و در آن در مورد تغییر کنترل اتنیکی در دهه ۱۹۲۰ پیش زمینه ای ارائه داد.
جامعه آزربایجان و شهروندان تورکتبار ، به دلیل روند پیچیده تاریخی که در آن زندگی کردهاند و هویت چندلایهای که دارند، در ایران امروز در وضعیت متناقضی قرار دارند. از آنجا که آزربایجانیها قرنها عنصر غالب در این کشور بودند، نیازی به توسعه ملیگرایی برای خود نداشتند و از طریق هویت مذهبی کشور را اداره میکردند.
با سلطه ناسیونالیسم فارسی در این کشور در سال ۱۹۲۵، جامعه آزربایجان ویژگی خود را به عنوان عنصر مسلط از دست داد و روند گریز از مرکز به تدریج در حال رشد است. اما اکثر آزربایجانیها نیز کاملاً به هویت شیعه خود وفادار ماندند.
پس از سال ۱۹۲۵، تورکهای آزربایجانی که فاقد دولت شده بودند، سعی بر این شد که میراث فرهنگی و تاریخی آنها برای نابودی به فراموشی سپرده شود.
پس از سال ۱۹۹۰ به دلیل برخی عوامل داخلی و خارجی، اسلام سیاسی از نظر شهروندان ایرانی مشروعیت خود را از دست داد. در نتیجه، ملیگرایی اتنیکی قویتر شد. به موازات سایر گروههای اتنیکی، آزربایجانیها یک حرکت سیاسی محلی را که از سال ۱۹۰۵ وجود داشت، به یک جنبش ملی در حال افزایش تبدیل کردند. در این دوره، [سالهای آغازین دهه ۹۰] آنها تعامل شدیدی با جمهوری مستقل آزربایجان [شمالی] داشتند.
دولت ایران که حرکت آزربایجانیها را جنبشی جداییطلب میداند، فعالان آزربایجانی را مجازات میکند. ملیگرایان فارس اپوزیسیون رژیم، در این زمینه از رژیم ایران حمایت میکنند. در واقع، به تعبیر موضع سیاسی، آنها بیشتر رفتارهای خشنتری نسبت به رژیم دارند. اولویت اول آنها تمامیت ارضی ایران است.
رابطه بین جامعه آزربایجان و رژیم و ملی گرایان فارس دائماً در حال تنش است و این بر سایر شهروندان تورکتبار تأثیر دارد. در طی جنگ دوم قاراباغ، این تنش به اوج خود رسید. هرچه این تنش بیشتر میشود، رژیم ایران تورکها را بیشتر محروم میکند. تعداد آزربایجانیها در مناصب بالای رژیم به طور مداوم در حال کاهش است (اکنون بر اساس برخی مطالعات تعداد آزربایجانیهای منتصب در دستگاههای حکومت در پایین ترین سطح در تاریخ کشور قرار دارد) و مجازات فعالان آزربایجانی شدیدتر میشود.