دکتر توحید ملک زاده؛ چگونه « ممالک محروسه ایران» تبدیل به ایران «نو» شد؟
جریاناتی که امروزه آنها را ایرانشهری می نامند از اواسط قاجار سعی در سرنگون کردن عنصر ترک از حاکمیت ایران بودند و این موضوع در دوره محمدشاه قاجار همزمان با فوت غازی محمدشاه که عده ای منصوب به جریان ایرانشهری آنروزگار قصد جان حاجی میرزا آقاسی صدراعظم محمدشاه را کردند، علنی گردید. پس از محمدشاه، در دوره ناصرالدینشاه به سبب اقتدار این شاه جوان کمتر جریان براندازی جرات نفس کشیدن داشت ولی جریانات برانداز ایرانشهری پس از فوت « شاه شهید» با حملات همه جانبه علیه مظفرالدینشاه توانستند حملات کاری علیه اقتدار ترکان در اداره ایران انجام دهند و در نهایت ضربات کمرشکن را در دوره محمدعلیشاه با فتح تهران انجام دادند که در این دگرگونی های سیاسی در پایتخت، آذربایجان به سبب اشغال روس نتوانست آنطور که باید و شاید در شکل گیری « ایران نو» سهمی داشته باشد و جریان ایرانشهری آنروزگار توانست عنصر ترک را تماما از معادلات سیاسی ایران حذف کند.
دقیقا از فتح تهران و خلع محمدعلیشاه قاجار، یعنی از سال سال ۱۲۸۸ شمسی، علنا حذف ترکان آذربایجان به عنوان برگزیدگان سیاسی اجتماعی و فرهنگی سایر ترکان آغاز گردید و به تدریج روند حذف با تغییر حاکمیت از قاجاریه به پهلوی با کودتای رضاخان از سال ۱۳۰۰ شمسی رسمیت دولتی یافت.
داستان همکاری تعدادی از نخبگان سیاسی- فرهنگی آذربایجان در این تحویل قدرت، با انتشار نشریه « ایران نو» و همکاری احزابی چون اجتماعیون عامیون و سایر گروههای آزادیخواه ولی در باطن ضد ترکی، بسیار جانگداز ولی عبرت آموز می باشد. در روند تبدیل ساختار سیاسی ایران از « ممالک محروسه » به ایران « نو» چه شد؟
در دوران « ممالک محروسه ایران» :
– آذربایجان به عنوان یک ایالت مهم، اولین و آخرین حرف مملکت را می زد.
– اکثر نخبه های سیاسی، علمی، فرهنگی و اقتصادی ایران را آذربایجانیان تشکیل می دادند.
– جریان انتقال نخبگان آذربایجان از تبریز به تهران به صورت طبیعی انجام می گرفت و با وفات شاه قاجار در تهران مینی دربار ولیعهد در تبریز که از نخبگان شهرهای مختلف آذربایجان تشکیل شده بود در عرض یک ماه به تهران منتقل و کار کشور را با همکاری سایر نخبگان مقیم در تهران روبراه می کردند..
– ترکان آذربایجان مستقیما عشایر کرد آذربایجان را از نظر سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ساپورت می کرد بطوریکه زبان ترکی آذربایجانی زبان دوم اکراد کوچرو و حتی یکجانشین آذربایجان بود. همین امر باعث می شد در عثمانی به راحتی با ترکهای آنجا ارتباط برقرار نمایند
– تاریخ حقیقی ایران حداقل هفت هزار سال نوشته می شد و ….
با تشکیل ایران « نو» :
– آذربایجان از حد ایالت به استان و سپس استانهای مغضوب تنزل یافت.
– فقر اقتصادی دامنگیر اهالی شد و تجار مقیم ورشکسته گردانده شدند و هوشیاران اقتصادی آذربایجانی برای حفظ ثروت مجبور به ترک آذربایجان و مهاجرت به تهران شدند.
– اکثر نخبه های سیاسی، علمی، فرهنگی و اقتصادی ایران را غیر آذربایجانیان تشکیل دادند.
– زبان ترکی از رسمیت در آذربایجان افتاد.
– تاریخ ایران جعل و سر و کله فردی به نام کوروش متعلق به ۲۵۰۰ سال در تاریخ ایران در اثر تبلیغ ایرانشهری ها پیدا شد. هخامنشیان مبدا تاریخ ایران اعلام شدند و هر آنچه که قبل از هخامنشیان بود چون در تضاد با توهمات آریایی ایرانشهری بود مورد بی اعتنایی قرار گرفت و حتی تخریب شد. کاخها و ساختمانهای شهرهای بزرگ آذربایجان به دستور رضاخان تخریب شد. آثار فاخر فرهنگی سه چهار هزار ساله اکتشافی از سراسر آذربایجان نظیر شهرها، قلاع باستانی، کتیبه ها، جامها، مجسمه ها، ابزارآلات سنگی و طلایی و نقره ای بدون اشاره به ملت سازنده آنها تحت زیرمجموعه ایران باستان به نمایش گذاشته شد….