تحلیل سیاسی
چه کسانی در مقابل ایجاد «جبهه ملل تحت ستم» در ایران مانع ایجاد می کنند؟!
برای عبور از جمهوری اسلامی و راهیابی به یک دمکراسی واقعی تکثرگرا تشریک مساعی و مبارزه توأمان ملل تحت ستم در ایران شرط اساسی و ناگزیر می باشد.
در کشور کثیرالمله ایران که دچار استبداد، فاشیسم و استعمار رژیم جمهوری اسلامی می باشد هیچ یک از ملل تحت ستم در ایران نمی توانند به تنهایی در کشور تغییرات بنیادین ایجاد کنند. برای عبور از جمهوری اسلامی و راهیابی به یک دمکراسی واقعی تکثرگرا تشریک مساعی و مبارزه توأمان ملل تحت ستم در ایران شرط اساسی و ناگزیر می باشد. لیکن در راه رسیدن به یک اتحاد و همگرایی واقعی برای ایجاد «جبهه ملل تحت ستم» در ایران موانع چندی موجود است که پیشتر نیز بدان پرداخته ایم.
(https://youtu.be/yoSVMpn3U2g)
بی تردید رویکرد به ظاهر دوستانه ولی در اصل زیاده خواهانه و خصمانه جریانهای سیاسی کُرد نسبت به آزربایجان یکی از موانع اصلی ایجاد جبهه ملل تحت ستم در ایران می باشد.
واضح است که ملت تُرک آزربایجان و در کل جمعیت کثیر ملت ترُک که چهل درصد شهروندان ایران کنونی را تشکیل می دهد، بنا به شرایط تاریخی، جغرافیایی، جمعیتی و سیاسی وزنه ای سنگین در معادلات کشور ایران است و بدون شرکت فعالانه ملت تُرک تغییرات جدی در ایران متصور نیست.
ولی در حال حاضر در نتیجه سیاستهای زیاده خواهانه، انکار گرانه و خصمانه جریانهای سیاسی فارس و کرُد، ملت ترُک در کل و ترکان آزربایجان به طور اخص سیاست عدم شرکت در تحولات ایران و «سکوت اعتراضی» پیش گرفته اند.
بدین سبب است که تقریباً تمامی رخداد دادهای اجتماعی آزربایجان در دو دهه اخیر (مشخصاً بعد از بایکوت فجایع کوی دانشگاه تبریز – ۲۰ تیر ۷۸- توسط رسانههای فارسی و جریانهای تمرکزگرا) مرتبط با مسائل داخلی آزربایجان بوده است و آزربایجان علاقه ای به شرکت در مسائل مرتبط با ایران از خود نشان نمی دهد.
جریانهای سیاسی کُرد نیز با مطرح کردن ادعاهای ارضی غیر معقول، تهدید امنیت عمومی آزربایجان از طریق انجام عملیات های تروریستی در اراضی تاریخی آزربایجان، قرار گرفتن در محور تهران – ایروان و به زعم خود تلاش برای ایجاد اختلاف بین آزربایجان و ترکیه و امثالهم امکان نزدیکی و همکاری دو ملت تُرک آزربایجان و کُرد را سلب کرده و در مقابل ایجاد جبهه فراگیر ملل تحت ستم در ایران مانع جدی ایجاد می کنند. سپس همین جریانها با ادبیاتی غیر صمیمانه سعی می کنند توپ را در زمین سازمانهای سیاسی آزربایجان انداخته و آنان را به دشمنی با ملت کُرد متهم کنند که قطعاً ادعایی واهیست.
شکی نیست تا زمانی که جریانهای سیاسی کُرد به طور جدی گذشته و عملکرد خود را نقد نکرده و در اندیشه و سیاستهای خود تجدید نظر نکنند تشکیل جبهه ای مؤثر متشکل از تمامی ملل تحت ستم در ایران امری محال می نماید.
همانگونه که روشنفکر ملت فارس بایستی بالاخره بپذیرد که یکی از ملل تحت ستم در ایران است و تاسیس دولت مبتنی بر هویت ائتنیکی فارسی در یک قرن گذشته برای آنان موقعیت برتری ایجاد نمی کند؛ روشنفکر ملت کُرد نیز باید بپذیرد که ادعاهای ارضی پادرهوا بر سرزمینهای ملل همسایه دست آوردی جز تنش و افتراق نخواهد داشت.
کُردها بایستی لاجرم بپذیرند در مناطقی که در اقلیت هستند به حقوق فردی و اجتماعی اقلیتی راضی باشند و بنابه حضور اقلیت کُرد در منطقه ای نمی توانند ادعای مالکیت و یا حقوق اکثریتی داشته باشند. ادعای اینکه فلان شهر و یا منطقه که در حال حاضر کردنشین نیست، تاریخاً کردنشین بوده (صرف نظر از اینکه این ادعا قابل اثبات است یا نه) پس کردستان است سیاست اشتباهی است که نه تنها منشا خیری برای ملل تحت ستم ایران نخواهد بود بلکه مستقیماً آب در آسیاب تمامیت خواهان و مستبدین و استعمارگران می ریزد.