یادداشت؛
پشت پرده حذف نیروهای سیاسی، امنیتی و نظامی آزربایجانی بعد از قیام خرداد ۸۵؛قتل سردار سرتیپ «محمد حنیفه درستی»
روز جمعه چهارم اسفندماه ۱۳۸۵ منطقه «جهنمدره سی» خوی شاهد حادثهای بود که باگذشت ۱۴ سال، هنوز اسناد و مدارک این حادثه در پستوی خانههای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی سربهمهر باقی مانده است.
در آن روز سرد و برفی، هلیکوپتر ۲۱۴ ارتش ایران که حامل سردار «سعید قهاری» فرمانده لشگر ۳ نیروی مخصوص حمزه سیدالشهدا و سردار «محمد حنیفه درستی» فرمانده تیپ ۲ لشگر ۳ نیروی مخصوص حمزه، سرهنگ «حسین زمانلو» و تعدادی از پرسنل نظامی سپاه و ارتش بود، هدف قرارگرفته و سرنشینان آن کشته شدند.
بااینکه سردار رستگار پناه، سردار عابدین خرم، سردار شهسواری و سردار اوصانلو و بسیاری از فرماندهان عالیرتبه تورک سپاه پاسداران در شمال غرب از درگیری و هدف قرار گرفتن فرماندهان کاملاً اطلاع داشته و گزارش میدانی درگیری به فرماندهی سپاه پاسداران در تهران ارسالشده بود، صبح روز شنبه پنجم اسفندماه ۱۳۸۵ خبرگزاریهای رسمی و صداوسیمای جمهوری اسلامی از برخورد هلیکوپتر این فرماندهان به کوه خبر میدهد.
درحالیکه فرماندهان تورک منطقهای سپاه پاسداران در شوک مدل خبررسانی عجیبوغریب خبرگزاریها و صداوسیما بودند، بعد از نشست فرماندهان سپاه، عصر روز شنبه پنجم اسفند اطلاعیه قرارگاه حمزه منتشر و به موضوع درگیری و هدف قرار گرفتن هلیکوپتر فرماندهان سپاه منطقه و سپس تلفات سنگین به پژاک در منطقه منتشر شد.
با توجه به هوای بسیار بد جوی و محیط سخت عملیات رزمی و تجربه تخصصی محمد حنیفه درستی بهعنوان زبدهترین فرمانده ضد چریکی که منطقه را مانند کف دستش میشناخت، موضوع هدف قرار گرفتن هلیکوپتر سردار سعید قهاری و محمد حنیفه درستی در آن درگیری، سؤالهای بسیار زیادی را در ذهن فرماندهان سپاه، خانواده و اهالی مطبوعات آزربایجان ایجاد کرده بود.
محمد حنیفه درستی که بود
محمد حنیفه درستی، تابستان ۱۳۳۷ در روستای قوروق شهرستان خوی دیده به جهان گشود. دوره تحصیلی ابتدایی در سال ۱۳۵۰ در روستای قوروق به پایان رساند و در فضای تبعیض نژادی و اقتصادی نظام پهلوی علیه آزربایجان بهمانند همه جوانان منطقه از تحصیل بازمانده و کنار پدر مشغول کشاورزی شد.
به گفته دوستان دوران جوانیاش درستی به دلیل فضای روشنفکری موجود در شهر خوی با تعدادی از جوانان در گروههای مطالعاتی و کوهنوردی شرکت میکرد و با شعر و ترانههای ترکی آزربایجانی رابطه خوبی داشت. وی درحالیکه کتابهای صمد بهرنگی را میخواند اما تمایل بیشتری به فعالیت روشنفکرهای مذهبی آن روزگار داشت.
با انقلاب ۱۳۵۷ ایران، فعالیت گروههای مسلح حزب دمکرات کردستان و کومله در ارتفاعات اطراف خوی شدت گرفت، روستاها و جادههای مواصلاتی خوی- سلماس-اورمیه و منطقه هدف حملات این گروههای تروریستی قرارگرفته و با توجه به پیشینه تاریخی دردناک منطقه اکثر جوانان برای خنثی نمودن اشغال اراضی آزربایجان توسط این تروریستها اقدام به تشکیل دستههای خودجوش و مردمی برای دفاع از روستاها کردند. (به دلیل حوادث تاریخی جیلولوق و حمله دستههای یاغی اسماعیل سیمتکو به مردم در این منطقه، حساسیت خاصی به حضور گروههای مسلح کُرد در منطقه وجود داشت.)
محمد حنیفه درستی نیز با پایان دوره خدمت سربازی در لشکر ۶۴ اورمیه، به مدت یک سال و تا تاریخ ۲۳/۱۲/۵۸ به دلیل آشنایی به منطقه در یگان ضربت لشکر ۶۴ اورمیه خدمت کرد.
وی در تاریخ ۱۳/۳/۵۹ وارد سپاه پاسداران ایران شده و با حلقه مهدی و حمید باکری در سپاه اورمیه ارتباط صمیمی ایجاد کرد؛ اما دیری نپائید که فشار سیاسی بر این طیف از فعالین مذهبی در اورمیه – خوی- تبریز شروع شد و محمد حنیفه درستی نیز مانند باکریها و امینیها به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق و تمایلایات به آیتالله شریعتمداری، تحتفشار جریانهای افراطی داخل سپاه پاسداران از تهران قرار گرفت.
وی در مدت خدمت خود در سپاه پاسداران در پستهای نظامی بسیاری مانند سرپرستی اردوگاه عملیاتی در صنور خوی، فرماندهی گروهان در پیرانشهر، فرمانده گروهان در تیپ ۲۷ محمد رسولالله در جنوب، جانشینی و مسئولیت عملیات سپاه خوی، فرماندهی گردان جند الله خوی، مسئولیت واحد آموزش نظامی سپاه خوی، فرماندهی گردان حضرت ابوالفضل، تیپ اباعبدالله الحسین، فرماندهی گروه رزمی شهدای مکه، معاونت عملیات لشکر ۳ و فرماندهی تیپهای سوم و دوم لشکر ۳ بخشی فعالیت کرد. سازمان اطلاعات سپاه در تهران به دلیل سابقه تمایلات فکری این فرمانده آزربایجانی همواره مانع اصلی ارتقا وی بود اما به دلیل تجربیات بسیار جدی وی در جنگهای چریکی و ضد چریکی مانع از حذف کامل وی از بدنه سپاه میشد.
مابین سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۴ حنیفه درستی با برخی از شاعران و نویسندگان شهر خوی که در حوزه فرهنگ و ادبیات ترکی آزربایجانی فعالیت میکردند در همایش و مراسمهای مختلف فرهنگی دیدار و گفتگو میکرد و ارتباط خوبی با آنها برقرار کرده بود و در شهر اورمیه نیز با آیتالله حسنی و اطرافیان وی روابط حسنهای داشت. وی حساسیت خاصی نیز به مسئله حضور و فعالیت گروههای تروریستی کُرد در غرب آزربایجان و حمایت برخی محافل اصلاحطلب از آنها داشت و در گفتگوهایش با برخی از نویسندگان و روزنامهنگاران آزربایجانی همواره بر توطئه بزرگ علیه آزربایجان سخن میگفت که به دست این تروریستها در حال رقم خوردن است.
این موضعگیریها از نگاه و کنترل وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران به دور نبود و خود وی نیز این را بهخوبی میدانست. شاید عصر دو خرداد ۱۳۸۵ و شروع اعتراضات شهر اورمیه، امضای نهایی، اجرایی شدن پروژه حذف سردار محمد حنیفه درستی زده شد.
روز دوم خرداد ۱۳۸۵ وقتیکه صدای خروش هزاران جوان آزربایجانی در خیابان امام طنینانداز بود، وی نیز همراه با موللا حسنی در بالکن ساختمان شهرداری اورمیه حضور داشت و بعد از سخنرانی حسنی، وقتی با خودرو بنز مشکی خود مقابل ساختمان دادگستری اورمیه توقف کرد تا برای جوانان پرشور و هیجان آن روز سخن بگویید، فعالین ملی آزربایجانی سردار حنیفه درستی را آخرین بار آنجا دیدند که به جوانان میگفت: «یورولمایین، عزیز قارداشلار، شعار وئردینیز، سوزونوزو دئدینیز، بیلن بیلدی. داغلین، بازداشت ائلیهجکلر، وراجاقلار. سیز ایشینیزی گؤردونوز، ایجازه وئرین بیزده سؤزوموزو دئیک.»
همانگونه که جمله «ما مرجع خود را ول نکردیم که در حمامها گ… بخورانند» پایان کار حسنی و انزوایش بود، اظهارات حنیفه درستی در دوم خرداد ۱۳۸۵ نیز پایانی بود بر زندگی خود و بازنشستگی اجباری دوستانش در سپاه پاسداران.
بازخوانی حادثه قتل سردار محمد حنیفه درستی و اکیپ همراهش
برای بازخوانی حادثه قتل محمد حنیفه درستی لازم است فلش بکی به اتفاقات سال ۱۳۷۹(۲۰۰۰ میلادی) در درون گروه تروریستی پ.ک.ک بزنیم. سال ۱۳۷۸ تعدادی از اعضا گروه تروریستی پ.ک.ک در قندیل با کادر مرکزی سازمان دچار اختلاف شده و گروهی جدیدی با ایدههای سوسیالیستی به رهبری محمد پنجوینی به نام آگری سور متشکل از جوانان کُرد تبعه ترکیه و ایران را سازماندهی میکنند. سال ۱۳۷۹ نیروهای جمیل باییک (از رهبران گروه تروریستی پ.ک.ک نزدیک به سازمان اطلاعات سپاه و سازمان استخبارات سوریه) در روستای سفری واقع در کوههای قندیل محمد پنجوینی را محاصره و بازداشت میکنند. این افراد دو روز بعد با حضور شخص جمیل باییک همراه با ۱۴ عضو این گروه جدیدالتأسیس (۱۲ مرد و ۲ زن) در مرز ایران تحویل نیروهای سازمان اطلاعات سپاه پاسداران داده میشوند.
بعد از بازجویی و محاکمه همه اعضا گروه آگری سور به زندان مرکزی اورمیه منتقل میشوند. سال ۱۳۸۳ وزارت اطلاعات اورمیه با استناد به قراردادهای امنیتی بین ترکیه و ایران برای ادامه تحقیقات، پرونده اعضا ترکیهای گروه آگری سور را از سازمان اطلاعات سپاه اورمیه تحویل گرفته و همه زندانیان به بند ۱۲ زندان اورمیه (بند ویژه جرائم امنیتی) منتقل و تحت کنترل وزارت اطلاعات قرار میگیرند.
محمد پنجوینی رهبر گروه آگری سور ۱۲ شهریور ۱۳۸۴ در زندان اورمیه اعدام میشود و بقیه اعضا به حبس ۲ تا ۱۳ سال محکوم میشوند؛ اما یکی از اعضا تبعه ترکیه به نام (ح.د) با کد سازمانی جمهور اؤزگور اهل جیزره ترکیه که تکتیرانداز گروه محسوب میشد، احوالات متفاوتی از دیگر زندانیان داشت. وی مدتی بهصورت تحت حفاظ به دلیل بیماری در بیمارستان طالقانی اورمیه بستری میشود و در فواصل مختلف به مرخصی بیرون از زندان اعزام میشد و دو بار خانواده وی برای دیدار فرزندشان به اورمیه سفرکردهاند.
جمهور اؤزگور از تکتیراندازان بسیار ماهر گروه تروریستی پ.ک.ک محسوب میشد که جذب گروه آگری سور شده بود. به گفته زندانیان بند ۱۲ وی که به دلیل بیماری اجازه حمل تلفن همراه در داخل بند را داشت روز چهارشنبه دوم اسفند ۱۳۸۵ برای دیدار با خانواده و مداوا برگه مرخصی دریافت میکند.
روز چهارم اسفند ۱۳۸۵ نیروهای زمینی سپاه پاسداران در جهم دره سی با یک تیم ۱۷ نفره از اعضا پژاک درگیر میشوند. هلیکوپتر ۲۱۴ هوانیروز برای انتقال سردار سعید قهاری و سردار محمد حنیفه درستی و زخمیهای درگیری به محل اعزام میشود. در این پرواز، سرهنگ کمال پروینی هدف تیر تکتیرانداز (ح.د) یا همان جمهور اؤزگور که از زندان اورمیه به مرخصی اعزامشده بود ولی به دلایلی در محل درگیری حضورداشته قرار میگیرد. (مزار سرهنگ خلبان پروینی و سرهنگ خلبان سید مصطفی نعمتی در باغ رضوان اورمیه قرار دارد.)
هلیکوپتر با ۱۲ سرنشین مجبور به فرود اضطراری در ارتفاعات پر از برف منطقه شده و در محاصره تیم سهنفره از پژاک به مسئولیت فردی به نام دکتر آوات میافتد. قبل از اینکه هلیکوپتر در زمین هدف موشک SA-7 تیم تروریستی پژاک قرار بگیرد، سردار سعید قهاری، سردار محمد حنیفه درستی، سرهنگ زمانلو (فرمانده مخابرات لشکر ۳ حمزه) و تعدادی از سرنشینان از هلیکوپتر خارج میشوند. ولی زمان برای محمد حنیفه درستی و فرماندهان سپاه به پایان رسیده بود و دکتر آوات و تیمش باید نقطه آخر یک پروژه اطلاعاتی و امنیتی کلان را میگذاشتند و درنهایت بعد از درگیری کوتاهی دکتر آوات و تیمش مأموریت کشتن محمد حنیفه درستی را به پایان میرساند، اما دکتر آوات و تیم سهنفرهاش عصر روز دوشنبه هفتم اسفند ۱۳۸۵ در منطقه صومای برادوست اورمیه در درگیری با وزارت اطلاعات کشته میشوند. زمانی که عصر روز شنبه پنجم اسفند ۱۳۸۵ صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران خبر برخورد هلیکوپتر فرماندهان سپاه را منتشر میکرد، آقای (ح.د) با کد سازمانی جمهور اؤزگور تکتیرانداز گروه تروریستی پ.ک.ک با پایان مرخصی استعلاجیاش به بند ۱۲ زندان اورمیه برمیگردد و روز بیستم اسفند ۱۳۸۵ به دلیل شدت گرفتن بیماری جهت انتقال به بیمارستان از بند خارج میشود و بعد از ۱۴ سال هنوز خبری از وی در دست نیست.
افشاء ماجرا و مختومه شدن پرونده
بعد از ماجرای کشته شدن محمد حنیفه درستی و سایر فرماندهان سپاه، ماهیت موضوع برای دوستان، خانواده، اهل مطبوعات و افکار عمومی که محمد حنیفه درستی را میشناختند قابلقبول نبود که چنین فرماندهی زبده و باتجربه که کورهراههای منطقه را نیز رصد میکند، بهراحتی در کمین دشمن افتاده و کشته شود. ۲۸ اسفند ۱۳۸۵ تیم تحقیق و تفحص قرارگاه حمزه با لغو مرخصی همه یگانهای درگیر در منطقه به موضوع حضور تروریست دکتر آوات مسئول تیم عملیات ویژه پ.ک.ک در محل درگیری، سپس کشته شدن دکتر آوات و مرخصی جمهور اؤزگور از زندان اورمیه در روز حادثه برخورد میکنند.
دوم فرودین ۱۳۸۶ دوازده نفر از افراد زندانی گروه آگری سو از زندان مرکزی اورمیه دوباره به بازداشتگاه سازمان اطلاعات سپاه اورمیه منتقل میشوند که تاکنون خبری از سرنوشت آنان در دسترس نیست.
در آن برهه سایت آینانیوز به مدیریت حامد عطایی (از چهرههای شناختهشده رسانهای اطلاعات اورمیه) در فروردین ۸۶ با انتشار مقالهای تحت عنوان «سرنگونی هلیکوپتر سپاه و شهادت سرداران لشکر ۳ توسط یکی از زندانیان امنیتی زندان ارومیه» به زوایایی از این ماجرا پرداخت و سؤالاتی را مطرح نمود. این مقاله بعد از چند روز بهکلی از سایت آینانیوز حذف شد و حامد عطایی چندین بار مورد بازجویی سازمان اطلاعات سپاه قرار گرفت. وی بعدها به یکی از همکاران روزنامهنگار خود گفته بود: باتلاق پرونده کشته شدن سرداران لشکر ۳ آنقدر عمیق هست که ما ها در آنجا غرق میشویم.
بر اساس تحقیقات میدانی، پرونده کشته شدن سرداران لشکر ۳ در سال ۱۳۸۶ در ردیف فوق سری سازمان اطلاعات سپاه قرار گرفت و از نتیجه و سرنوشت انسانهای دخیل در این حادثه خبری در دست نیست. بعدازاین حادثه حکم بازنشستگی زودهنگام تعدادی از فرماندهان و پرسنلی که در آن درگیری حضور و یا اطلاعاتی که داشتند صادر شد.
دختر مرحوم محمد حنیفه درستی در قسمت پنجم مستند سردار درستی میگوید: وقتی خبر شهادت پدرم را شنیدیم، میگفتیم که پدرمان موقع شهادت به امام زمان توسل کرده بود ولی بعداً که خنجر خیانتها را در بدن تکهتکهاش دیدیم فهمیدیم که پدرم به امام حسین متوسل شده بود.
جمعبندی
بیشک اسناد خیانت و جنایت بسیاری در فردای آزربایجان آزاد بر روی میز عدالت ملت تورک آزربایجان قرار خواهد گرفت اما در این مقاله هدف آشکار کردن ابعاد پنهان و تاریک حذف نیروهای سیاسی، امنیتی و نظامی تورک آزربایجان در سیستم جمهوری اسلامی و حتی اپوزیسیون این رژیم است. این نیروها چه در داخل سیستم سیاسی، قضایی، نظامی، امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی و چه در گروههای اپوزیسیون در هر رتبه و مقامی که باشند وقتی موضوع آزربایجان و سرنوشت ملت تورک آزربایجان پیش آید به خود آنها نیز ترحمی نخواهد شد. پس امیدوارم بدون حب و بغض به مطالعه این مقاله بپردازند و سرنخی برای آنان باشد برای رسیدن به واقعیت پروژه حذف نیروهای سیاسی تورک آزربایجانی در ایران. نیروهایی که امروز در بدنه سیستم جمهوری اسلامی مشغول سرکوب ملت خود هستند امیدوارم با روشن شدن حقایق و پی بردن به واقعیتها به آغوش ملت خود بازگشته و در صف نیروهای ملی آزربایجان جایگیرند.
راشد حسنی