یادداشت:
برای بقا ملی، مبارز و ایستاده میمیریم – به یاد دوست و برادر مبارزم «عزیز بی پورولی» – اسماعیل جوادی
برای مبارزه باید «کینه مقدس انقلابی» داشت. این تک جمله، فلسفه زندگی انسانی را میسازد که با پشت پا زدن به همه خوشیها و داشتههای مادی به یک واقعیت معنوی مبارزاتی میرسد و علیه استبداد، استعمار و استثمار مبارزه میکند. در کوچههای پرهیاهوی زندگی، درک این موضوع برای بسیاری سخت و غیرقابلهضم است که یک انقلابی و یک مبارز، چرا و چگونه به کینه مقدس انقلابی میرسد؟ و باایمان انقلابی به یک «ماهی سیاه کوچولو»ی صمد بهرنگی تبدیل و برای پاره کردن زنجیر استعمار حاکم بر جامعه، خود را فدا میکند.
در جامعهای که چنگال استعمار تاروپود بقا ملی یک ملت را پاره میکند و فاشیسم با استحاله و آسیملاسیون نژادی آن ملت را به نابودی میکشاند، انسان آزادیخواه از زیر خاکستر آتش ویرانگر فاشیسم و خرابههای جامعه مستعمره سر برآورده و علیه نظام و حاکم استعمارگر میشورد و با مقاومت شمع مبارزه ملی را روشن میکند.
مبارز ضد استعمار، با کینه مقدس انقلابی و روح مقاومت ملی با تمام وجود با سیستم استعمار و نمودهای استعماری مبارزه میکند و صمیمت خود در مبارزه را به جامعه منتقل میکند زیرا برای ساختن خرابههای بجا مانده از استعمار چارهای جز صمیمت و دوستی با جامعه ندارد.
عزیز بی از نسلی بود که با ماهی سیاه کوچولوی صمد بزرگ و سیل ویرانگر استعمار و فاشیسم را در سرکوب وحشتناک جنبش خلق مسلمان و شکستن ساز آشیقهای تورک آزربایجانی چنان لمس کرد که با کینه مقدس انقلابی برای «بقا ملی» جامعه خود علیه زندانبانهای استعمار شورید.
مبارزه برای شکستن استعمار و بقا ملی جامعه آزربایجانی فلسفه زندگی عزیز بی را ساخت و در شبهای تاریک و غبارآلود آزربایجان جنوبی که صدای چکمههای فاشیسم و استعمار در کوچههای تبریز حکمفرما بود، هم سوگند با یاران خود شمع «مقاومت ملی» را برافروخت تا جنبش نوین ضد استعماری و رهاییبخش را در حرکت ملی آزربایجان پیش برند.
زمانی که جنبشهای رهاییبخش و ضد استعماری ایرلند، الجزایر، آفریقا و آمریکای لاتین برای رهایی ملتهای دربند استعمار مبارزه میکردند، قیام رهاییبخش ۲۱ آذر پیشهوری علیه استعمارگران ایرانشهری با اشغال دوباره آزربایجان جنوبی توسط ارتش شاهنشاهی و سقوط دولت ملی پیشهوری با اندیشه ایرانشهری چپهای ایران و فاشیسم پان ایرانیستی کتمان شد. کسی از سیمون بولیوار، زاپاتا، بابی ساندزها، پاتریس لومباها و… و مبارزات رهاییبخش الجزایر و ایرلند برای نسل نوین آزربایجان جنوبی سخن نگفت زیرا حکومت ملی پیشهوری توسط سرنیزه و چکمه فاشیستها ساقط شده بود و آنها از جنبش ضد استعماری آزربایجان بسیار هراسناک بودند اما امروز شمع مقاومت ملی و جنبش ضد استعماری در آزربایجان به مشعل فروزانی تبدیلشده و دیگر نمیتوانند واقعیت ساقط کردن دولت ملی پیشهوری توسط فاشیستها را کتمان کنند.
عزیز بی، مبارز و انقلابی تورک آزربایجانی، بر سیستم استعمار شورید و برای جنبش رهاییبخش آزربایجان جنوبی سمبل دیرنیش و صمیمیت شد که در زندان استعمار نیز ایستاده ماند؛ زیرا کینه مقدس انقلابی علیه «اشغالگران استعمارگر» فلسفه زندگی وی را ساخته بود. به تئوری ساقط شدن دولت ملی آزربایجان در سال ۱۳۲۵ توسط فاشیست معتقد بود و به ساختن دوباره ملت آزربایجان و افراشته شدن پرچم ملی آزربایجان یقین داشت و مطمئن بود با فلسفه مقاومت ملی علیه فاشیسم و استعمارگران میتوان سرنوشت ملی را تعیین کرد. عزیز بی اتحاد نیروهای سیاسی و تحمل اندیشه مخالف را رمز پیروزی جنبش رهاییبخش و ضد استعماری آزربایجان جنوبی میدانست.
عزیز بی باور داشت که اگر مبارزات ضد استعماری در الجزایر، ایرلند، افریقا و آمریکای لاتین پیروز شدهاند، جغرافیای ملی ما نیز که با ساقط شدن دولت ملی پیشهوری و تسلط فاشیستها و ایرانشهریها تحت استعمار قرار گرفت، با فلسفه دیرنیش میتواند به رهایی ملی برسد. او فلسفه دیرنیش را یک اندیشه و جریان انقلابی و رهاییبخش علیه استعمار نوین میدانست و تأکید داشت این فلسفه را نباید در قالب شخص و تشکیلات دید اما بدون کار و دیسیپلین تشکیلاتی رهایی از استعمار برای ملت تورک آزربایجان متصور نیست.
شاید زیاد غریب نباشد بگوییم که عزیز بی، مانند ماهی سیاه کوچولوی صمد که با آن بزرگشده بود برای رسیدن به دریای آزادی و بقا ملی با سختیها مبارزه کرد و ایستاده و مبارز نیز از پیش ما رفت؛ زیرا هر زمان به ما میگفت فلسفه دیرنیش یعنی ایستاده زندگی کردن و ایستاده مردن و خود نیز به حرفش صادق ماند و با کینه مقدس انقلابی علیه فاشیسم و استعمار ایستاده زندگی کرد و ایستاده مرد.
اسماعیل جوادی