یادداشت وارده:
نقد سخنان رضوان حکیم زاده و طرح بسندگی زبان فارسی
خانم حکیم زاده در مصاحبه اخیر خود با ایرنا گفته اند: یک برنامه جبرانی برای نوآموزانی که زبان فارسی را بلد نیستند، برگزار می شود تا وقتی وارد کلاس اول می شوند، حرف معلم را متوجه شده و مفاهیم کتاب درسی را درک کنند.
در حالیکه در مصاحبه قبلی با تاکید بر اهمیت یادگیری زبان فارسی گفته اند: باید کودکان ما در شرایطی باشند که امکان دریافت و درک مطلب به زبان فارسی را داشته باشند و جزو گروهی قرار نگیرند که زودهنگام مدرسه را ترک میکنند. وی در ادامه کودکان دیرآموز و کودکان دو زبانه را نیازمند طرح بسندگی زبان فارسی دانسته و معتقد است که این طرح کمک بزرگی برای ایجاد آمادگی هدفمند زبانی میکند. او در ادامه می گوید: فرزندان ما باید بیاموزند در محیط اجتماعی در کنار کسانی زندگی می کنند که ممکن است محرومیتهایی داشته باشند. نگرانیهایی برای مدیریت بهتر یادگیری دیرآموزان داریم.
وی در پایان اعلام کرده که با همکاری سازمان آموزش و پرورش استثنایی، اضافه کردن بررسی میزان آمادگی زبان فارسی در طرح سنجش سلامت در دستور کار قرار خواهد گرفت.
همزمان رئیس آموزش و پرورش استثنایی هم درباره پیشنهاد گنجاندن تست آمادگی زبان فارسی در طرح سنجش گفته بود: کودک شش سال تمام مشخص است خزانه لغاتش چقدر باید باشد.
کسی که اختلال زبانی دارد به خصوص در مناطق دو زبانه، تفکرش هم دچار مشکل و دچار اختلال یادگیری میشود و آنها به مراکز اختلال یادگیری ارجاع میشوند.
با دقت در این مصاحبه ها می توان متوجه شد که برنامه جبرانی برای نوآموزانی که زبان فارسی را بلد نیستند، با برگزاری آزمون آمادگی زبان فارسی در چارچوب طرح سنجش سلامت با کمک آموزش و پرورش استثنایی و برای ایجاد آمادگی هدفمند زبانی دو امر متفاوت هستند.
خانم حکیم زاده در مصاحبه قبلی خود علاوه بر اینکه طرح بسندگی زبان فارسی را برای کودکان دو زبانه در چارچوب طرح سنجش سلامت عنوان کرده اند، در عین حال این طرح را در کنار رفع کم بینایی و کم شنوایی در راستای عدالت آموزشی عنوان کرده اند. همانگونه که همگان واقفند طرح سنجش سلامت برای پیشگیری از نارسایی های کودکان انجام میگیرد و کودکانی که این طرح درباره آنها انجام میگیرد، بنوعی گواهی سلامت دریافت می کنند. از اینرو متولی این طرح نیز سازمان آموزش و پرورش استثنایی است. این طرح بیشک یکی از طرحهای قابل تقدیر آموزش و پرورش است. اما آیا گنجاندن طرحی که بقول خانم حکیم زاده در مصاحبه اخیر خود با ایرنا برنامه جبرانی برای کودکان دو زبانه است، در چارچوب طرح سنجش سلامت، این را به ذهن متبادر نمی کند که کودکان مناطق دو زبانه دچار نارسایی و نقص جسمانی هستند، بگونه ای که حتی برخی به همین دلیل ممکن است از دریافت شناسنامه سلامت محروم شوند تا درمان شوند؟
آنگونه که خانم حکیم زاده در مصاحبه اخیر خود عنوان داشته اند طرح بسندگی زبان فارسی بر آن است که بتوانیم فاصله بین کودکان دوزبانه با دیگر همسالان خود که به زبان فارسی مسلط هستند را کم کرده و این امکان در شرایط یکسان یادگیری و در راستای عدالت آموزشی برای تمامی نوآموزان بدو ورود به مدرسه فراهم شود.
براساس تجربه شخصی خود و نیز سایر دوستان دیگر، می توان گفت که فاصله کودکان دو زبانه با همسالان فارس زبان خود، بیش از آنکه نتیجه عدم تسلط به زبان فارسی باشد، اولا از عدم آموزش به زبانی غیر از زبان مادریشان ناشی می شود و ثانیا تحت تاثیر تحقیرهای سیستماتیکی است که هماره صورت میگیرد، که اتفاقا طرح بسندگی زبان فارسی، بنابه دلایل پیش گفته، یکی از این نوع تحقیرهاست.
تجربه اکثر افراد تحصیلکرده در مناطق دو زبانه نشان میدهد که این افراد بدلیل رفتارهای تحقیر آمیز سیستماتیک که از کودکی بر آنان اعمال شده حتی در دوره های عالیه تحصیلی در دانشگاه نیز با مشکل کمبود اعتماد به نفس مواجه بوده و همواره این فاصله را درک کرده اند. راه ایجاد عدالت آموزشی، از بین بردن مشکل درک مطلب و مفاهیم درسی و آموزشی توسط کودکان است، نه درک زبان فارسی. طبیعتا برای اینکار نیز اولویت به زبانی است که کودکان از کودکی با آن انس گرفته اند.
با درک حساسیت مجموعه حاکمیت نسبت به زبان فارسی، باید توجه داشت که عدالت و نیز آینده و سرنوشت میلیونها کودکی را که در این نظام آموزشی مشغول تحصیلند را نمی توان قربانی حساسیتهای زبانی کرد.
✍️ حسن مرادی