یادداشت:
ضرورت مهار ایرانشهری ها
نویسنده: طاهر نقوی
فاشیزم «قومی – پارسی» توسط سیدجواد طباطبائی و محمد قوچانی در حال جان گرفتن و شکل گیری است. این تفکرات فاشیستی «ایرانشهری» در کشور مورد حمایت و خوشایند پان فارس ها و پان ایرانیست ها و سلطنت طلبهاست. انسداد سیاسی چند دهه ی اخیر اصولگرایان و استفاده ی ابزاری اصلاح طلبان از نسل جوان از یک سوی و شعارهای فریبنده ای چون «وطن دوستی و حفظ وحدت ملی و گسترش و پاس داشتن زبان پارسی» تیم ایرانشهری سبب گردید افرادی دور جواد طباطبائی ها وقوچانی گرد آیند.
یقینا و بلاشک کارنامه ی آقایان محمد خاتمی و حسن روحانی در بین ملل و اقوام غیر فارس سیاه تر از آن است که بشود از آن دفاع نمود چرا که در دوران صدارتشان قدمی در زمینه ی احقاق حقوق مغفول مانده ی شهروندان غیر فارس برنداشتند. با وجود این گذشته و همزمان تبدیل شدن این دولتها به پایگاه فکری و سیاسی ایرانشهری ها چگونه جواد طباطبائی این افراد را نیز برنمی تابد؟ وآنها را نیز مورد هجمه ی خویش قرار می هد؟
اخیرا بخشی از بدنه ی اصلاح طلبان بجای پاسخگویی در مورد وضعیت اسفبار اقتصادی و اجتماعی کشور که خود در آن سهیم هستند و بسان ایرانشهری ها فریاد «ننه من قریبم تجزیه طلبی» را سر میدهند …
که چنانچه ما در قدرت نباشیم یا به قدرت نرسیم کشور توسط «تجزیه طلبان» از دست رفته است…
جریان راست افراطی و فاشیستها زمانیکه از فدرالیزم سخن به میان میآورند (آنهم از زبان کسی چون محمد خاتمی که در صداقت کلامش شک هست) معلوم نیست چرا ایرانشهری ها برای کوبیدن نظام فدرالی کشورهایی را مثال میزنند که بنا به دلایلی متعد در کشورداری با مشکل مواجه شده اند. و هیچگاه از تجارب کشورهای مترقی و موفق و مدرن سخنی به میان نمی آورند. و کشوری مثل اتحاد جماهیر شوروی سابق را نشان میدهند و از سویس و کانادا و استرالیا و آمریکا سخنی نمیگویند…
از ایرانشهری ها بوی دموکراسی و آزادی به مشام نمیرسد. مطلق گرایی و سرکوب و حذف درمانی از تفکراتشان میبارد. این جریان فاشیستی دارای افکار پارانویایی و بیمارگونه هستند که از فعالان سیاسی غیر فارسها هیولایی ساخته اند که محتملا هر آن ایران را خواهد بلعید… زمانیکه طباطبائی ها و قوچانی ها کسانی چون خاتمی آریایی پندار را تاب نمی آورند و کسی که با خودی چنین میکنند تکلیف غیر خودی ها خود به خودی مشخص میگردد…
همانگونه که در آلمان نازی فاشیست ها با اتکا بر ایده های نژادپرستانه ی مبتنی بر آریایی گرایی شروع به «سامی ستیزی» کردند و یکی از خشونت بارترین فاجعه های بشری را خلق نمودند. ورقم زدند ایرانشهری ها نیز با همان منش و روش و تفکر نژادپرستانه ی آریایی گرایی میرود اینبار «ترک ستیزی و عرب ستیزی» را در کشور رقم زنند. و در صورت رسیدن به قدرت دست به نسل کشی و تسویه ی قومی خواهند زد.
در کلام و نوشته های اخیر طباطبایی و قوچانی مطالبه ی حقوق قانونی ملل غیر فارس «تجزیه طلبی» خوانده میشود. این فاشیستها و در کل ایرانشهری ها «نه» در قالب «جمهوریت» حاضرند حقوقی برابر برای ملل غیر پارس بسان پارس زبانان برسمیت شناسند و «نه» در قالب فدرالیزم میگنجند …
حال سوال این است که ملل غیر فارس در این شرایط کدامین راه را برای نیل و ستاندن حقوق مدنی و شهروندی خویش باید بروند که به «جماعت ایرانشهری» برنخورد؟؟ با این نوشته های طباطبایی و قوچانی آیا راهی جز تجزیه ی کشور باقی می ماند؟ آیا ایرانشهری برای رسیدن به قدرت مسیر را برای تجزیه ی ایران هموار میکنند؟
ایرانشهری ها بجای کمک به ملل و اقوام غیر فارس جهت رسیدن به حقوق مدنی شان و تقویت وحدت ملی، بدنبال ترویج اختلاف های قومیتی و دست یازیدن به خشونت های نژادی و نفرت پراکنی و اعمال تفکرات ترک ستیزی و عرب ستیزی هستند.
تیم ایرانشهری اکنون در مسند قدرت نیستند اینگونه دریده و مطلق و دیکتاتور مآبانه سخن میگویند و سعی در باوراندن، باورهای مسموم خویش به دیگران هستند وای به روزی که این جریان دستش بر قدرت رسد با مخالفان چه خواهند کرد خدا میداند…
چرا کسی در این کشور گریبان جواد طباطبائی و محمد قوچانی را نمیگیرد که فدرالیزم یعنی تقسیم قدرت و شکستن انحصار طلبی هست نه تقسیم سرزمین و شکستن مرزهای کشور؟ این استاد و شاگرد چگونه از سیاست سخن میگویند در حالیکه دانسته یا ندانسته چنین نادان مینمایانند؟
تئوری ایرانشهری عصاره ای از جهل ون ادانی و فریب است. خشونت از کلام ایرانشهری ها میبارد و ادبیات شان بوی جنگ و خون میدهد…
طاهر نقوی