تحلیل آراز نیوز
نقدی بر برخی دیدگاههای آقای حسن شریعتمداری
اندیشه استقلالطلبی در جهان مدرن نه یک جرم، بلکه یک ترجیح و برنامه سیاسی است که در غالب کشورهای دمکراتیک حضور و فعالیت قانونی دارد.
آقای حسن شریعتمداری اخیراً طی مصاحبهای در تلویزیون ایران اینترنشنال موضوعاتی را مطرح کرد که باعث انتقاداتی در فضای سیاسی آزربایجان شده است. ایشان در این مصاحبه ادعا کرده است که برافراشتن پرچم استقلالطلبی در تبریز توطئه سپاه میباشد. چنین دیدگاهی صحیح نبوده و منعکس کننده واقعییات جامعه امروز آزربایجان جنوبی نمیباشد.
مبارزه برای حاکمیت بر مقدرات ملی در آزربایجان، تاریخی ۱۱۰ ساله دارد. قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی که دستاورد مبارزات ملت تورک آزربایجان در انقلاب مشروطه بود جز تبلور خواست آزربایجانیان برای حاکمیت بر مقدرات خویش نبود. در تمامی جنبشهای سیاسی تاریخ معاصر آزربایجان جنوبی مبارزه برای حاکمیت بر مقدرات خویش به درجات مختلف وجود داشته است.
گفتمان استقلالطلبی به مثابه یکی از راهکارهای حق تعیین سرنوشت بعد از استقلال آزربایجان شمالی و در راستای اندیشههای مرحوم ابوالفضل ائلچیبیگ وارد فضای سیاسی آزربایجان جنوبی شده و در مدت زمانی نه چندان طولانی به جایگاه وسیعی در میان فعالین سیاسی آزربایجان دست یافت.
تردیدی نیست که در دهههای گذشته حرکت ملی آزربایجان به گفتمان غالب فضای سیاسی آزربایجان جنوبی تبدیل شده است. در اثبات این مدعی دلایل فراوانی میتوان ارائه کرد که در مجال این نوشته نمیگنجد. «فدرالیسم» و «استقلالطلبی» همواره دو مؤلفه اصلی در گفتمان حرکت ملی آزربایجان بودهاند که به اقتضای شرایط بر یکدیگر توفیق یافتهاند و هر دو در قالب خواست تاریخی ملت تورک در آزربایجان جنوبی مبنی بر حق تعیین سرنوشت قابل ارزیابی میباشند.
اندیشه استقلالطلبی در جهان مدرن نه یک جرم، بلکه یک ترجیح و برنامه سیاسی است که در غالب کشورهای دمکراتیک حضور و فعالیت قانونی دارد.
نبایستی فراموش کرد که احترام به عقاید و اندیشههای مختلف و التزام به آزادی اندیشه و بیان از مبانی اصلی دمکراسی است. شخص یا جریانی که خود را مدافع موازین دمکراسی میداند نمیتواند با آراء مختلف گزینشی برخورد کند.
شکی نیست که جمهوری اسلامی همچون سایر جنبشهای سیاسی در حرکت ملی آزربایجان نیز عوامل و نفوذیهای خود را دارد؛ ولی انتساب یک گفتمان سیاسی -که دارای پایگاه اجتماعی وسیع بوده و جریانهای بسیاری مدافع آن هستند- به سپاه پاسداران و توطئه خواندن آن، نمیتواند جز عدم شناخت از واقعیات جامعه و یا دادن آدرس غلط باشد.
در شرایطی که ارامنه شهروند ایران به راحتی با پرچم دولت اشغالگر ارمنستان در خیابانهای تهران رژه میروند و نخستوزیر دولت اشغالگر ارمنستان در تهران با پلاکارد «قاراباغ متعلق به ارمنستان است» سلفی میگیرد و هیچ کس از جمله آقای شریعتمداری جملهای در تقبیح آن تلفظ نمیکند؛ و یا در شرایطی که احزاب کرد ایران در هر فرصتی از مبارزه مسلحانه دفاع می کنند، نسبت به اراضی تاریخی ملتهای همجوار ادعاهای ارضی مطرح میکنند و به طور رسمی از پرچم کردستان استفاده می کنند و بسیاری از چهره های سیاسی اپوزسیون جمهوری اسلامی از جمله آقای شریعتمداری با ایشان دیالوگ نزدیک دارند؛ چگونه است که برافراشتن پرچم آزربایجان در تبریز، خواه در عکسالعمل به تحریکات مشترک تهران و ایروان و خواه در راستای تبلیغ اندیشه استقلال طلبی، منجر به چنین اتهاماتی میشود؟! این استاندارد دوگانه چگونه قابل توضیح است؟
از دیر باز سندرومی در میان سیاسیون آزربایجانی الاصل وجود داشته است که، با علم بر اینکه آزربایجان و ملت تورک پاشنه آشیل ذهنیت ایرانی-فارسی است، برای اجتناب از خوردن انگ «قومیتگرایی!» با دست زدن به نوعی از خود سانسوری از هرگونه دفاع از حقوق حقه آزربایجان و حتی نام بردن از آزربایجان و ملت تورک اجتناب کردهاند و حتی برای تبری جستن کامل از این انگ و با خیال اینکه به هر روی آزربایجان حیاط خلوت تهران است! از کیسه آزربایجان حاتمبخشی کردهاند؛ که خود وجهی از وجوه مظلومیت آزربایجان است.
به نظر میرسد آقای شریعتمداری نیز از این سندروم بینصیب نیستند.
آقای حسن شریعتمداری در مصاحبه خود با تلویزیون اینترنتی آرازنیوز به تاریخ ۱۸ فوریه ۲۰۱۹ (۲۹ بهمن ۱۳۹۷) میگوید: «جدایی طلبی در برخی کشورها جرم است مثل اسپانیا که رهبران کاتالانها در آنجا محاکمه میشوند اما در برخی کشورها قانونی است مثل آمریکا. این تصمیم در نتیجه یک شور عمومی باید گرفته شود اما از نظر من نباید جدایی طلبی جرم باشد.»
تشکیلات مقاومت ملی آزربایجان (دیرنیش) به عنوان یکی از تشکلهای سیاسی آزربایجان جنوبی از بدو تاسیس دفاع از «حق تعیین سرنوشت» را در برنامه کاری خود قرار داده است و همواره تاکید کرده است ملت تورک در آزربایجان جنوبی بایستی بتواند در شرایطی آزاد و عادلانه در خصوص آینده خود تصمیم بگیرد. همانگونه که فدرالیسم مدرن و مترقی میتواند راهکاری برای حق تعیین سرنوشت ملت تورک در آزربایجان جنوبی باشد؛ استقلالطلبی نیز یک ترجیح و راهکار است. استقلال طلبی یک واقعیت آزربایجان جنوبی است و جریانهای استقلالطلب قطعاً حق دارند در چهارچوب حق آزادی اندیشه و بیان برنامه خود را تبلیغ کنند.