نویسنده عرب یوسف عزیزی بنی طرف:
یا برابری میان ملیتها یا تاوان فروپاشی سرزمینی
ضرورت هماهنگی میان ملیتها و رفع ضعف کار تئوریک درباره مسئله ملی و ملیتها نیاز ملیتها در ایران است. این سخنان را یوسف عزیزی بنی طرف نویسنده وروزنامه نگار عرب در سمپوزیم مجلس سنای فرانسه بیان کرده است.
یوسف عزیزی بنی طرف نویسنده و روزنامهنگار مقیم لندن گفت: ملت فرادست در حاکمیت ایران یا باید برابری نسبی میان ملیتهای تشکیل دهنده جامعه کنونی ایران را بپذیرد یا تاوان گزاف فروپاشی سرزمینی را. برابری نسبی هم با بهرهگیری از سیستم بومی و تاریخی ممالک محروسه و برپایی نظامی مدرن، دموکراتیک و فدرال انجام میگیرد.
به گزارش آراز نیوز به نقل از الشرق الاوسط، عزیزی بنی طرف در سخنرانی در سمپوزیم مجلس سنای فرانسه افزود: اقلیم اهواز طی دهههای گذشته گواه دو جنبش ملی و کارگری نیرومندی بودهاست. طبقه کارگر این اقلیم با بستن شیرهای نفت، تیر خلاص را به رژیم شاه زد و اکنون هم چنانکه در هفت تپه و اهواز و دیگر شهرهای اقلیم میبینید پیشگام مبارزات این طبقه در ایران است و با توجه با این که اکثریت این کارگران عرب اند، این جنبش در نهایت و سر بزنگاه درون ظرف اصلی اش یعنی ملت عرب جای خواهد گرفت.
او بر این باور است که اقلیم اهواز یا عربستان حدود ۸۰ درصد از کل درآمد ایران را تأمین میکند، اما بخش عمده این درآمد صرف آبادانی مناطق مرکزی ایران نظیر تهران و اصفهان میشود.
وی اضافه کرد: اقلیتی از غیرعربها بر همه جنبههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این اقلیم چیره اند. این حالت در نهایت منجر به حاشیه راندن اکثریت عربهای ساکن اقلیم اهواز شدهاست که در شرایط فقر شدید به سر میبرند.
عزیزی که دبیر کانون مبارزه با نژادپرستی و عربستیزی نیز هست، افزود: رژیم ایران کوششهای فراوانی برای تغییر ترکیب جمعیت این اقلیم (خوزستان رسمی) به سود غیر عربها انجام میدهد و عامدانه مسایل مهمی چون آلودگی گسترده آب و هوا را نادیده میگیرد.
بنی طرف اظهار کرد: با تغییر نام عربستان به خوزستان، نمک بر زخم این مردم پاشیده شد. هم در دوره پادشاهی پهلوی و هم در دوره جمهوری اسلامی، نام چندین شهر، روستا، رودخانه و دیگر مکانهای طبیعی و جغرافیایی را از عربی به فارسی تغییر دادند که هدف آن، محو هویت عربی این اقلیم به سود هویت فارسی است.
به گفته او اکنون گفتمان ملیتهای غیرفارس با دیگر گفتمانهای حاضر در صحنه سیاسی ایران هماوردی میکند؛ هم در داخل و هم در خارج. نیرویی با ثقل خاص خویش در کنار سازمان مجاهدین خلق، سلطنت طلبان و چپگرایان. والبته اکنون فقط سر کوه یخ این نیرو بیرون است و به تدریج بدنه سترگ آن آشکار میشود، به خصوص پس از وقوع یک تحول در ایران.
وی در عین حال معتقد است: اما این هماهنگی نسبی میان نخبگان ملیتها در خارج، بازتاب داخلی نیرومندی ندارد. از ۱۳۸۴ تاکنون ما شاهد چندین مورد اعتراضات و تظاهرات عربها، کردها، ترکها و بلوچها بودهایم اما رژیم توانست تک تک اینها را خاموش سازد. از یک مسئله اساسی دیگر هم نباید غافل شویم و آن ضعف کار تئوریک درباره مسئله ملی و ملیتهای در ایران است. در برابر این همه نشریه و کتاب توجیه کننده ناسیونالیسم و استیلای یکی از ملیتها، ما حضور ضعیف تری در این زمینه داریم؛ هم در داخل و هم در خارج. قدرت دیپلماسی و لابیگری ما در میان دولتهای دموکراتیک نیز ضعیف تر است.