یادداشت سیاسی آرازنیوز:
تئوریزه شدن ترور و حذف فیزیکی رقیب سیاسی در حرکت ملی آزربایجان و شادی جوخههای مرگ سپاه پاسداران
متاسفانه این شیوه عمل در سطح کلان، جامعه را تشنه انتقامگیری کرده و طبقه انتلکتوئل و نخبه از ترس سیاهنمایی و اتهامافکنیهای رسانهای و حتی ترور و حذف فیزیکی به گوشهای رفته و تماشاگر فروپاشی اخلاقی و اضمحلال جامعه میشود که متاسفانه مدل دیگری از آن را در حرکت ملی آزربایجان شاهد هستیم.
برای نخستین بار در تاریخ حرکت ملی آزربایجان جنوبی موضوع «ترور و حذف فیزیکی رقبای سیاسی» بهواسطه تصادف ساختگی، گلوله و یا …. از لسان و رسانه برخیها مطرح و تئوریزه شد. ورود این موضوع خطرناک به حوزه ادبیات سیاسی حرکت ملی آزربایجان و تئوریزه شدن پیدرپی آن در رسانه و مشروعیت بخشیدن به شیوههای حذف فیزیکی رقیب سیاسی دردسرهای بسیار بزرگ و هزینههای بسیار سنگین و نتایج اسفباری را برای حرکت ملی آزربایجان تحمیل خواهد نمود.
ترور و حذف فیزیکی رقبای سیاسی معمولا از عجز و درماندگی سیاسی یک شخص یا گروه سیاسی نشات میگیرد. زمانیکه بنبست تئوریک و عملی بر یک شخص یا گروه مستولی میگردد، سیاهنمایی و اتهامافکنی بهعنوان فاز اول و ترور و حذف فیزیکی رقیب سیاسی به عنوان فاز دوم در راس برنامه قرار میگیرد. این شیوه عمل بهصورت مقطعی و گذرا برای مبلغان تسکینبخش میباشد، ولی نتایج این عمل مانند ویروس دموکراسی و سیاهچالهای عمیق زیر پای جامعه و اضمحلال سیاسی آن گروه به شمار میآید.
تاریخ و تجربه سیاسی سایر ملل گواه این موضوع است که در دوران مبارزه تئوریزه شدن و مشروعیت بخشیدن به حذف فیزیکی رقبای سیاسی ابزار بسیار مهمی را نیز برای جوخههای مرگ سازمانهای اطلاعاتی جهت حذف مبارزین و انقلابیون فراهم میآورد. سرویسهای اطلاعاتی معمولا با استفاده از ضعفها و بن بستهای سیاسی و تشکیلاتی مبارزین اقدام به ترور و حذف فیزیکی رقیب سیاسی گروه دیگر را میکند؛ تا اختلافات سیاسی را به مرحله خونین رسانده و در نهایت تیشه بر ریشه جنبش فرود آورد. (چنانچه جوخههای مرگ وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران در داخل و خارج ایران تجربه و مهارت کافی در این خصوص را دارند.)
تئوریزه کردن و مشروعیت بخشیدن به ترور و حذف فیزیکی رقبای سیاسی و عمومی کردن آن بهواسطه رسانههای گفتاری، شنیداری و نوشتاری در کوران مبارزات و انقلاب بدترین نتایج را بعد از پیروزی مبارزات بر جامعه تحمیل کرده و به دیکتاتوری، اعدام مخالفین و تحدید آزادیهای اجتماعی در جامعه منتج میگردد.
تاریخ سیاسی ایران تجربه بسیار خوبی برای بررسی نتایج تئوریزه کردن و مشروعیت بخشیدن به ترور و حذف فیزیکی رقبای سیاسی در قبل و بعد انقلاب ۱۳۵۷ میباشد. سیاهنماییها، اتهامافکنیها و نقض حریم خصوصی انسانها و خانوادهها، تشویق به ترور و حذف فیزیکی رقبا در قبل و بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ مبارزات ضد استبدادی، تجددخواهانه و دمکراسیخواهانه در ایران را از مسیر رشد و بالندگی خارج و در سراشیبی انحطاط سیاسی، زایش دیکتاتوری نوین و نهادینه شدن خشونت در جامعه قرار داد، که بعد از ۴۰ سال هنوز آثار آن از جامعه ایران رخت برنبسته و به تار و پود جامعه نفوذ کرده است؛ بهطوریکه بعد از ۴۰ سال رسانههای دولتی ایران با انواع برنامهها و اعترافگیریها و اتهامزنیهای تلویزیونی بستر را برای حذف و اعدام مخالفین سیاسی آماده میکند.
متاسفانه این شیوه عمل در سطح کلان، جامعه را تشنه انتقامگیری کرده و طبقه انتلکتوئل و نخبه از ترس سیاهنمایی و اتهامافکنیهای رسانهای و حتی ترور و حذف فیزیکی به گوشهای رفته و تماشاگر فروپاشی اخلاقی و اضمحلال جامعه میشود که متاسفانه مدل دیگری از آن را در حرکت ملی آزربایجان شاهد هستیم.
برای درک صحیحتر موضوع «تئوریزه کردن ترور و حذف فیزیکی رقبای سیاسی» به بررسی اجمالی واقعه حذف فیزیکی مجید شریف واقفی، مرتضی صمدیه لباف و سعید شاهسوندی به دستور تقی شهرام در داخل سازمان مجاهدین خلق بعد از انشعاب تشکیلاتی میپردازیم.
بعد از انشعاب ۱۳۵۴ در سازمان مجاهدین خلق بخشی از نیروهای سازمان با تغییر ایدئولوژیکی و جهانبینی انشعابیون مخالفت کردند. تقی شهرام بهعنوان ایدئولوگ و مغز متفکر جریان انشعابی در سازمان مجاهدین خلق، به دلیل عجز سیاسی در مقابل نیروی منتقد و واهمه از مقبولیت فکری اعضای قدیمی سازمان در سطح جامعه و دانشگاه و احتمال انسجام تشکیلاتی آنها در مقابل جریان مارکسیستشده سازمان تئوری «ترور و حذف فیزیکی» این سه عضو سازمان مجاهدین خلق را بیان و برای سایر اعضا تئوریزه و ترور همسنگران قدیمی را مشروعیت بخشید.
تقی شهرام از نظر تئوریکی چنان به سیاهنمایی و اتهامافکنی علیه منتقدین و رقبای احتمالی خود پرداخت که حتی لیلا زمردیان همسر مجید شریف واقفی و از اعضای مارکسیستشده سازمان با نوشتن نامه «انتقاد از خود» همسنگر و همسر خویش را به قربانگاه برد تا وقتی که محسن سید خاموشی و حسین سیاه کلاه و وحید افروخته ماشه تفنگ را برای ترور و حذف فیزیکی مجید شریف واقفی میکشیدند خود را «قهرمان مبارزه برای نابودی خائن» بدانند.
واقعه ترور مجید شریفی واقفی در تاریخ سیاسی معاصر ایران از مشهورترین و بیرحمانهترین موارد تئوریزه شدن ترور و حذف فیزیکی رقبای سیاسی و همسنگران قدیمی میباشد که از مرکزیت تشکیلاتها به زندانها و سپس به سطح خیابان رسید و سیستم امنیتی نظام شاهنشاهی با استفاده از این کینهتوزیها به قلع و قمع مبارزین و انقلابیون پرداخت.
این شیوه برخورد با مسائل تا بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ نیز ادامه یافت و با تئوریزه شدن ترور و حذف فیزیکی رقبای سیاسی در رسانهها و متون سخنرانیهای رهبران گروههای سیاسی، جامعه رهایی یافته از استبداد سلطنتی را در قهقرای استبداد نوین فرو برد.
ترور اندیشه منتقد و مخالف چنان تئوریزه و مشروعیت بخشیده شد که اعضای سایر گروههای سیاسی، مبارزین و انقلابیون سالهای استبداد را به خیانت، جنایت و… متهم و دوستان خود را مقابل جوخههای اعدام قرار دادند و نتیجه آن شد که جامعه ایران بار دیگر در سیاهچال استبداد و دیکتاتوری نوین گرفتار آمد.
در جمعبندی موضوع متوجه میشویم در روند انقلاب و مبارزه که همه نیروها برای آزادی و هدف مشترک تلاش میکنند، وقتی فرد،گروه و یا جریانی که به دلیل واهمه از موفقیت و پیشرفت رقبا و بنبست تئوریک و تشکیلاتی به عجز و درماندگی سیاسی دچار میشود؛ در مرحله نخست وارد فاز سیاه نمایی و اتهامافکنی رقیب شده و در نهایت و به ناچار وارد فاز دوم یعنی تئوریزه کردن و مشروعیت بخشیدن به ترور و حذف فیزیکی رقبای سیاسی میرسد.
این بدترین نوع برخورد با منتقدین و رقبا در بحبوحه مبارزات انقلابی و هر جنبش آزادیبخش میباشد؛ زیرا ترور و حذف رقیب با ایدههای آرمانی در زمان مبارزه که رهبران سیاسی کاریزمای خود را دارند بهراحتی مشروعیت پیدا میکند و قتل منتقد مباح و پیروزی مطلق قلمداد میگردد. این اندیشه بعد از نهادینه شدن به فردای پیروزی جنبش نیز منتقل و جامعهای که برای رهایی از استبداد و تعیین سرنوشت ملی و سیاسی خود مبارزه میکند از «استبداد و استعمار قبلی رهایی یافته و به دیکتاتور نوین گرفتار» میآید.
حرکت ملی آزربایجان که میراثدار یک جریان تجددخواه و دموکراسیخواه تاریخی میباشد و در بستر تاریخی خود با تبیین مبارزات آزادیخواهانه روندی تاریخی را از قیام ضد استبدای مشروطه تا قیام ضد آپارتایدی خرداد ۱۳۸۵ طی نموده و مبارزات کنونی خود را «با تاسی از مکتب تبریز بر دو پایه مبارزات ملی و دمکراسیخواهانه استوار» ساخته است، با «ادبیات جدید و بسیار خطرناک ترور و حذف فیزیکی رقیب سیاسی» روبرو شده است.
نسل جوان و تحصیلکرده حرکت ملی آزربایجان جنوبی با آشنایی و اشراف کامل به مباحث پایهای دمکراسیخواهی ، مبارزات مدرن و بهروزشده ملی خود را به سطح جامعه و عرصه بینالمللی کشانید. این نسل با فاصله گرفتن از فضای ادبیات دهه ۵۰-۶۰ شمسی، فلسفه مبارزاتی جنبش ملی برای تعیین سرنوشت ملی تورک های آزربایجان جنوبی را با مبارزات دموکراسیخواهانه و احترام به رقیب سیاسی اجین کرد و به همین دلیل در ۱۵ سال گذشته علیرغم اختلافات تاکتیکی بین گروههای سیاسی حرکت ملی شاهد تعامل بین نیروها در حرکت ملی آزربایجان هستیم.
ظاهرا با رشد و بسط مبارزات حرکت ملی در سطوح میدانی و بینالمللی، رقابتهای تشکیلاتی و طیفی در حرکت ملی نیز شکل جدیدی به خود گرفته و ادبیات ناآشنایی وارد حوزه حرکت ملی آزربایجان شده است. بهطوریکه با روح تاریخی جنبش ملی و مبارزات در آزربایجان بسیار متضاد میباشد. گویی بنبست سیاسی و عملی برخیها را برای ورود به ادبیات جدید مجاب نموده و در حال عبور از فاز اول یعنی سیاهنمایی و اتهامافکنی به فاز دوم یعنی تئوریزه کردن ترور و حذف فیزیکی رقبای سیاسی میباشند.
اندیشه حذف رقیب سیاسی در حرکت ملی از لایه بالایی تئوریزه و با رسانه مشروعیت داده میشود، تا مجریان آن وقتی ماشه تفنگ را می کشند خود را «قهرمان مبارزه با خائنین آزربایجان» بدانند، زیرا رهبر و ایدئولوگ این اندیشه چنان سیاهنمایی و حذف فیزیکی را مشروعیت بخشیده است که مجریان هدف مقابل را خائن به آزربایجان و حرکت ملی آزربایجان میداند.
این ادبیات برای حرکت ملی آزربایجان که برای تعیین سرنوشت ملی و سیاسی یک ملت مبارزه میکند و برای ملت در بند استبداد و استعمار آزربایجان جنوبی ارمغان فردایی آزاد و آزربایجانی مرفه را میدهد، بسیار خطرناک و هزینهساز میباشد. اگر امروز کسانی در حرکت ملی آزربایجان به دلیل رسیدن به بنبست مبارزاتی و از سر عجز و درماندگی سیاسی به ترور و حذف فیزیکی رقبای سیاسی رسیده و آن را تئوریزه میکنند، قطعا نمیتوانند پیامآور آزادی و دمکراسی در فردای آزربایجان جنوبی باشند. یقینا اگر این اندیشه در حرکت ملی آزربایجان جنوبی نهادینه و حاکم شود، طبقه انتلکتوئل و نخبه حرکت ملی آزربایجان به کناری کشیده و با افسوس و حزن نظارهگر ترور فعالین شناخته شده با تیر جوخههای مرگ سپاه و در فردای آزربایجان نیز شاهد اعدام مبارزان ملی خواهند شد. شاید همین نخبگان ملی روزی در دادگاههای دیکتاتور نوین و در تبریز مقابل میز محاکمه قرار گرفته و بهعنوان خائن آزرربایجان زیر چوبه اعدام بروند.
شاید «مبلغین و تئوریزهکنندگان ترور و حذف فیزیکی رقیب سیاسی» به چنان درک و بلوغ سیاسی و تشکیلاتی نرسیدهاند که بدانند با این ادبیات خطرناک تک تک فعالین ملی در داخل و خارج را در تیررس جوخههای مرگ سپاه پاسداران قرار میدهند تا با گلوله، تصادف ساختگی و… جنبش را به مرحله خونینی کشانده و جاده تصفیه مخالفین سیاسی ایران شهری در جنبش ملی آزربایجان را هموار کند، چنانکه با ترور «احمد مولا نیسی» فعال عرب احوازی هم جنبش ملی عربهای احواز را درگیر اختلافات درونگروهی ساختند و هم مخالفین شناخته شده عرب احوازی را تصفیه نمودند.
هرچه باشد ادبیات بسیار خطرناک و هزینه ساز «ترور و حذف فیزیکی رقبای سیاسی» تئوریزه و از رسانه مشروعیت بخشیده میشود و مجریان ترور و حذف رقبای سیاسی به عنوان قهرمانان ملی یاد میشوند. مطمئنا اگر چنین اتفاقی در حرکت ملی آزربایجان بیفتد مجری آن جوخههای مرگ سپاه پاسداران و متهمان آن ورشکستگان سیاسی حرکت ملی آزربایجان میباشند که روزی به مانند «تقی شهرام» در مقابل ملت بر جایگاه متهم خواهند نشست نه کرسی قدرت.
یادداشت سیاسی آرازنیوز
۱۹ بهمن ۱۳۹۷