یادداشت:
چالش کاخ سفید برای متحد کردن مخالفان ایرانی در جهت سقوط رژیم جمهوری اسلامی
اما ادعای آقای پهلوی در رابطه با سازمان مجاهدين که حاضر به همکاری در سطح برابر با سلطنت طلبان و یا با ديگر گروه ها و شخصیت های اپوزیسیون نیستند، کاملا درست می باشد. از سویی دیگر متاسفانه، طرفداران سلطنت طلب آقای پهلوی نیز هم راستا و با کمک لابی جمهوری اسلامی در کنگره، کاخ سفید و وزارت خارجه ی آمریکا بشدت بر علیه دیگر اپوزیسیون غیر سلطنت طلب فعالیت کرده و تبلیغ سوء می کنند و بویژه تلاش دارند از نزدیکی نیروها و احزاب سیاسی ملل غیر فارس به مقامات آمریکایی جلوگیری نمایند.
این روزها بحث در مورد ثبات یا عدم ثبات، بقاء و یا عدم بقاء نظام جمهوری اسلامی ایران، هم چنین امکان از هم گسیختگی ناگهانی جامعه از درون، ذهن جامعه جهانی بویژه رهبران کشورهای غربی را سخت مشغول کرده است. اهمیت این مسئله نیز کاملا روشن است: از یک سو با توجه به رشد فزاینده ی جنبشهای مردمی و خود جوش بویژه جنبش های کارگری که از تظاهرات و اعتراضات کارگران صنایع نیشکر هفت تپه در شوش آغاز شد و به صنایع فولاد اهواز و پالایشگاه عبادان و مجتمع های ٓپتروشیمی درسربندر و معشورو دیگر شهرهای اقلیم اهواز بدلیل تاخیر چندین ماه در پرداخت حقوق و مستحقات کارگران گسترش یافت، و از سویی دیگر همبستگی و پشتیبانی دانشجویان دانشگاه های تهران و صنعتی شریف و نیز اعتصاب معلمان و بازنشستگان و کارکنان بانکها، بعلاوه تشدید تحریم های اقتصادی آمریکا پس از ۵ نوامبر که ایران را در وضعیت اقتصادی بحرانی قرار داد، همگی فضای سیاسی داخلی و حوزه ی سیاست خارجی را با چالش های بزرگی مواجه ساخته است. چنین وضعیتی جامعه را در آستانه ی انفجار و تغییرات بنیادین قرار داده است.
این وضعیت رهبران امریکا و اروپا را بشدت نگران کرده و تصمیم گیری در رابطه با ایران را برای آنها بسیار دشوار ساخته است. همه ی آنها در تکاپو و بدنبال چاره ای برای مدیریت و اداره ی این وضعیت خطرناک می باشند. اما این وضعیت چه تاثیری بر همکاری و نزدیکی اپوزیسیون داشته است و چرا معارضان ایرانی با نظر به شرایط کنونی ایران به یک توافق جامع و شامل دست نیافته اند؟
در روز جمعه ۱۴ دسامبر ۲۰۱۸ یکی از اندیشکده های مهم امریکا بنام انستیتو واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک، میزگردی در واشنگتن تحت عنوان ” چهل سال پس از جمهوری اسلامی: چه در پیش است؟ ” با حضور رضا پهلوی بر گزار کرد. در قسمت پرسش و پاسخ یکی از خبرنگاران و ایران شناسی معروف در موسسه ی اتلانتیک، باربارا سلاون، از آقای پهلوی سوال کرد که آیا با آقای ترامپ و یا مقاماتی از کاخ سفید در مورد صحبت های امروزتان – یعنی در مورد سرنگونی رژیم – ملاقات هایی داشته اید؟ و دیگر اینکه آیا کمک های مالی از آمریکا و یا از طرف های دیگر دریافت می کنید؟ خبرنگار دیگری نیز پرسید که رابطه ی شما – رضا پهلوی – با سازمان مجاهدین خلق چگونه است و آیا با آنها در ارتباط هستید؟
آقای پهلوی در پاسخ گفتند که تاکنون با آقای ترامپ و هیچ مقامی از کاخ سفید ملاقاتی نداشته ام اما آماده هستم با ایشان و یا مسئولانی از کاخ سفید ملاقات کنم. در رابطه با سوال دوم نیز تصریح کردند که هیچ نوع منابع مالی نداریم ولی انتظار داریم دولت آمریکا ثروت رهبران جممهوری اسلامی و خانواده های آنان در آمریکا را بلوکه کند و در اختیار اپوزیسیون قرار دهد.
اما در مورد سازمان مجاهدین آقای پهلوی ادعا کردند که مجاهدین حاضر نیستند با وی یا دیگر گروه ها و شخصیت های معارض ایرانی دیدار داشته باشند و یا همکاری کنند.
در چنین شرایطی و در حالی که نظام جمهوری اسلامی با چالش های بزرگ و بحران های عمیقی روبرو است چرا ایالات متحده با رهبران طیف های متنوع اپوزیسیون – ازطرفداران پادشاهی تا دیگر گروه ها و سازمان های اپوزیسیون – دیدار نمی کند تا راه را برای انتقال مسالمت آمیز از رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی به یک رژیم دمکراتیک هموار کرده و بدینسان از هرج و مرج اجتماعی و تنش ها و درگیری های سیاسی بعدی جلوگیری شود؟
به نظر من یکی از مهمترین دلایلی که ایالات متحده تاکنون به چنین اقدامی نپرداخته تحلیل کاخ سفید و شورای امنیت ملی آمریکا است که بر این باورند گرچه اکثریت مردم ایران از نظام جمهوری اسلامی بیزار شده اند اما رژیم پادشاهی نیز در ایران منقرض شده و دیگر مورد قبول مردم نمی باشد. اینکه ده ها ملیون نفر در یک رفراندوم (گرچه به ندا ودستور رژیم مرتجع خمینی)، از سلطنت به جمهوری رای داده و سلطنت را نفی کرده اند نماینگر رشد آگاهی ایرانیان بوده و نشان می دهد که مردم ایران مجددا زیر بار نظام پادشاهی موروثی نخواهند رفت. افزون بر آن نظام سلطنت در عراق، افغانستان، ترکیه و دیگر کشورهای منطقه نیز منسوخ شده و این روند تاریخ است، بنابراین مورد قبول ملت های منطقه ی خاورمیانه از جمله ایرانیان نمی باشد.
شخصا در ملاقاتهای خصوصی ام با آقای پهلوی در منزل ایشان در مریلند و در جریان بحث هایی که جهت رایزنی و همکاری با وی داشتم صریحا نظرم را درباب وضعیت نظام پادشاهی در ایران آینده را به ایشان ابرازکرده ام و اضافه نمودم با این که پدر ایشان سالها مرا به زندان انداخته و شکنجه کرده بود ولی من ایشان را به عنوان یک شخص میهن دوست و دموکرات قبول دارم، اما نه من، نه سازمانها و احزابی که به عنوان رایزن و مستشار با آنها همکاری می کنم، و نه ملت عرب در ایران که خاطرات و تجارب تلخ بسیاری از دوران شاه و ساواک دارند، حاضر به بازگشت رژیم سلطنت موروثی نخواهند بود. با این حال به آقای پهلوی گفتم من به نوبه ی خود و به همراه بسیاری از گروه ها و سازمان ها و طیف گسترده ای از اقشار و طبقات جامعه ی عرب در مبارزه مشترک برای سقوط جمهوری اسلامی با ایشان همکاری خواهیم کرد.
اما ادعای آقای پهلوی در رابطه با سازمان مجاهدین که حاضر به همکاری در سطح برابر با سلطنت طلبان و یا با دیگر گروه ها و شخصیت های اپوزیسیون نیستند، کاملا درست می باشد. از سویی دیگر متاسفانه، طرفداران سلطنت طلب آقای پهلوی نیز هم راستا و با کمک لابی جمهوری اسلامی در کنگره، کاخ سفید و وزارت خارجه ی آمریکا بشدت بر علیه دیگر اپوزیسیون غیر سلطنت طلب فعالیت کرده و تبلیغ سوء می کنند و بویژه تلاش دارند از نزدیکی نیروها و احزاب سیاسی ملل غیر فارس به مقامات آمریکایی جلوگیری نمایند.
نیروهای معارض چپ ایرانی نیز بدلیل نوع سوء برداشت شان از “دولت-ملت إیرانی” هر چند گرایش های جمهوری خواهانه دارند ولی بشدت ملی گرا بوده و نه با سلطنت طلبان و نه با سازمان مجاهدین خلق ( که به زعمشان به رژیم صدام حسین طی جنگ ایران – عراق علیه مام میهن یاری رساندند) حاضر به همکاری و توافق نیستند. افزون بر آن چپ های ایرانی با احزاب ملل غیر فارس که معتقد به فدرالیسم می باشند نیز سر ستیز دارند و ایده ی ” فدرالیسم ” را ترفند و تاکتیکی برای تجزیه ی ایران و جدایی خواهی می پندارند. از این چشم انداز نیروهای چپ حتی حق تعیین سرنوشت ملی در چارچوب ایران را رد کرده و قبول ندارند.
اپوزیسیون فدرالیست ملیتهای غیر فارس نیز با سلطنت طلبان و ملی گرایان پان ایرانست بدلیل گرایش های شوونیستی، انکار چند ملیتی بودن ایران، عدم اعتراف به حق تعیین سرنوشت ملیتهای غیر فارس و مخالفت با نظام غیر متمرکز فاصله زیادی دارند. علاوه بر آن ملل تحت ستم مضاعف، با سازمان مجاهدین خلق هم بدلیل نفی سیستم غیر متمرکز فدرالی از سوی مجاهدین، همکاری ندارد.
با تمام این تفاصیل و با توجه به نقاط افتراق ذکر شده اما مخرج مشترک هر۴ گروه اپوزیسیون فوق الذکر، خواست سقوط رژیم جمهوری اسلامی است که چنین هدفی می تواند عامل نزدیکی همه ی اپوزیسیون شده و بر اساس آن همکاری و توافق چند جانبه شکل گرفته و ایران و ایرانیان را از وجود جمهوری إسلامی پس از نابودی و مسخ سه نسل از آنان را، رهائی بخشد.
البته در ماه های اخیر مذاکرات روزانه و مستمری برای اتحاد حول محور حق تعیین سرنوشت ملی در چهارچوب ایران میان اغلب گروه های اپوزیسیون – بجز سازمان مجاهدین خلق – در جریان بوده است.
در رابطه با مواضع اخیر آمریکا نیز باید گفت که طبق آخرین اظهارات رسمی، دولت ترامپ، کنگره ی امریکا، شورای امنیت ملی و وزارت خارجه در نشست های متعدد با گروه های مختلف اپوزیسیون معتدل و غیر استقلال طلب اعلان کرده اند که خواهان تغییر حکومت از درون کشورو بدست خود ایرانیان و انتقال مسالمت آمیز قدرت با حفظ ثبات و به دور از هرج و مرج می باشند. در عین حال مقامات آمریکایی علنا اعلان کرده اند که حاضر به همکاری با احزاب و گروه های استقلال طلب نبوده و در این راستا حتی حاضر به ملاقات با این دسته از اپوزیسیون نیستند. علاوه بر این پارلمان اروپا و نیز شورای اروپا (مجمع وزرای خارجه) در جلسات متعدد با اپوزیسیون ایرانی هم اعلام کرده اند که حاضر نیستند با اپوزیسیون ایرانی که خواهان استقلال و تغییر مرزهای بین المللی هستند، همکاری کنند.
باید یادآوری کرد که در سال های اخیر چندین ائتلاف جدی و گسترده میان نیروهای مخالف رژیم جمهوری اسلامی پدید آمده است. از جمله این ائتلاف ها می توان به کنگره ی ملیت های ایران فدرال شامل ۱۴ سازمان و حزب ملل غیر فارس که مرکز آن در سوئد و نیز شورای دمکراسی خواهان ایران متشکل از ۱۲ سازمان و حزب عرب، کرد، ترک، بلوچ، لر، ترکمن و فارس که سه سال پیش که مرکز آن در آلمان است، شکل گرفت، اشاره کرد. اخیرا نیز ائتلافی از ۱۱ سازمان و أحزاب ملیت های غیر فارس و احزاب چپ دموکرات و سوسیالیست به مرکزیت پاریس، نیز تشکیل شده است.
در پایان باید اشاره کنم که طبق منابع مطلع در کاخ سفید و وزارت خارجه، دولت آقای ترامپ برای متحد کردن نیروهای اپوزیسیون ایرانی با چالش ها و مشکلات بسیاری روبرو بوده و متاسفانه تاکنون در این امر موفق نبوده است. البته فعالیت تخریبی دو لابی بسیار قوی و ذی نفوذ یعنی لابی جمهوری اسلامی و لابی نیروهای راست گرا و متعصب پان ایرانیست و عمدتا سلطنت طلب را نیز نباید فراموش کرد که با تکرار ادعای بی پایه و دروعین جمهوری إسلامی مبنی بر تجزیه شدن ایران در صورت سقوط رژیم کنونی، مانع نزدیکی دولت و مقامات آمریکایی به اپوزیسیون شده و به هراس افکنی در میان مسئولان آمریکایی دامن می زنند.
ترجمه از روزنامه شرق الأوسط چاپ لندن
برگرفته شده از خبرگزاری العربیه فارسی
نظرات طرح شده در یادداشتهای منتشر شده، بازتاب دیدگاه آرازنیوز نیست.