آراز نیوز

ارگان خبری تشکیلات مقاومت ملی آزربایجان

دیرنیش
جمعه ۲ام آذر ۱۴۰۳
آخرین عناوین
شما اینجا هستید: / خبر / آزربایجان / جدال «انسان» و «ایدئولوژی» و تأثیر آن در نوع حکومت-ارسلان بیگی

یادداشت:

جدال «انسان» و «ایدئولوژی» و تأثیر آن در نوع حکومت-ارسلان بیگی

بسته به اینکه انسان یا ایدئولوژی در مرکز ثقل سیستم ارزش‌گذاری قرار گیرد، رابطه حکومت‌ها و افراد جامعه را در تمامی اشکال و انواع حکومت‌ها می‌توان به دو دسته تقسیم کرد. یا حکومت در خدمت افراد جامعه بوده است یا افراد جامعه در خدمت حکومت. به‌عبارت‌دیگر یا حکومت‌ها در تلاش برای تأمین خواسته‌های مردم جامعه و یا اینکه افراد جامعه در خدمت بقای حکومت حاکمان بوده‌اند.

جدال «انسان» و «ایدئولوژی» و تأثیر آن در نوع حکومت-ارسلان بیگی
27 نوامبر 2018 - 01:19
کد خبر: ۴۸۲۸۵
تحریریه آرازنیوز

بسته به اینکه انسان یا ایدئولوژی در مرکز ثقل سیستم ارزش‌گذاری قرار گیرد، رابطه حکومت‌ها و افراد جامعه را در تمامی اشکال و انواع حکومت‌ها می‌توان به دو دسته تقسیم کرد. یا حکومت در خدمت افراد جامعه بوده است یا افراد جامعه در خدمت حکومت. به‌عبارت‌دیگر یا حکومت‌ها در تلاش برای تأمین خواسته‌های مردم جامعه و یا اینکه افراد جامعه در خدمت بقای حکومت حاکمان بوده‌اند.

تفاوت این دو نوع رابطه در چگونگی تفسیر مفهوم انسان نهفته است. در رابطه نوع اول انسان به‌عنوان مرکز ثقل هستی مطرح می‌شود. اما در رابطه نوع دوم وجود یک ایدئولوژی به‌عنوان مرکز ثقل ارزش‌گذاری‌ها اجتناب‌ناپذیر است.

در جامعه‌ای که انسان مرکز ثقل امورات است و حیات او به‌عنوان اشرف مخلوقات ارزشمند قلمداد می‌شود، دولت مسئول تأمین خواسته‌های فردی و اجتماعی جامعه است. از این رو معیشت، مسکن، امنیت، رفاه، آموزش، اشتغال و تمامی آنچه برای یک فرد و جامعه انسانی موردنیاز است وظیفه اصلی دولت به شمار می‌رود. در چنین جوامعی قانون اساسی، حقوق بشر، برابری، آزادی، دموکراسی، منافع ملی و دولت قانون معنا پیدا می‌کند. پلورالیسم در چنین جامعه‌ای توان رشد خواهد داشت و دموکراسی امکان حیات.

وقتی‌که مفهوم انسان در حاشیه و ایدئولوژی (دینی، فاشیستی و…) در مرکز تصمیمات باشد، حکومت‌ها خود را نماینده آن ایدئولوژی و تمامی افراد جامعه را در خدمت آن ایدئولوژی مطرح می‌نمایند. بدین ترتیب افراد جامعه بایستی در خدمت دولت و برنامه‌های آن باشند. رفاه، معیشت، حق آموزش، حقوق انسان‌ها، آزادی، برابری و تمامی خواسته‌های جامعه در برابر بقای ایدئولوژی رنگ می‌بازند. چنین جامعه‌ای مستعد انواع حکومت‌های دیکتاتوری است.

حکومت‌های دیکتاتور همواره در تلاش هستند تا ایدئولوژی‌ای را که بر پایه آن دیکتاتوری خود را پیش می‌برند هرچه بیشتر در جامعه رواج دهند. رایج‌ترین نوع ایدئولوژی‌ها پناه بردن به اعتقادات دینی جوامع می‌باشد. بلایی که امروز گریبان گیر ملت‌های تحت حاکمیت ایدئولوژی ولایت‌فقیهی – تشیع فارسی در جغرافیای ایران شده است.

مقابله نظام جمهوری اسلامی ایران با هرگونه تلاش برای احقاق حقوق بشر (اقلیت‌های دینی، حقوق زنان، حقوق ملت‌های غیر فارس و…) مقابله با رواج محوریت انسان به‌عنوان مرکز ارزش‌گذاری‌ها است. همچنین بی‌توجهی به وضعیت اسفناک اقتصادی و معیشتی میلیون‌ها انسان در ایران و در برابر آن هزینه میلیون‌ها دلار در سوریه، یمن، عراق و افغانستان برای صدور و حفظ حاکمیت خود، با توسل به ایدئولوژی ولایت‌فقیهی توجیه می‌شود.

در تئوری ولایت‌فقیه حاکمیت حق خدا است، خدا آن را به امام دوازدهم شیعیان عطا کرده است و چون در حال حاضر ایشان در غیبت هستند لذا یک فقیه عادل جامع‌الشرایط به‌جای ایشان نماینده خدا بر روی زمین می‌شوند. (نکته جالب‌توجه اینکه در کتاب‌های حدیث تشیع چنین آمده است که در صورت ظهور امام دوازدهم بزرگ‌ترین دشمنان ایشان همین فقیه‌ها خواهند بود) در چنین محتوای ایدئولوژیک حکومتی، «انسان» جز فدا شدن در راه حکومت خدا، چه جایگاهی خواهد داشت؟ طبیعتاً هر کاری برای حفظ حکومت نماینده خدا، بهترین عبادت‌های روی زمین خواهد بود.

از طرف دیگر هرکدام از نوع رابطه‌های ذکرشده ذهنیت افراد جامعه را نیز در همان راستا کانالیزه می‌نماید و این هردو به‌عنوان تابع و متبوع همدیگر را تقویت می‌نمایند. به عبارت دیگر حکومت ایدئولوژیک جامعه‌ای ایدئولوژیک می‌سازد و بلعکس. لذا به جرأت می‌توان ادعا کرد که حکومت حاکم بر هر جامعه‌ای بازتاب ذهنیت افراد آن جامعه است.

در جوامع ایدئولوژیک محور رعایت حقوق دیگران، تعهد به اجرای قوانین و حق اعتراض رمق بسیار ضعیفی دارد. حاکم و حکومت بالاتر و ماورای افراد ترسیم می‌شود و تقسیم‌بندی افراد به خودی و غیرخودی در ضمیر ناخودآگاه جامعه پذیرفته می‌شود.

روی خط خبر