کدامین چسب ملل ساکن ایران را به هم میچسباند؟
قبل از روی کار آمدن حاکمیت دستنشاندهی پهلوی ملل ساکن جغرافیایی که امروزه ایران نامیده میشود بهصورت استقلال دفاتو زندگی میکردند. اگر استقلال را به دو بخش فرهنگی و سیاسی تقسیم کنیم. این جغرافیا باوجود اشتراکاتی که از دین اسلام نشاءت میگرفت مطلقاً استقلال فرهنگی داشت و هر منطقه زبان، آداب و رسوم بومی خود را دارا بود. در مورد استقلال سیاسی نیز باید گفت بهواسطه نبود امکانات کنترل امروزی از طرف مرکز، ساختار حکومتی یک نوع استقلال سیاسی نسبی بر مناطق این جغرافیا حاکم بوده است.
با روی کار آمدن حاکمیت پهلوی برای چسباندن مردمان این جغرافیا چسب باستانگرایی و شاهنشاهی برای ملل ساکن ایران تجویز شد. این چسب که با هیاهوی زیاد و تبلیغات مستمر در طول حاکمیت پهلوی همراه بود با انقلاب ایران بیاثری خود را نشان داد. دیگر فرح ایزدی و شکوه شاهنشاهی خواهانی نداشت و مردم و بخصوص نخبگان چیزی بنام منی مقدس را باور نداشتند.
در طول حاکمیت دینی ۴۰ ساله چسب دین برای چسباندن ملل ساکن ایران بکار گرفته شد. این چسب بهواسطه وجود عناصر مستحکم دینی در بین مردمان ایران نوعی همبستگی دینی را پدید آورد که در دوران شاهنشاهی پهلوی شاهد آن نبودیم. اما تجربهی حاکمیت دینی ۴۰ ساله و ظلمهای فراوان بنام دین، چسب دین را نیز بهعنوان عامل همبستگی سست کرده است. امروزه دینگریزی امری نیست که بتوان آن را انکار کرد حتی متولیان دینی و مسئولان حکومتی نیز بر این امر صحه میگذارند.
اما کدامین عامل میتواند عامل پیوندی بین ملل ساکن ایران باشد؟ آیا دیگر چسبی مانده است که امتحان نشده باشد؟
به نظر میرسد تنها عاملی که میتواند هم عامل افتراق و هم عامل پیوند باشد عامل حقوق است همان چیزی که از طرف حاکمیت و اپوزیسیون بهصورت گسترده رد میشود.
انسان، طبیعت، حیوان به ذات دارای حقوق است. انسان بهواسطهی زندگی اجتماعی دارای حقوق مدنی و شهروندی و بهواسطهی تعلق به ملتی دارای حقوق ملی است. حقوق پاسدار آزادی انسان و هم محدودکنندهی سرکشیهاست. آنچه مهم است حفظ کرامت و آزادی انسان و حق آزادی انتخاب روش و چگونگی نوع زندگی است.
تا زمانی که سیاسیون فعال در عرصهی ایران بر حقوق تمامی مردمان ایران هم ازنظر فردی و هم از نظر ملی صحه نگذارند هیچ شانسی بر پیوند این مردمان نخواهند داشت.
حق تعیین سرنوشت حق ذاتی وجود هر انسان و ملتی است. سیاسیون فارس محور بایستی این حق را به رسمیت بشناسند وگرنه هیچ شانسی برای پیوند ملل ساکن ایران ندارند زیرا عوامل پیوندی نمانده که امتحان نشود. اگر ملتی خواهان زندگی بهعنوان هموطن در چهارچوب سیاسی ایران باشد با به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت محقق خواهد شد و اگر خواهان زندگی در چهارچوب سیاسی منفک از ایران هم باشد نمیتوان آن را بهزور در این چهارچوب زندانی کرد.
یاشار آزاد