یادداشت:
منافع ملی در حکومتی که منکر کیستی ما است -ارسلان بیگی
انکار هویت تورکی آزربایجان و باز تعریف هویتی جدید برای آن نقطه شروع تمام مشکلات است. روندی که حداقل از صد سال پیش بنا نهاده شد و ارمغان این جهالت نژادپرستانه برای مردم آزربایجان شرایط فلاکتبار اقتصادی، سیاسی و زیست محیطی امروز است. حاکمانی که کیستی و هستی ما را قبول نداشته باشند چگونه میتوانند در راستای سعادت و منافع ما گام بردارند؟
انکار هویت تورکی آزربایجان و باز تعریف هویتی جدید برای آن نقطه شروع تمام مشکلات است. روندی که حداقل از صد سال پیش بنا نهاده شد و ارمغان این جهالت نژادپرستانه برای مردم آزربایجان شرایط فلاکتبار اقتصادی، سیاسی و زیست محیطی امروز است. حاکمانی که کیستی و هستی ما را قبول نداشته باشند چگونه میتوانند در راستای سعادت و منافع ما گام بردارند؟
تضاد ذاتی هویت تورک آزربایجانی با مفاهیم نوساخته ایران (بهعنوان باقی مانده کشور کوروش هخامنش فارس) و ایرانی (به معنای فارس زبان شاهنامه خوان) مانع از برابریاش در برنامه ریزیهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، رفاهی و هر آنچه که بایستی یک حکومت برای مردمان خود انجام دهد شد. این تقصیر متوجه آزربایجان نبوده و نیست بلکه مفاهیم ایران و ایرانی چنین نژادپرستانه تعریف شدهاند.
مشکل زمانی دوچندان شد که بانیان ایران و ایرانی گری نوین برای نگه داشتن آزربایجان در چنبره این معانی ساختگی به تعریف هویتی جعلی برای آزربایجان پرداختند چرا که نمیخواستند منابع این خطه پربار و موقعیت ژئواستراتژیک آن (بهعنوان راه اتصال به اروپا) را از دست بدهند. بدین ترتیب رنج مضاعف آزربایجان شروع و ادامه یافت.
وقتی که سکان هدایت حکومتی کشور و به تبع آن امکانات آموزشی، مالی و رسانهای به دست منکران هویت تورکان افتاد، تمامی امکانات در راستای سرکوب تورکها و فشار آوردن برای قلب هویت ایشان به کار گرفته شد. تازه به قدرت رسیدگان پان فارس، ایران باستان و زبان فارسی را پشتوانه تئوریهای کشور سازی و حاکمیت خود قراردادند. از این رو همزمان با انکار ملتهای غیر فارس زبان برای آنان هویتی فارسی تعریف کردند.
روشنفکران و بانیان درگیر در پروسه تثبیت قدرت پهلوی اول اندیشه مسموم پان فارسیسم و ایران باستان را با تکیه بر قدرت سیاسی، آموزشی، مالی و رسانهای خود به تدریج در بین نخبگان و روشنفکران جامعه فارس سپس در بین مردمان فارس زبان گسترش دادند. این پروسه در زمان حاکمیت جمهوری اسلامی نیز ادامه پیدا کرد.
از آنجا که مروجان اندیشه پان فارسیسم نیز نتیجه بخش بودن این پروسه را باور نداشتند هیچگاه آزربایجان را خودی ندانستند. از این رو تمامی هم و غمشان را صرف آباد ساختن مناطق فارس نشین کردند. بعد تراژیک مسئله آنجا بیشتر خود را نمایان ساخت که این آباد سازی به بهای ویران ساختن مناطق غیر فارس نشین تمام شد.
کاخ نشینان دیروز پهلوی و پاستور نشینان امروز تهران نسبت به شهرهای غیر فارس نشین آزربایجان بی توجه نبودند اما توجه آنان در راستای جلوگیری از پیشرفت و آبادانی این شهرها بوده است. ممانعت از پیشرفت وضعیت اقتصادی تاجران و بازاریان مانع رشد اقتصادی شد، ممانعت از گسترش و تکثیر مراکز تولیدی و صنعتی مانع اشتغال زایی شد، ممانعت از فعالیت کنشگران سیاسی و مدنی آزربایجان محور مانع از تقویت جامعه مدنی آزربایجان شد. چرا که پیشرفت اقتصادی، رشد اشتغال و تقویت جامعه مدنی منطقه ای غیر فارس نشین در تضاد با اصول حاکمیتی سیستم پان فارسیسم است.
اندیشه و نگاه غیر خودی به ملت تورک آزربایجان از سوی سیاست مداران مرکزگرای پان فارس به رفتار استعمارگرانه با منابع طبیعی و محیط زیست منطقه آزربایجان جنوبی انجامید. در نتیجه این رفتار، معادن این خطه همچون مس سونگون و طلای زره شوران در راستای آبادسازی شهرهای فارس نشین به تاراج رفته و دریاچه اورمیه به نمکزاری خطرناک تبدیل شده است.
دولتی که ملی است اما نه برای غیر فارس زبانان توانایی تأمین منافع و سعادت ملت تورک آزربایجان جنوبی را نخواهد داشت. کسانی که خواهان رهایی از بند اسارت و رسیدن به آیندهای بهتر برای فرزندان خود هستند باید چارهای بیندیشند.