از میان نوشتههای رسیده:
مبارزه روشنفکر آزربایجانی با متحجرین سنتی و ایدئولوگهای پان فارس-ارسلان بیگی
با نگاهی کوتاه به تاریخ روشنفکری در امپراتوریهای مختلف تورکان، همواره ایالت آزربایجان بدون اینکه بتوان برای آن مبدأ مشخصی تعیین کرد، نسبت به سایر مناطق پیشگام بوده است.
با نگاهی کوتاه به تاریخ روشنفکری در امپراتوریهای مختلف تورکان، همواره ایالت آزربایجان بدون اینکه بتوان برای آن مبدأ مشخصی تعیین کرد، نسبت به سایر مناطق پیشگام بوده است. پیشگامی آزربایجان در فهم و پذیرش اصول مترقی و نوین زمانه از یک نظر مرهون موقعیت جغرافیایی آن است. موقعیتی که به ساکنان این ایالت-دولت امکان برقراری ارتباط با کشورها و امپراتوریهای پیشرفته را میسر ساخته بود. این مسئله در جغرافیای کنونی ایران نیز صادق است چرا که تا به امروز شاهد آن هستیم. برای روشن شدن بیشتر مطلب ذکر چند مثال از تاریخ معاصر خالی از لطف نیست.
در دوران مشروطه هیچیک از ایالات ممالک محروسه بهاندازه ایالت آزربایجان جانفشانی نکردند چرا که هیچ یک از ایالات به اندازه مردم آزربایجان مشروطه را نمیشناختند. اولین شهری که در راه آزادی و حریت پا بر روی اصول سنتی دینی گذاشت و امامجمعه شهر را اخراج کرد تبریز بود.
چنانچه نگاه کوتاهی به اقدامات و قوانین تصویب شده در برهه خودمختاری آزربایجان بیندازیم به روشنی این تفاوت نگرشی را میتوانیم ببینیم. درحالی که مردم آزربایجان در سال ۱۳۲۴ حق رای زنان (پاسیو و اکتیو) را پذیرفته و در عمل به اجرا گذاشتند در سال ۱۳۴۱ محمدرضا پهلوی تازه به فکر اعطای این حق به زنان میافتد که با مخالفتهای بسیاری مواجه میشود.
در مسئله نفس خودمختاری آزربایجان نیز بقیه ایالتها و کنشگران سیاسی و روشنفکران فلات مرکزی جا میمانند و نمیتوانند خودشان را با این اصل مترقی وفق دهند. تا آنجا که مصدق در مجلس شورای ملی به تبیین مسئله فدرالیسم میپرداخته و ایالات متحده را مثال میزند. وی میگوید چنانچه این حق به رفراندوم گذاشته شده و کسب رأی نماید میتواند در ممالک محروسه قاجار نیز پیاده شود. اما دریغ که روشن فکران تهران محور فلات مرکزی جغرافیای ایران از آن روز تا کنون اسیر ایدئولوژیهای پان فارسیسم بوده و توان آزاد اندیشی را ندارند. اکنون پس از ۷۲ سال از آن ماجرا فرزند محمدرضا پهلوی از فدرالیسم سخن میگوید.
زمانی که آزربایجان اصل ولایت فقیه را مخالف با اصول دموکراسی دید و به مبارزه با سیستم نو بنیاد انقلاب به رهبری روحالله خمینی برخاست روشنفکران و مبادیان آزادی و دموکراسی کنونی مرکزگرا در سمتهای مختلف در سازمانها و دولت انقلابی مشغول به خدمت بودند. نکته جالبتوجه اینکه بسیاری از آنان علیه مخالفتهای حزب خلق مسلمان به رهبری شریعتمداری با اصل ولایتفقیه، به پا خواستند و کارشکنیها کردند.
تا آنجا که هاشمی رفسنجانی به شریعتمداری پیغام میفرستد و از آمادگی آشیانه شکاری تهران برای بمباران تبریز و دیگر شهرهای آزربایجان خبر میدهد. هاشمی که در سالهای پس از ۸۸ بهعنوان بزرگترین ناجی رهایی از دیکتاتوری ولایت فقیه مورد ستایش اصلاح طلبان قرار گرفت.
ابوالحسن بنیصدر جمهوریخواه امروزی که در ابتدای انقلاب سعی داشت خود را به عنوان روشنفکر تحصیلکرده طرفدار انقلاب به مردم بشناساند ابتدا عضو شورای انقلاب و سپس در سال ۵۸ رئیس دولت شد.
محمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات که امروز قبله آمال اصلاحطلبان است در سال ۵۹ بهعنوان نماینده مردم اردکان و میبد وارد مجلس شورای اسلامی میشود و در پاییز آن سال با فرمان ولی فقیه به سرپرستی مؤسسه کیهان، بزرگترین مؤسسه مطبوعاتی آن روز منصوبشده و در سال ۶۱ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی میشود.
سعید حجاریان که امروز از تئوریسینهای رفرمیست ها به شمار میرود از طراحان اصلی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی میباشد. وی بعدها در دولت سازندگی رفسنجانی در مرکز استراتژیک ریاست جمهوری به فعالیت پرداخت.
مصطفی تاجزاده ۸ مهر ۱۳۵۷، پس از دیداری با خمینی در پاریس، تحصیل خود در آمریکا را رها کرد و به ایران بازگشت. وی نماینده ویژه گروه فلق در کمیته ویژه استقبال از خمینی انتخاب شد. پس از انقلاب، گروه فلق با پیوستن به شش گروه دیگر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را ایجاد کردند. وی پس از آن به مدیریت کل مطبوعات و نشریات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منصوب شد. و پس از آمدن خاتمی به این وزارت خانه معاون بینالملل خاتمی در وزارت ارشاد شد.
ازجمله این روشنفکران آزادی خواه امروزی میتوان به عبدالله نوری نیز اشاره کرد، آغاز فعالیتهای سیاسی نوری پس از انقلاب در رادیو و تلویزیون صداوسیمای و سپس معاونت وزارت امور خارجی بود. وی در این دوران احکام سیاسی بسیاری را به عنوان نماینده خمینی در نهادهای مختلف از ایشان دریافت کرد. نمایندهی ولی فقیه در هیأت نظارت شورای عالی قضایی، جهاد سازندگی و سپاه پاسداران انقلاب در دوران جنگ از جملهی این سمتها بود.
سیاهه این لیست میتواند همچنان ادامه داشته باشد اما از حوصله این نوشته کوتاه خارج است. افرادی که نامشان ذکر شد و بسیاری دیگر از هم قطاران ایشان سالها پس از مبارزه مردم آزربایجان در قالب خلق مسلمان با اصل ولایت فقیه به این نتیجه رسیدند که این اصل در تضاد با دموکراسی است. شاید هم به دلیل دور افتادن از حلقه قدرت چنین چرخشی از خود نشان دادند.
در نهایت مجدداً باید ذکر کرد که مکتب روشنفکری آزربایجان همواره چندین گام جلوتر از فلات مرکزی و تهران بوده است. این پیشگامی رنجهای بسیاری متحمل مردم این ایالت کرده و می کند. امروزه نیز اقنای روشنفکران مرکزگرا برای پذیرفتن اصل «حق تعیین سرنوشت» از جمله مباحثی است که توان و انرژی روشنفکران آزربایجانی را به خود اختصاص داده است. گرفتاری روشنفکران مرکزگرا در ایدئولوژی پان فارسیسم و تئوریهای ایران باستان چشم و گوش ایشان را مهروموم کرده است.