نگاه سیاسی اؤیرنجی سسی؛
روزهای سرنوشت آزربایجان و لزوم مقابله با جریان موازی در حرکت ملی
سابقه مبارزاتی آزربایجانیها علیه تبعیض به دوران مشروطه و حتی خیلی قبلتر در قیام بابک خرمدین علیه خلیفه عباسی برمیگردد اما حرکت ملی آزربایجان با شکل مدرن فعلی از دانشگاههای آزربایجان در دهه هفتاد شکلگرفته و امروز به همه بسترهای اجتماعی کشیده شده است.
این حرکت در طول بیش از دو دهه گذشته گفتمان غالب آزربایجان در برابر رژیم جمهوری اسلامی به شمار آمده است که همواره با هوشیاری فعالین، تاکتیکهای گوناگونی را برای ابراز وجود انتخاب کرده است، از گردهماییهای قلعه بابک تا تظاهرات خرداد ۸۵ و حضور پرشور در استادیومهای ورزشی شهرهای آزربایجان.
سازماندهی، مدیریت و رهبری اعتراضات مردم آزربایجان نسبت به معضلات زیستمحیطی و خشکاندن دریاچه اورمیه در سالهای ۸۹، ۹۰ و ۹۱ که اوج آن در شهریور ۹۰ بود، مانند برگ زرینی در کارنامه مبارزاتی حرکت ملی میدرخشد که مؤید این است، نهتنها در موضوعات هویتی مانند زبان مادری بلکه در همه ابعاد دغدغههای جامعه آزربایجانی، این حرکت ملی است که پیشگام جنبش اعتراضی مردم میباشد.
در چند سال اخیر جریانی موازی با حرکت ملی که ماهیت بیش از ۹۰ درصد اعضای آن گمنام و مجازی است با سو استفاده از احساسات ناسیونالیستی ملت آزربایجان نسخهای تقلبی و لمپن از حرکت ملی را به جامعه عرضه میدارد و گروههای پان فارس با اشاره به همین جریان، حرکت ملی را تخریب میکنند. این جریان که بر ترویج گفتمان دفع و تلاش مضاعف برای عرضه چهرهای منفور از حرکت ملی برای جامعه تأکید دارد، مسئله مبارزه آزربایجانیها علیه گروهکهای تروریستی کردی فعال در غرب آزربایجان را به یک دعوای نژادپرستانه و کرد ستیز تقلیل داده و حتی تا جایی پیش رفته که در این نزاع با حماسهسراییهای واهی از سپاه و ابزار سرکوب رژیم برای مردم غرب آزربایجان یک منجی ساخته و سعی دارد مبارزه مدنی و دموکراتیک علیه تروریسم را یک حرکت شیعه گرایانه افراطی علیه جامعه سنیها تبدیل کند.
بر کسی پوشیده نیست که بدنه سپاه هم از همین مردم عموماً ناراضی از حکومت تشکیلشده و خطر گروهکهای تروریستی خانوادههای اعضای آنها را هم تهدید میکند و در شرایط حساس همین بدنه میتواند در تجهیز و آموزش مردم برای مقابله با تروریستها بسیار مفید واقع شود اما زمانی که سپاه را در قالب یک سیستم و موجودیت واحد و ابزار سرکوب و کشتار میبینیم آن را دشمن درجهیک مردم آزربایجان مییابیم که حمایتهای آن از گروهک تروریستی پ.ک.ک بر کسی پوشیده نیست.
علاوه بر این، در بحث مسائلی نظیر زبان مادری هم این جریان موازی سعی دارد گفتمان اومانیستی و برابری خواهانه حرکت ملی در طرح مطالباتی نظیر حق تحصیل به زبان مادری، تأسیس فرهنگستان زبان تورکی آزربایجانی، ایجاد شبکههای سراسری رادیو و تلویزیونی به زبان تورکی و … را تبدیل به یک دعوا و کلکل کودکانه بین تورک و فارس نماید که با ارائه چهرهای متعصب و نژادپرست از یک فعال ملی درصدد این است، تودههای مردم را از دور این جنبش پراکنده کرده و آن را به انزوا بکشاند. اظهارات پوپولیستی اخیر خامنهای در مدح زبان تورکی و موضعگیریهای پوچ مشابه از سوی ائمه جمعه آزربایجانی که در تضاد صد و هشتاد درجهای با رفتار عینی رژیم قرار دارد هم بخشی از همین پروژه است.
اکنون این جریان موازی که به قطعیت میتوان به منبع اصلی آن پی برد در شرایط حساسی که رژیم تحتفشار نیروهای خارجی قرار دارد و به دلیل نارضایتی گسترده مردم از رژیم احتمال تحولی بنیادین در فضای سیاسی ایران در آیندهای نزدیک هرلحظه قوت میگیرد، با تفسیر وارونه از مواضع حرکت ملی آزربایجان در قبال حوادث سال ۸۸ سعی دارد مانع از حضور ملت آزربایجان در خیابانها شود.
جنبش سبز در سال ۸۸ به خاطر طرح شعارهایی که صرفاً مسائل مربوط به مرکز را موردتوجه قرار میداد و سردمداران آن کارنامه سیاهی در حوزه حقوق بشر و خصوصاً موضوع اتنیکها از خود بهجا گذاشته بودند از سوی آزربایجانیها تحریم شد و فریاد حاصل از سکوت آزربایجانیها گوش فاشیسم تهران نشین را کر کرد.
اما آیا شرایط فعلی شباهتی به سال ۸۸ دارد؟
– هرچند فشار اقتصادی و مشکلات معیشتی در آن زمان هم مردم را رنج میداد اما نه سطح مشکلات قابلمقایسه با وضعیت فعلی بود و نه هدف جنبش سبز اعتراض به مسائل معیشتی و سیاستهای کلی رژیم. هدف جنبش سبز تغییرات نرم در سطح سران حکومت از طریق اعمال فشار به جریان راست و ابطال انتخابات بود که پاسخگوی هیچیک از نیازهای آزربایجانیها نبود اما امروز اکثریت مردم و حتی جامعه بینالملل خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی هستند.
– وارث اعتراضات سال ۸۸ آقایان موسوی و کروبی کاندیداهای اصلاحطلب انتخابات بودند که در دشمنی با ملت آزربایجان کم از رقیب اصولگرایشان ندارند و حتی در مسئله تروریسم و غرب آزربایجان گوی سبقت را از آنها ربودهاند اما حرکت اعتراضی فعلی وارث خاصی ندارد و هرکدام از گروههای اپوزیسیون فارس بهاندازهای به دنبال سهم خواهی از اعتراضات مردم مرکز هستند و هیچ دلیلی ندارد که اعتراض آزربایجان هم توسط همانها مصادره شود.
– درحالیکه تشکیلاتهای آزربایجانی بر جدایی راه آزربایجان از گروههای مرکزگرا اصرار دارند و درعینحال از شکلگیری قریبالوقوع اعتراضات در خیابانهای آزربایجان خبر میدهند، جریان موازی با تقلید کورکورانه از موضع فعالین آزربایجانی در سال ۸۸ اظهار میکند که ما برای منافع فارسها! قیام نمیکنیم و ترجیح میدهیم در خانه بمانیم و با ادبیاتی چرکین و فاشیستی آنها را به تمسخر میگیرند. گویا مردم آزربایجان هیچ مشکلی ندارند و از شرایط فعلی راضی هستند! (نباید فراموش کرد که آزربایجانیها به سکوت در ۸۸ بسنده کردند و هیچوقت همسو با حکومت رو به لودگی و تمسخر نیاوردند و از سرکوبگران حمایت نکردند)
اکنونکه آزربایجان در یکی از سرنوشتسازترین برهههای تاریخ خود قرارگرفته، لازم است تشکیلاتها و رسانههای آزربایجانی در عین دوری از فضای احساسی و با تأکید بر عقلانیت و منافع ملی آزربایجانیها با تمام قوا به صحنه آمده و برای مبارزه نهایی با جمهوری اسلامی با صدور فراخوان مشتورک در یک موقعیت مناسب، مردم را به خیابان بخوانند و اجازه ابراز وجود به جریانات جعلی را ندهند. شکی نیست که آزربایجان برای تعیین مقدرات خود باید تنها قائم به نیروی خود باشد و نیازی به همسویی با نیروهای مرکز ندارد.