تحلیل کانال وابسته به پ ک ک از وضعیت آزربایجان
آزربایجان راه خود را می رود به چه معناست؟
این حادثه انتهای یک روند گسست تاریخی بود. آزربایجان بعد از هشت دهه خیانت و بد عهدی حکومت مرکزی نقطه پایانی به یک بازی گذاشت و بازی خود را شروع کرد.
تحلیل کانال وابسته به پ ک ک از وضعیت آزربایجان
آزربایجان راه خود را می رود به چه معناست؟
توضیح آراز نیوز:
استقلال عمل آزربایجان جنوبی در مرکز دقت تمامی جریانهای سیاسی ایران قرار گرفته است.
آخرین باری که آزربایجان برای حمایت از جریانهای مرکزگرا به میدان آمد وقایع کوی دانشگاه تبریز در سال ۷۸ بود که به فاجعه ای بزرگ تبدیل شد. ولی به رغم آن مطبوعات به اصطلاح اصلاح طلب آن زمان از انعکاس آن خودداری کردند و “عباس عبدی” با وقاحت تمام گفت “ما اخبار کوی دانشگاه تبریز را منتشر نکردیم زیرا شبهه مسائل قومی وجود داشت.” در حالی که در آن واقعه هیچ بحث قومی – ملی وجود نداشت و دانشگاه تبریز صرفا به خونخواهی دانشگاه تهران به پا خواسته بود.
این حادثه انتهای یک روند گسست تاریخی بود. آزربایجان بعد از هشت دهه خیانت و بد عهدی حکومت مرکزی نقطه پایانی به یک بازی گذاشت و بازی خود را شروع کرد.
بعد از آن واقعه آزربایجان همیشه در زمین خود بازی کرد، در همایشهای عظیم قلعه بابک، اعتراضات همگانی به توهین روزنامه ایران، اعتراضات به برنامه فیتیله، خشکاندن دریاچه اورمیه، بازیهای تراختور و غیره.
آزربایجان دیگر هیچگاه دعوت مرکزگرایان بد عهد را قبول نکرد که بارزترین نمونه های آن جنبش سبز و اعتراضات دی ماه اخیر بود.
اکنون مرکزگرایان به لابه افتاده اند چون می دانند بدون تورکها در ایران تغییری صورت نخواهد گرفت.
ولی آزربایجان باز بازی خود را خواهد ساخت. آزربایجان برای تعیین مقدرات خویش و رهایی از استعمار به میدان خواهد آمد.
آزربایجان نه به خواست مرکزگرایان بلکه با اراده ملی خود به میدان خواهد آمد و اینبار نه مرکزگرایان تردست و کلک باز بلکه رای اکثریت ملت تورک در آزربایجان جنوبی آینده سیاسی آزربایجان را تعیین خواهد کرد.
مطلب منتشر شده در کانال منتسب به گروه تروریستی پ ک ک:
آذربایجان راه خود را میرود به معناست؟
در روزهای اخیر صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در مصاحبه با خبرگزاری انصاف نیوز به شکلی واضح و روشنی میگوید در صورتی که حکومت مرکزی در تهران سقوط کند و براندازی رخ دهد، ایران وارد جنگ های داخلی خواهد شد و قطعا در آذربایجان مشکل وجود خواهد داشت و راه خود را خواهد رفت
این تحلیل کمى مبالغه آمیز است
بحران هویتى و مرکزگریزى در آذربایجان رشد کرده است ولى این به معناى جدایى طلبى نیست. نقش خود رژیم و نهادهاى امنیتى آن هم آگاهانه در این بحران سازى برجسته استاکنون کم کم جریانات و رسانه های اپوزوسیون ایرانی مرکز گرا بخاطر عدم همراهى تبریز با اعتراضات اخیر دارند به وضع ویژه آذربایجان توجه می کنند و کم و بیش متوجه شده اند که افکار عمومی آذربایجان میل به مرکز گریزی پیدا کرده است. اما این میل به مرکز گریزی چگونه و چه وقت شدت یافته است ؟؟
استارت این میل به مرکز گریزی در بین تُرک های آذربایجانی به سال ۱۳۸۵ و توهین روزنامه دولتی ایران به تُرک ها برمی گردد. در سال ۸۵ موجی از اعتراضات سراسر آذربایجان را فرا گرفت و تعریف خود و دیگری بر اساس ” منِ تُرک آذربایجانی و دیگری فارس ایرانی ” شدت گرفت.
سه سال بعد و در جریان جنبش سبز و اعتراضات سال ۸۸ انعکاس این تعریف خود براساس ” منِ آذربایجانی و دیگری ایرانی” خود را به واضحترین شکل ممکن نشان داد. در جریان جنبش سبز آذربایجانی ها خود را کاملا با آن وقایع بیگانه میدانستند ولو اینکه میرحسین موسوی تُرک زبان و آذربایجانی بود! در آن سالها (۸۸-۸۹) آذربایجان کمترین واکنش را داشت و عملا سکوت اختیار کرد.
در سالهای اخیر بشکل بینابین هر ساله رسانه های رژیم جمهوری اسلامی با توهینی قومیتی و زبانی به تُرک ها باعث تشدید تعریف خود و دیگری برمبنای ” من تُرک آذربایجانی و دیگری فارس ایرانی ” شده است . به موازات آن پانترک ها هم بجای اینکه رژیم حاکم و جمهوری اسلامی را نشانه بروند ، مستقیما به ” فارس ها” حمله ور شده اند و اساسا تعریف معادلات سیاسی برمبنای نژاد و قومیت توسط پانترک ها بیش از هرچیزی به تشدید شکاف قومیتی و فارس ستیزی کمک کرده است.
رژیم هم نفع زیادى از رشد مرکزگریزى کنترل شده از این نوع را دارد و میخواهد در کردستان هم این نوع مرکزگریزى را که مبناى آن فارس ستیزى است نه رژیم ستیزى را گسترش دهد
از طرف دیگر نباید از نقش باکو و آنکارا در سرمایه گذاری روی مرکزگریزی در بین ترکهاى ایران غافل ماند. بطور مثال در سالهای اخیر حزب حرکت ملی ترکیه ( MHP ) به رهبری دولت باغچلی به متحد مهمی برای احزاب پانترک تبدیل شده است. مسئله ای که پیامد اصلی آن تشدید مرکزگریزی تُرک ها در ایران بوده است
مرکز گریزی تُرک ها در ایران را می تواند در دو قالب جدایی طلبی و یا فدرالیسم اتنیکی جُست:
در سال ۲۰۱۳ اکثریت احزاب ناسیونالیست آذربایجانی در نامه ای به دبیرکل سازمان ملل، خواستار برگزاری رفراندم استقلال و جدایی آذربایجان از ایران شدند. پس از این اقدام بی سابقه و متحدانه بتدریج فضای روانی و رسانه ای آذربایجانی ها تمرکز بیشتری روی استقلال پس جمهوری اسلامی داشته است.
بخش دیگری از احزاب و اشخاص آذربایجانی تلاش دارند تا این مرکز گریزی را در فدرالیسم برای آذربایجان فورمول بندی کنند. مسئله فدرالیسم نیز بخش قابل توجهی از فضای رسانه ای آذربایجانی ها را به خود اختصاص داده است .
در هر صورت این مرکز گریزی چه بصورت جدایی طلبی باشد و چه به صورت فدرالیسم باشد، مسئله ” مرزکشی اتنیکی و قومی ” میتواند سرچشمه و عامل درگیرى هاى اتنیکى و مذهبى با همسایگان کرد، فارس، گیلکى و تالشی شود
دیدگاه تحلیلی گروه رسانهای «آراز نیوز» در خصوص موج جدید اعتراضات در ایران
آزربایجان اینبار به رهایی از استعمار میاندیشد – ابراهیم نفیسی