یادداشت:
دیدگاههای نژادپرستانه آلبرت انیشتین و وضعیت جامعه ایران
یادداشتهای شخصی آلبرت انیشتین فیزیکدان مشهور آلمانی از سفرش به کشورهای آسیایی در سال ۱۹۲۰ که اخیرا منتشر گردید نشان میدهد که وی دارای گرایشات نژادپرستانه نسبت به ملتهای بیگانه به خصوص چینیها بوده است. این دانشمند بزرگ قرن بیستم که نظریههایی همچون نسبیت خاص، نسبیت عام، تفسیر کوپنهاگی، جبرباوری، نقص و واقعگرایی و نظریه میدان یکنواخت را ارائه کرده و تحولی عظیم در علم فیزیک ایجاد کرده است؛ در ایالات متحده آمریکا در برابر نژادپرستی علیه سیاهپوستان ایستادگی کرده بود. وی که به عنوان یک یهودی آلمانی مورد ظلم نژادپرستان نازی قرار گرفته و به آمریکا مهاجرت کرده بود اما در کمال ناباوری یادداشتهای شخصی وی که در جریان سفرش به آسیا در سال ۱۹۲۰ نگاشته، رویکردی نژادپرستانه نسبت به ملتهای آسیایی دارد.
روزنامه انگلیسی گاردین با انتشار دستنوشتههای انیشتین نوشته «مردی که نژادپرستی را «بیماری مردم سفید» مینامید و از ظلم حکومت نازی آلمان علیه یهودیان به آمریکا مهاجرت کرده بود مردم چین را با صفتهایی چون «کثیف» و «آزاردهنده و کندذهن» توصیف کرده است.»
زئیو روسنکراز یکی از مدیران پروژهای در دانشگاه تکنولوژی کالیفرنیا که روی مقالههای انیشتین کار میکند در گفتگو با گاردین گفته «کسی که نژادپرستی را بیماری مردم سفید نامیده بود در دستنوشتههایش آثاری آزاردهنده از ایدئولوژی نژادپرستی دیده میشود.»
این دستنوشتههای انیشتین که در تاریخ اکتبر ۱۹۲۲ تا مارس ۱۹۲۳ نوشته شده است، خاطرات وی در سفرش به آسیا را منعکس میکند. وی به خصوص در توصیف مردم چین از الفاظ نژادپرستانهای استفاده کرده است. وی مردم چین را «کوشا» اما «خیلی کثیف» و «کندذهن» نامیده است. وی در یادداشتهایش نوشته که «حتی کودکان چینی نیز بیروح و کندذهن به نظر میرسند.»
«چینیها بیش از حد بچه به دنیا میآورند، واقعا تاثربرانگیز خواهد بود اگر چینیها بر دیگر نژادها غالب شوند؛ برای امثال ما تصور این موضوع هم غیرقابل توصیف و وحشتآور است.» وی همچنین در مورد چینیها نوشته «بدون اینکه احساس بدی داشته باشند مانند اسب کار میکنند، بیشازآنکه به انسان شبیه باشند مانند یک گله ربات هستند.»
این فیزیکدان برجسته و فیلسوف قرن بیستم در مورد زنان چینی هم مینویسد که «تفاوت اندکی بین مردها و زنانشان مشاهده کردم؛ نمیفهمم زنان چینی چه جذابیت کشندهای دارند که مردان را وادار میکند خودشان را در وضعیتی غیرقابل دفاع همچون بچهدار شدن قرار دهند.»
دانشمند یهودیتبار تبعه ایالات متحده آمریکا اما نظر نسبتا مثبتی به مردم ژاپن داشته است. وی نوشته که «نیازهای فکری این مردم نسبت به نیازهای هنریشان کمتر مشاهده میشود.» وی بعد از طرح این موضوع سوال کرده که «آیا این موضوع میتواند ژنتیکی باشد؟»
روسنکراز محققی که روی این پروژه کار میکند به روزنامه گاردین گفته که دیدگاههای انیشتین در مورد ملتهای آسیایی همچون ژاپنیها، هندیها و به خصوص چینیهای چیزی نیست که از روی آن به راحتی بتوان گذشت؛ زیرا کلماتی که وی در این یادداشتها به کار برده نشان از رویکرد نژادپرستانه تفکرات وی دارد که ملتهای آسیایی را به لحاظ بیولوژیکی در سطح پایینتری طبقهبندی میکند.»
روسنکراز معتقد است اینکه انیشتین در مورد غالب شدن چینیها بر نژادهای دیگر دنیا هشدار داده نشانگر ذهنیت نژادپرست وی است؛ زیرا این نوع برداشت، یکی از ویژگیهای ایدئولوژی نژادپرستی است. وی یکی دیگر از دیدگاههای انیشتین که به زعم وی خواننده مدرن امروز را آزار میدهد «طرز فکر وی در مورد عدم فهمش در مورد چگونگی جذب شدن مردان چینی توسط زنان برای بچهدار شدن» میداند.
این پژوهشگر همچنین گفت: «به من میگویند روح آن دوران چنین بوده و نباید انیشتین را سرزنش کرد اما اعتقادات انیشتین در دوران زندگی وی نیز معمول نبوده و در آن زمان نیز دیدگاههای بسیار مثبتتری وجود داشته است.
به نظر میرسد غرب در رابطه با مسئله نژادپرستی به شدت واکنش نشان میدهد و خطوط تفکرات و گفتمان نژادپرستی در جامعههای متمدن کاملا مشخص شده است و انسان مدرن در قرن ۲۱ بهطوردقیق مرزهای نژادپرستی را با دنیای مدرن مبتنی بر حقوقبشر و ارزشهای انسان مدرن ترسیم کرده است. تمدن امروز از بتسازی شخصیتها و اسطورهسازی عبور کرده و با ارزشهای انسانی که تعریف کرده است به قضاوت تاریخ میپردازد. این در حالی است که خاورمیانه و به خصوص ایران هنوز از اندیشههای رایج در قرون ۱۸ و ۱۹ نتوانسته عبور کند و همواره به دنبال اسطورهسازی از شخصیتهای تاریخی است. یکسانسازی زبانی و فرهنگی برای ساختن یک ملت واحد در ایران برگرفته از برخی اندیشههای نژادپرستانه در غرب قرون ۱۹ بود که علیرغم اینکه جهان متمدن امروزی این گونه تفکرات را به کنار نهاده است اما ایران و به خصوص سیاستمداران و نخبگان آن هنوز نمیتوانند این افکار پوسیده را به کنار نهاده و حقوق ملی ملتهای غیرفارس در ایران را به رسمیت بشناسند.
متاسفانه تعریف درستی از نژادپرستی در ایران وجود ندارد، در حالی که اگر با معیارهای انسان مدرن به قضاوت در مورد نژادپرستی در جامعه ایران نگاه شود شاهد نژادپرستی عمیق و گستردهای در فرهنگ ایرانی خواهیم بود.
سیستمی مرکزگرا که حق حاکمیت بر سرنوشت خود را از ملیتهای ساکن در جغرافیای ایران سلب کرده و هر روز انواع تحقیرها و توهینها را به ملیتهای محروم از ابتداییترین حقوق انسانیشان روا میدارد.
نژادپرستی در ایران به طور خودبهخود استعمار داخلی را به همراه داشته است. سیستم استعمارگر مبتنی بر تفکرات نژادپرستانه «ملت واحد ایران»، «نژاد آریایی»، «محوریت زبان و فرهنگ فارسی» همگی یک سیستم نژادپرست مرکزگرا را تشکیل داده است که به هیچ عنوان نمیشود با تغییر رژیم در آن تغییر شکل داد. تغییر سیستم حکومتی و تغییر رژیم دو مقوله بسیار متفاوت از یکدیگر هستند.
تورکهای آزربایجان جنوبی به عنوان یک ملت تاریخی و بزرگ به همراه دیگر ملل استعمارزده در سیستم حکومتی نژادپرست ایران به استناد کنوانسیونهای بینالمللی در رابطه با حقوق بشر حق دارند تا سرنوشت خویش را تعیین کنند و علیرغم اینکه حق خارج شدن از این سیستم و کشور را نیز دارند، میتوانند سیستم مبتنی بر نژادپرستی آریایی-فارسی در ایران را منحل و سیستم عادلانه و مبتنی بر خودمختاری ملتها بنیان نهند.