مردی با تار قهوهای – محسن سعادت
بعضی لقبها هستند که زندگی و سرنوشت برای انسانها انتخاب میکند. لقب آزربایجان هم برای حسن دمیرچی از این نوع انتخابات است. حسن آغای آزربایجان با آزربایجان زندگی میکند. او عاشق سرزمینش است و مطمئن هستم اکنون در بستر بیماری هم بخاطر قلبش به عشق آزربایجان میتپد.
زمانی که بعد از انقلاب ایران در کل موسیقی و بخصوص موسیقی آزربایجانی مورد بی مهریها قرار میگرفت حسن آزربایجان ما در خانهها و بصورت مخفی کلاسهای موسیقی برگزار میکرد. برای همین است که با این همه سرکوب در طی سالهای اخیر موسیقی ما توانسته است هویت خود را حفظ کند.
او با تار قهوهای خود در دوش شهری نیست در آزربایجان که آنجا ننواخته باشد. صدای تار او تنها موسیقی عروسیهای ما نیست، بلکه صدای اعتراض میلیونها تورکی است که از طرف ذهنیتی یکسانساز سعی در نیست کردن او هستند.
او با تمام فشارها به نواختن و آموختن موسیقی ادامه داده است. رژیم ایران بارها او را علی رغم سن بالایش زندانی کرده است. آموزشگاه او را بسته است. اما حسن آزربایجان ما یک قدم به عقب برنداشته و به راهی که ایمان داشته است ادامه داده است.
اگر او میخواست میتوانست یک زندگی مرفه و بدون مزاحمت حکومت داشته باشد. اما صدای تار او روزی در صخرههای بابک قالاسی طنین انداز شده است و روزی در عروسی فعال ملی در روستای دورافتاده سرود ای آزربایجان را نواخته است. او موسیقی ما را در وجب به وجب سرزمینمان به صدا در آورده است.
حسن آزربایجان مردی که همیشه با تار قهوهای رنگش مزین مراسمات آزربایجانیها بوده است اکنون در بستر بیماری است. به یقین او خوب خواهد شد و ما باز سرود ای آزربایجان را با همدیگر به صدا درخواهیم آورد.