آراز نیوز

ارگان خبری تشکیلات مقاومت ملی آزربایجان

دیرنیش
جمعه ۲ام آذر ۱۴۰۳
آخرین عناوین
شما اینجا هستید: / نوشتار / تبریز با رژیم است یا برنامه ای دیگر دارد؟

اعتراضات آزربایجان:

تبریز با رژیم است یا برنامه ای دیگر دارد؟

افزون بر بنر «خلیج عربی» که نوعی تقدس زدایی و عناد با ناموس سازی از نام «خلیج همیشه فارس» بود، عمده‌ترین شعارها در ورزشگاه سهند تبریز در روز جمعه این‌ها بود: نخست، «هارای هارای من ترکم» و دوم شعاری که بر یکی شدن آزربایجان ایران با جمهوری آزربایجان تأکید می‌کرد. گروه‌های استقلال‌طلب آزربایجانی این‌ها را دلیل استقلال‌طلبی تبریز (و بل کل آزربایجان) قلمداد کردند.

تبریز با رژیم است یا برنامه ای دیگر دارد؟
11 ژانویه 2018 - 23:09
کد خبر: ۴۱۵۴۶
تحریریه آرازنیوز

تبریز با رژیم است یا برنامه ای دیگر دارد؟

نگاهی به نقش ترک‌ها و دیگر ملیت‌ها در جنبش دی

 

خبرگزاری تسنیم روز چهارشنبه ۱۰/۱/۲۰۱۸ در گزارشی نوشت : «سخنگوی وزارت امور خارجه آرامش تبریز را در جریانات روزهای اخیر ستودنی دانست و گفت: غیرت و بصیرت مردم تبریز همیشه در تاریخ به اثبات رسیده است.» او این سخنان را طی دیدار با حجت‌الاسلام آل هاشم نماینده ولی‌فقیه و امام‌جمعه تبریز اظهار داشت. این دیدار عصر دیروز در منزل آل هاشم انجام گرفت. به‌راستی چرا رژیم ج ا ا – به قول بهرام قاسمی – به ستایش تبریز پرداخته است؟ نخست باید گفت که حکومت ایران سوراخ دعا را گم کرده است زیرا آنچه در تبریز رخ داد به امام‌جمعه تبریز ربطی ندارد و ناشی از تصمیم مردم این شهر و کوشش برخی از گروه‌های سیاسی آزربایجان بود وگرنه اگر مردم هواخواه حکومت ج ا ا می‌بودند باید در تائید این رژیم بیرون می‌آمدند که چنین نشد.

گرچه از میان شهرهای آزربایجان تنها چند شهر در قیام اخیر شرکت داشتند، اما نقش تبریز بسا مهم‌تر است و این برخاسته از نقش تعیین‌کننده این شهر در تحولات معاصر تاریخی است. اکنون نیز که خلق‌های ایران در مرحله مبارزاتی خاصی قرار دارند نقش یادشده برای خلق‌های غیرفارس از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

در روزهای قیام – البته – تحرکاتی در تبریز رخ داد اما آنچه از این شهر انتظار می‌رفت بیش از این‌ها بود. آیا آرامش تبریز تحت تأثیر موضع‌گیری ترکیه به سود رژیم ایران بود؟ آیا مالکان پاسدار باشگاه تراکتورسازی هدایت حرکت‌های مردم تبریز را به دست دارند؟ آیا تبریز با سردمداران رژیم ج ا ا ساخته است؟ و اساساً آیا جامعه ترک آزربایجان دوپاره شده و زنجان و ابهر و اورمیه و اردبیل با قیام سراسری‌اند و تبریز و چند شهر دیگر نه؟ این‌ها پرسش‌هایی هستند که می‌تواند ذهن هر علاقه‌مند به سرنوشت آینده مردمان ایران را به خود مشغول کند.

به باور من برای آرامش تبریز باید خوانش دقیق‌تری داشته باشیم و نگاهی به نقش ترک‌ها از انقلاب مشروطیت به بعد، نظر بیفکنیم. وضع تبریز و چند شهر دیگر آزربایجان در قیام دی‌ماه ۹۶، آرامش کامل نبود زیرا در روز جمعه ۵/۱/۲۰۱۸ هزاران نفر در ورزشگاه سهند شعارهایی دادند که قابل‌تأمل است.

افزون بر بنر «خلیج عربی» که نوعی تقدس زدایی و عناد با ناموس سازی از نام «خلیج همیشه فارس» بود، عمده‌ترین شعارها در ورزشگاه سهند تبریز در روز جمعه این‌ها بود: نخست، «هارای هارای من ترکم» و دوم شعاری که بر یکی شدن آزربایجان ایران با جمهوری آزربایجان تأکید می‌کرد. گروه‌های استقلال‌طلب آزربایجانی این‌ها را دلیل استقلال‌طلبی تبریز (و بل کل آزربایجان) قلمداد کردند.

اما درمجموع باید گفت، تبریز – و چند شهر تابع اندیشه‌های تبریز – در این قیام ساکت نشستند وگرنه موازنه قوای مبارزه میان رژیم و مردمان ایران را تغییر می‌دادند.

تاکتیک‌های گروه‌های سیاسی آزربایجان یادآور تاکتیک‌های گروه‌های کرد سوریه در رفتار با حاکمیت و اپوزیسیون سوریه است. آنان همه تخم‌مرغ‌های خود را نه در سبد حکومت بشار اسد قرار دادند و در سبد اپوزیسیون شووینسیت سوریه.

نیز کردها، عرب‌ها، بلوچ‌ها و ترکمن‌ها پتانسیل کامل مبارزاتی خود را به منصه ظهور نرساندند. اگر با زبان عدد و رقم بخواهیم صحبت کنیم، ترک‌های آزربایجان فقط یک‌سوم، کردها یک‌دوم، عرب‌ها یک‌دوم و بلوچ‌ها یک‌چهارم پتانسیل و انرژی مبارزاتی خود را در اعتراضات اخیر نشان دادند. در شامگاه روز ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۷ و هم‌زمان با رفراندوم کردستان عراق، مردم کرد ایران با تظاهرات گسترده خود، درواقع آرمان‌های خویش را فریاد زدند.

عرب‌ها نیز بارها با تأکید همیشگی بر شعار «بالروح بالدم نفدیک یا اهواز» بر امکان جان‌فشانی برای سرزمین و آرمان‌های خویش تأکید کرده‌اند.

اما تأکید ما بر تبریز و آزربایجان به سبب ثقل جمعیتی، سیاسی و تاریخی این خطه است که از سایر مناطق اتنیکی برجسته‌تر می‌نماید. به گمان من مهم‌ترین عاملی که باعث شد تبریز ساکت بماند و دیگر ملیت‌های غیرفارس با توان کامل وارد عرصه نبرد با رژیم نشوند همانا وجود یک جریان نیرومند ایرانگرای افراطی فارس محور در جنبش اخیر بود.این جریان به شکل شعار «ما آریایی هستیم عرب نمی‌پرستیم»، «رضاشاه روحت شاد»، «ایران که شاه نداره حساب‌کتاب نداره»، «استقلال آزادی جمهوری ایرانی» در میان بخش‌هایی از تظاهرکنندگان ایرانی نمود یافت. این شعارها در تهران، مشهد، شاهرود و برخی از شهرهای لرنشین شنیده شد. گرچه با ژرفش و گسترش اعتراضات، شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه‌ای در صدر شعارها قرار گرفت اما شعارهای گریزاننده مردمان غیرفارس تا روزهای بعد کمابیش شنیده می‌شد. بی‌گمان در خیزش کنونی یک جریان بارز ایران گرایی دیده می‌شود که ماهیتی شدیداً آریایی – پارس محور و نژادپرستانه دارد.

امام‌جمعه و مسئولان محلی اهواز با معرفی کردن تظاهرکنندگان برخی از شهرهای بختیاری نشین به‌عنوان «کورشی» کوشیدند تا شیوخ و بخش‌هایی از مردم عرب را از ایرانگرایان تندرو بترسانند. اما ناراضیان از سیاست‌های محیط‌زیست و تبعیض و تاراج آب و ثروت استان و جوانان و بیکاران عرب در اعتراضات شرکت کردند و به این سبب اهواز یکی از پیگیرترین شهرها در ادامه تظاهرات بود. وجود حدود یک هزار زندانی عرب ( از میان ۱۳۰۰ زندان‌های اهواز و ۳۷۰۰ زندانی در ایران) نشانگر گسترش مشارکت جوانان عرب در اعتراضات یادشده است. بخشی نیز – البته – سکوت پیشه کردند.

درمجموع باید گفت، شعارهای شاه‌پرستانه و نژادگرایانه، ترک‌ها و عرب‌ها را بیش از دیگران هراسانده است.

ممکن است کسی بپرسد «گیرم که صحبت شما درباره این‌گونه شعارها درست باشد اما استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی چه اشکالی دارد؟».

جمهوری اگر با صفتی همراه شود بیانگر نوعی ایدئولوژی خواهد بود. ازاین‌رو «جمهوری اسلامی» را دیدیم که چیرگی ایدئولوژیک، سیاسی و فرهنگی اسلام‌گرایان بنیادگرا را در پی داشت که همواره با خشونت علیه دیگر گفتمان‌های سیاسی جامعه همراه بود. در شعار «جمهوری ایرانی» نیز بوی نوعی ایدئولوژی سلطه‌طلب به استشمام می‌رسد که توسط معتقدان به بنیادگرایی ناسیونالیستی و چیرگی زبان و فرهنگ پارسی ترویج می‌شود. اساساً «جمهوری» نیاز به صفت ندارد زیرا می‌توان چون جمهوری سومالی یا جمهوری سودان صفت دموکراتیک را یدک کشید اما بدترین نوع استبداد را اجرا کرد. آنچه میزان دموکراسی در یک کشور را تعیین می‌کند توازن قوای دموکراسی خواه علیه قوای استبداد خواه است نه نام وصفت آن.

اکنون گروه‌هایی – نه‌چندان کم – از ملت ترک آزربایجان بر اساس تجربه دو انقلاب مشروطیت و بهمن ۵۷ و تجربه حکومت خودمختار فرقه آزربایجان و موج ترک ستیزی و نژادگرایی و ناسیونالیسم فارس محور موجود در جامعه ایران حس می‌کنند: ۱- ملت ترک فریب خورده است و نباید بار دیگر از ملیت مسلط رو دست بخورد، ۲- اعتمادی به نیروهای سیاسی سراسری ایران نیست. من از زبان بسیاری از فعالان و رهبران جنبش ملی آزربایجان شنیده‌ام که ما دیگر فریب نمی‌خوریم. در دو انقلاب یادشده شرکت کردیم، جانبازی نمودیم و به پیروزی آن دو انقلاب کمک کردیم اما ثمره‌اش را کسانی بردند که زبان و فرهنگ ما را ممنوع و خودمختاری ما را (در سال ۱۳۲۵) زیر چکمه ارتشیان خود خفه کردند و پس از انقلاب بهمن ۵۷، حتی اصل ۱۵ قانون اساسی مصوب خودشان را اجرا نکردند. آنان حاکمیت و اپوزیسیون را در برخورد با مسئله ملی یکسان می‌بینند یا دست‌کم با تفاوت‌های اندک.

تبریز از جنبش سبز در سال ۸۸ تاکنون، آینده خود را با جنبش‌های مرکز محور نمی‌بیند و با آماج‌های آنان همچون سرنگونی یا تغییر رژیم همنوایی نشان نمی‌دهد. این البته خطر ادامه استبداد دینی را به دنبال دارد اما فعالان جنبش ملی آزربایجان می‌گویند، بدیل این استبداد دینی با توجه به قراین جنبش اعتراضی کنونی یک دموکراسی نامتمرکز نیست بلکه می‌تواند یک نظام ناسیونالیستی ترک ستیز و عرب ستیز باشد. درواقع اپوزیسیون ایرانی – اعم از مجاهدین خلق یا سلطنت‌طلبان – راه‌حل اساسی برای معضل ترک‌ها و دیگر ملیت‌های غیرفارس ارائه نداده‌اند بلکه رضا پهلوی همچنان از «نجات آزربایجان» سخن می‌گوید و از رفتار سرکوبگرانه پدرش علیه ملیت‌ها در ایران دفاع می‌کند.

عدم توجه اپوزیسیون ایرانی – از همه نحله‌های سیاسی – نسبت به حقوق تاریخی ملل ایران، بل و مخالفت سرسختانه بخشی از این اپوزیسیون با هرگونه حقوق این ملت‌ها، آینده مشارکت آزربایجان را در جنبش ضد استبدادی کنونی با ابهام رو به رو کرده است. من از همان آغاز جنبش دی بر این باور بودم که ملیت‌های غیرفارس با طرح خواسته‌های ملی خود در کنار مطالبات سراسری، در این جنبش شرکت کنند. اما تبریز ظاهراً معتقد به این امر نیست و راه قهر را در پیش گرفته است. این امر می‌تواند فرآیند مبارزه با نظام استبدادی کنونی را طولانی‌تر کند که البته مزیت این طولانی شدن، تأمل بیشتر درباره آینده سیاسی ایران و ملیت‌های مختلف آن است. در انقلاب ۵۶-۵۷ می‌دانستیم چه نمی‌خواهیم اما نمی‌دانستیم چه می‌خواهیم اما اکنون ظاهراً تبریز می‌گوید، آن فرمول قدیمی را دیگر قبول ندارد و تا زمانی که شکل و محتوای نظام سیاسی آینده ایران به‌طور شفاف حاوی حقوق تام و تمام ملت ترک آزربایجان (ازجمله حق تعیین سرنوشت) نباشد از هرگونه مشارکت در فرآیند مبارزه به شکلی که اپوزیسیون مرکز معین می‌کند شرکت نمی‌کند.

نویسنده: یوسف عزیزی بنی طرف

روی خط خبر