از میان یادداشت های رسیده:
تفکر نژادپرستانه در اعتراضات جاری و منافع آزربایجان
چهل سال پیش انقلابی در جغرافیای ایران رخ داد که منجر به تغییر ساختار گردید. درنتیجه این انقلاب، یک نظام ایدئولوژیک مذهبی مسند قدرت را به دست گرفت و تقریباً در تمامی جنبهها، سیاستها و رویکردهای حاکمیت قبلی را تغییر داد. برخی از این تغییرها بهسرعت در روزهای اولیه انقلاب رخ داد و برخی دیگر باگذشت زمان و تثبیت قدرت، بسیاری از چهرهایی که در روزهای اولیه در مسند قدرت حضور داشتند اکنون یا خانهنشین شدهاند و یا به انحا مختلف حذف گردیدهاند.
چهل سال پیش انقلابی در جغرافیای ایران رخ داد که منجر به تغییر ساختار گردید. درنتیجه این انقلاب، یک نظام ایدئولوژیک مذهبی مسند قدرت را به دست گرفت و تقریباً در تمامی جنبهها، سیاستها و رویکردهای حاکمیت قبلی را تغییر داد. برخی از این تغییرها بهسرعت در روزهای اولیه انقلاب رخ داد و برخی دیگر باگذشت زمان و تثبیت قدرت، بسیاری از چهرهایی که در روزهای اولیه در مسند قدرت حضور داشتند اکنون یا خانهنشین شدهاند و یا به انحا مختلف حذف گردیدهاند.
آنچه برای آزربایجان مهم است تحلیل این دو حاکمیت از دیدگاه منافع ملی آزربایجان و بررسی رویکرد این دو حکومت نسبت به آزربایجان است. لذا با اندکی نگاه به گذشته درمییابیم آزربایجان و ملت تورک آزربایجان جزو معدود مواردی است که هردو حاکمیت اخیر در ایران رویکرد و جهتگیریهای یکسانی نسبت به این موضوع داشتهاند؛ یعنی هردوی این حاکمیتها با سرمشق نژادپرستی فارسی به اجرای سیاستهای تبعیضآمیز در قبال آزربایجان دستزدهاند. لذا میتوان از منظر آزربایجان این دو حاکمیت را در یک جبهه قرارداد. ازجمله جنبههای حکومت پهلوی که جمهوری اسلامی هیچگاه سخنی از آن به میان نمیآورد بخش نژادپرستی فارسی رژیم پهلوی و تبعیضها علیه ملتهای غیر فارس در ایران است که برای مثال میتوان به وقایع آزربایجان بعد از سقوط فرقه دموکرات اشاره کرد درحالیکه رژیم پهلوی یکی از بزرگترین قتلعامهای خویش را در آن دوره رقم زد؛ اما هیچگاه حکومت جمهوری اسلامی سخنی از آن جنایت و نسلکشی به میان نمیآورد.
اگر واقعبین باشیم آنچه موجب جهتگیری اینچنینی در نظام جمهوری اسلامیشده را میتوان در روحیه خودبرتربینی ملت فارس در ایران پیدا کرد؛ زیرا جریانهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی نیز که از این تفکر برخوردار هستند همواره در قبال سیاستهای تبعیضآمیز جمهوری اسلامی در مورد آزربایجان سکوت میکنند. ازاینرو جریانی که این اپوزیسیون به دنبال آن است نمیتواند چارهای برای دردهای آزربایجان بیندیشد.
چند روزی است که اعتراضات زنجیرهای کمجمعیت اما گسترده در شهرهای مختلف ایران در جریان است. اندکی سطحینگری به نظر میرسد که این اعتراضات را یک اعتراض گسترده و شروع یک جنبش اجتماعی نشأت گرفته از مشکلات اقتصادی قلمداد کنیم. با فرض اینکه این اعتراض استارت یک جنبش جدید اعتراضی علیه ساختار و شرایط موجود در ایران باشد، لازم است نگاه جامعهای که این جنبش در حال تولد در آن است را بررسی کوتاهی کنیم. ازاینرو به نظر میرسد بررسی رفتار ملت فارس در سالهای اخیر در قبال آزربایجان کمک شایانی به شناخت خواستگاه این جنبش بکند.
در جریان زلزله ورزقان و بیتوجهی جمهوری اسلامی در قبال این فاجعهی طبیعی شهرهای فارس نشین نیز سیاست حاکمیت را دنبال کرده و آزربایجان را در این بلای حادثشده تنها گذاشتند و ملت تورک آزربایجان بهتنهایی مشکلات آن حادثه را به دوش کشید. در نمونهای دیگر در زمان حادثه سیل در شهرهای آزربایجان درحالیکه ملت تورک آزربایجان در عزای برادران و خواهران خود بود، موجی از طنز و فکاهی ارمغان آن جامعه برای آزربایجان شد. نمونهی دیگر که در روزهای گذشته شاهد آن بودیم توهینها و فحاشی هواداران پرسپولیس نسبت به تورکها بود که نشان از همان تفکرات نژادپرستانه و خود برتر پنداری داشت. البته برخی شعارهای طرحشده در اعتراضات اخیر در حمایت از رضاشاه و توهین به ملت عرب، گواه این ادعا و نشاندهنده گرایشهای اعتقادی معترضین است.
آنچه ذکر شد همه مصداقی بر نوع تفکر و سطح جامعهای است که این بهاصطلاح جنبش در حال تولد در آن است. پرواضح است جنبشی که در جامعهای با این تفکر متولد شود سمتوسوی آن متناسب به سطح تفکر و اعتقادات آن جامعه خواهد بود، درنتیجه بههیچوجه نمیتواند دربردارنده منافع ملی آزربایجان باشد.
ازاینرو وسوسههای موجود برای همراهی با این بهاصطلاح جنبش جز فشار و تحمیل هزینه، چیزی عاید آزربایجان نخواهد کرد. اگر قرار است آزربایجان وارد صحنه شود میبایست زیر لوای حرکت ملی آزربایجان و بهپیش قراولی فعالان و تشکیلاتهای ملی باشد در غیر این صورت بار دیگر آزربایجان تبدیل به بازیچهای برای پیشبرد اهداف و منافع سایر ملل خواهد بود، یعنی ملتی که حتی حاضر به قبول هویت ملت تورک آزربایجان نیست.