فارس یا تاجیک؟!
زبان “دری” و قوم “تاجیک” صحیح است، قوم فارس غلط و زبان فارسی، غلط مصطلح است
نوری علی مرادی بئوار الیما
پارس ، فرس و فارس; برای نامیدن کل سرزمین ایران از سوی بیگانگان و برای نامیدن ایالت فارس از سوی ایرانیان بکار میرفته اما در دوره معاصر مفهوم “قومیتی که فارسی صحبت می کند “را، سعی دارد افاده کند که خطاست! کاربرد این اصطلاح در مفهوم اخیر جدید است !
نام پارس، پرس، فرس، کهنترین نامی است که از سوی همسایگان ایران، برای نامیدن همه فلات ایران و همگی ایرانیان صرفنظر از تمایزات گوناگونی نژادی زبانی، اقلیمی بکار می رفته هرچند که پارس تنها یکی از بیشمار طوایف و قومیت های ساکن این فلات بوده اند اما از آنجا که این قومیت و حاکمیت آنها بر سرزمین ایران مقتدرتر و گسترده تر و متداوم تر از دیگر قومیت ها بود، همسایگان و بیگانگان (یونانیان، هندیان، چنینیان، رومیان سپس اعراب) با نام و حاکمیت آنها بیشتر درتماس و آشنا بودند، هم از این رو همه ایرانی و ساکنان فلات ایران را پارس و پارسی خواندند !
اساسا در ابتدای ورود آریایی ها به ایران، هیچ کدام از همسایگانشان، پارسی ها را نمی شناختند بلکه این ماد ها بودند که به سبب تصرفات و وسعت قلمرو برای بیگانگان و همسایگان منجمله یونانی ها و لیدی ها و آشوری ها شناخته تر بودند آنچنانکه آنان همه مهاجران جدید به فلات ایران را، مادی می پنداشتند و می نامیدند! حتی وقتی که پارس ها حکومت مادها را برانداختند و کل قلمرو آنان را تا مرزهای یونان متصرف شدند و با یونانی ها همسایه و بالاخره درگیر شدند، یونانی ها هنوز ایرانی ها مادی می پنداشتند و می خواندند! آنچنانکه مورخان یونانی جنگ های یونان و پارسی ها را جنگهای “مدیک ” یعنی جنگ مادها نامیدند !!
این مطلب موید این حقیقت است که در دوران کهن، ارتباطات سیاسی به سرعت و گستردگی امروز نبوده که چنانچه حکومتی و سرزمینی سقوط کند و مردمان یا دولت های جدید ظهور کنند، دول و مردمان همسایه و بیگانه، فی الفور معلومات کسب کنند! دهه ها و قرنها از سقوط ملتی و سرزمینی و دولتی می گذشت و هنوز همان نام مردم و سرزمین و دولت پیشین، بین مردمان و دول دوردست رایج و شایع بود همچنانکه ایرانی ها پس از سقوط دولت روم بدست ترکان، تا عهد پهلوی عثمانی را دولت روم می خواندند !
اعراب نیز در دوره ساسانیان، کل سرزمینی را که خود ساسانیان ایران می خواندند، عرب ها “فرس” می خواندند و ایرانی را فارسی (کما اینکه سلمان را نه ایرانی که سلمان فارسی می خواندند)! چرا که اعراب در همسایگی و در جوار خود نخستین قوم و یا ایالت را که می شناختند پارس بود و از آن رو همه ایران وفرس و ایرانیان را فارسی خواندند!
پس از فتح “فرس” (ایران ) بدست مسلمانان عرب و و از رواج افتادن زبان پهلوی ساسانی (پارسیک) که زبان دینی زرتشتیان بود و گسترش دین اسلام و بالتبع ظهور زبان “دری” از سمت فلات هندو کش و پامیر (افغانستان و تاجیکستان فعلی) و گسترش اش و رسمیت اش در فلات ایران، این زبان جدید دری را هم عرب ها به تبع آنکه ایران را فرس می خواندند، زبان منسوب به این مملکت را هم فارسی خواندند! همانطور که مردم منسوب به این مملکت را نه البته فارس بلکه فارسی می خواندند (سلمان فارسی ). ابتدا نام دری و سپس نام هم فارسی و هم دری برای این زبان بکار برده می شد .
منشا زبان دری، مشخصا منطقه تخارستان در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان کنونی بود که این زبان در دربار فرمانروایان کوشانی افغانستان که همعصر دولت ساسانی بودند زبان دربار بود و کتیبه هایی زیادی چون کتیبه “بغلان”، ” رباطک” و” سرخ کتل ” در شمال افغانستان باقی مانده که متن این کتیبه ها چنان به زبان امروزی دری یا فارسی نزدیک است که به خوبی نشاندهند آن است که مادر زبان دری یا فارسی امروی زبان رایج عهد کوشانیان بوده و دری یا فارسی اولاد بلافصل آن متون است. کوشانیان زبان خود را به نام «اَریئَئو» (Ariao) میشناختهاند و آن نیای زبان فارسی یا دری است که گویا «دری» گونه تغییریافته تلفظ واژه «اَریئَئو» باشد. نام دری برای این زبان از دو پاره «دْ» و «اَری» ساخته شده که بخش نخستینِ آن، حرف معرفه متداول در بسیاری از زبانهای هندواروپایی، و بخش دوم آن به مفهوم آریایی/ ایرانی است. حرف معرفه «دْ» هنوز نیز در زبان پشتو/ پشتون زنده است و برای مثال نام کشور افغانستان را به شکل «دْ افغانستان» تلفظ میکنند. حرکت ساکنِ این حرف در زمانی که قابلیت اعاده آوای ساکنِ آغازین در زبان مردم فروکش کرد، تبدیل به فتحه شد.
بخشی از متن یکی از این کتیبه ها :
“کنیشکه کوشانی، رهاییبخش بزرگ، نیکوکار، فرمانروای دادگر، شایسته نیایش یزدان، که فرا دست آورد پادشاهی را بخواست نَـنَـه و بخواست همه دیگر ایزدان. که بیاغازید نخستین سال را به خشنودی خدایان. او صادر میکند یک فرمان به یونانی و سپس بیان میدارد به زبان اَریئَئو… «سَـکِــتَـه»، «کَــئـوسـانـبـی»، «پـاتـالیپـوتـرا»، «چـامـپا»… پادشاه کنیشکه به «شـافـر نـوکـونْــزوک/ ناقَــنـزاق» فرمان میدهد نیایشگاه بزرگی بنام ایزدان در سرزمین… برای ایزدان بسازد و در آن تندیسهای خدابانو «مَـه» در برترین جا، خدای «آرمــوز» آفریننده خوشیها، «آردوخــش»، «سـروشَــرد»، «نَـرسَــه»، «مـهــر»، «مَـهَـشـان» و «ویـنـک» تراشیده و گذاشته شوند. همچنین فرمان میدهد که تندیس این شاهان را بسازند و در نیایشگاه بگذارند: «شـاه کـوجـولَـه کَــدفـیـز»، پدر پدر بزرگ، «شـاه ویـمَـه تَـکــتـو» پدر بزرگ، «شـاه ویـمَـه کَـدفـیـز»، پدر و خود «کنیشکه»… باشد تا آن ایزدان، یاریرسان شاه شاهان کنیشکه باشند.”
از آنجا که ساختار و واژگان سنگنبشته رباطک نزدیک به زبان فارسی است و حتی پس از عصر کوشانیان تا صدها سال زبان رسمی هیتالیان بوده است؛ به نظر میآید که این زبان نیای اصلی زبان فارسی کنونی که زبان «دری» نیز نامیده میشود، باشد. همچنین- چنانکه در بالا گفته شد- به نظر میآید که واژه «دری» گونهای تغییر آوا داده از واژه «اَریئَئو» باشد.(سنگنبشته رباطک-رضا مرادی غیاث آبادی)
ایرانیان نیز در این زمان عرب های مسلمان را تاژیک تاجیک و تازیک_( تازی ) می خواندند . چرا که نخستین قبیله از عرب را که در جوار سرزمین ایران شناختند قبیله ” طی ” بود و به قیاس ” سگزی- سگزیک “(اهل سیستان ) و ” مروزی- مروزیک “( اهل مرو )، عرب را طیزی( تاژیک -تازی- ) خواندند .
با افول نفوذ عرب ها و ظهور عنصر جدید قومی ترک و غلبه آنها بر فلات ایران، ترکها هر کس را که مسلمان می شد می گفتند تاجیک شد و چون اولین مسلمانی که شناختند در ترکستان و آسیای میانه این دری زبانان خراسان بودند و نه عرب ها، به همین خاطر اهالی خراسان و ماواالنهر را که اغلب دری زبان (فارسی زبان ) بودند را تاجیک خواندند و این نام روی آنها ماند تا آنجا که بعدها با گسترش زبان دری در فلات ایران و تفوق و از میدان بدر کردن زبان پارسیک (پهلوی ساسانی) و پهلوی اشکانی در مناطق عمدتا شهری استان فارس ( شیراز) و عراق عجم (اصفهان) ری (تهران) مردمان فارس زبان شده این مناطق نیز را همچون اهالی خراسان تاجیک می خواندند !
نام تاجیک تحت یک عنوان قومی یعنی کسی که به فارسی صحبت می کند تا دوره صفویه شامل همه فارسی زبانان ایران و افغانستان و تاجیکستان را شامل می شد. اما ظهور مذهب تشیع و افتادن اختلاف مذهبی بین فارس زبانان ایران و خارج از ایران فعلی سبب شد که کم کم نام تاجیک برای فارس زبانان داخل مرزهای ایران، کم رنگ شود و هر قومیت ایرانی، لر و ترک، عرب، بلوچ، گیلانی به فراخور شناخت خود فارسی زبان ایران را به نامی خواندند. ترک های آذربایجان و گیلک ها آنها را عراقی! بلوچ ها قجر! ترکمن ها قزلباش! کردها عجم! لرها عموما تاجیک و لنجونی می خواندند !
گسترش روند شهر نشینی و توسعه زبان فارسی که در عهد پهلوی به اجبار زبان دولتی و همگانی شد و عقب نشینی زبان های قومی نواحی دیگر، سبب شده بود که هویت عنصر قومی فارس در ایران شفاف و مشخص نباشد چرا بیشتر مردمان شهری فارس زبان عملا همان لر ها و ترک ها و گیلک ها ای بوده اند که زبان قومی خود را رها و فراموش و به زبان دولتی فارسی دیگر صحبت می کردند. دایره کسانی که زبان مادری خود را رها و فارسی زبان شدند با ایجاد پروژه دولت ملت و گسترش ملی گرایی ایرانی و رسمی شدن زبان فارسی و تدریس اجباری زبان فارسی در دوره پهلوی بسیار وسیعتر تر شد. آنچنانکه که جماعت فارس زبان فلات ایران که در دوره قاجار، اقلیت اندکی بودند اکنون در آمار رسمی، پرجمعیت ترین عنصر قومی ایران به شما می آیند؟!
در ایران عصر پهلوی، دولتمردان حکومت مرکزی با لطایف الحیلی به جای تلاش مستقیم در راستای نابودی و حذف اقوام، زمینه را برای کم رنگ کردن و بی اهمیت جلوه دادن مسائل قومی (البته به جز قوم فارس) فراهم کردند در دوره پهلوی “ایرانیت” در عنصر قومی ” فارس” خلاصه می شد و از همین رو بر “زبان فارسی” و “هویت پارسی” آنهمه تاکید و جولان داده می شد! بی آنکه صریح و آشکارا به قومی به نام “فارس” اشاره مستقیم شود تا حساسیت سایر اقوام غیر فارس زبان ایران را که “اکثریت جمعیت ایران” را تشکیل می دهند ، برانگیخته نشود !
گذشته و حال و آینده این سرزمین را رنگ و لعاب پارسی زدند! موسسات و شرکت ها، خبرگزاری ها، آژانس ها، بقالی ها به نام پارس مزین بود! آنچنانکه شما حتی یک تابلو هرگز به اسم “ماد” یا “پارت” یا “عیلام” یا نمی دیدید !
* انتشار مقاله به منزله تایید و یا رد محتویات آن توسط آراز نیوز نیست.