سایت حکومتی تابناک اعلام کرد
کار دریاچه اورمیه تمام است. پنج میلیون نفر باید به فلات خشک مرکزی منتقل شوند.
فعالین حرکت ملی آزربایجان برای مدتها اعلام کردند تعلل عامدانه در اجرای طرح های نجات دریاچه اورمیه یک طرح حکومتی برای حل یکجای مساله آزربایجان است، ولی متاسفانه کم شنوایی یافتند. مهاجرت تقریباً تمامی نفوس استانهای آزربایجان غربی و شرقی یعنی پایان کار آزربایجان!
کار دریاچه اورمیه تمام است. پنج میلیون نفر باید به فلات خشک مرکزی منتقل شوند.
آراز نیوز: فعالین حرکت ملی آزربایجان برای مدتها اعلام کردند تعلل عامدانه در اجرای طرح های نجات دریاچه اورمیه یک طرح حکومتی برای حل یکجای مساله آزربایجان است، ولی متاسفانه کم شنوایی یافتند.
دولت ایران سالیانه دهها میلیارد دلار برای طرحهای جنگ افروزانه خود در عراق و سوریه و لبنان و یمن و غیره خرج می کند و برای طرحهای هستهای و موشکی خود هیچ مشکل مالی ندارد.
دولت ایران در سال جاری فقط ۸۰۰ میلیارد تومان برای دریاچه اورمیه بودجه تعیین کرده است که تا آبان ماه فقط ۲۰۰ میلیارد تومان آن تخصیص یافته است؛ یعنی چیزی حدود ۵۰ میلیون دلار که بخش بزرگی از آن صرف بروکراسی اداری و امور تبلیغی شده است. این درحالی است که بودجه نظامی ایران در سال ۹۶، ۱۳٫۵ میلیارد بوده است و ایران سالانه بین ۶ تا ۱۵ میلیارد فقط به رژیم اسد کمک می کند.
من حیث المجموع برآورد می شود دولت ایران سالیانه بیش از ۵۰ میلیارد دلار صرف ماجراجویی های منطقه ای خود می کند.
یعنی بودجه احیای دریاچه اورمیه که ارتباط مستقیمی با سرنوشت ملت آزربایجان دارد دقیقاً یک هزارم بودجه ای است که ایران با آن به بهانه امنیت داخلی خود، کشورهای منطقه را به خاکستر تبدیل می کند.
حال بهانه عدم وجود بودجه کافی برای احیای دریاچه اورمیه تابع چه منطقی است؟!
اکنون دیگر کار به جایی رسیده است که سایت حکومتی تابناک علناً اعلام می کند کار دریاچه اورمیه تمام شده است و پنج میلیون نفر باید به فلات خشک مرکزی منتقل شوند، یعنی تقریباً تمامی جمعیت استانهای آزربایجان غربی و شرقی.
بسیار ابلهانه خواهد بود اگر فکر کنیم دولت ایران مثلاً شهرهای جدیدی برای مهاجران آزربایجانی خواهد ساخت. بلکه این جمعیت در مناطق وسیعی و با استاندارد معیشتی بسیار پایین پراکنده خواهند شد تا هرگونه امکان تحرک و مقاومت جمعی از آنان سلب شود.
این روش که در تاریخ بسیاری از کشورهای دیکتاتور و خصوصاً کشورهای بلوک شرق از آن به کررات استفاده کرده اند در اصل روش معمولی است برای هضم و خنثی سازی جوامع ناراضی و مساله ساز.
مهاجرت تقریباً تمامی نفوس استانهای آزربایجان غربی و شرقی یعنی پایان کار آزربایجان!
یعنی دولت ایران به روش خود مسأله آزربایجان را حل کرد!
نوشته سایت تابناک عیناً نقل می شود:
اگر تا چند سال پیش انتظار مردم و تلاش مسئولان این بود که با ساز و کاری حساب شده از خشک شدن دریاچه ارومیه جلوگیری کنند، حالا باید آرام آرام به این فکر باشند که چگونه می توان جمعیتی بالغ بر ۵ میلیون را از مناطق شمال غرب کشور به فلات خشک مرکزی منتقل و ادامه حیاتشان را تضمین کرد؛ جمعیتی که با خشک شدن دریاچه ارومیه دیگر قادر نیستند در زادگاه آبا و اجدادی خود زندگی کنند.
به گزارش «تابناک»؛ آمار و اطلاعات منتشره از حال و روز کنونی دریاچه ارومیه بسیار نگران کننده است و عملکرد دولت نیز در راستای احیای این اکوسیستم بی نظیر چندان امیدوار کننده نیست. شرایط به گونه ای پیش می رود که گویا مسئولان هم از احیای دریاچه نا امیدند و دیگر فاصله چندانی تا مرگ آن نمانده است.
آنچنان که بررسی های تازه نشان می دهد، تراز آب دریاچه ارومیه در دوم آبان ماه سال جاری به ۱۲۷۰٫۲۲ متر رسیده است و نسبت به سال گذشته که تراز آب دریاچه ،۱۲۷۰٫۴۶ متر بود، کاهش قابل توجه ۲۴ سانتی متری را نشان می دهد.
جدا از تراز آب دریاچه که افت شدیدی را تجربه کرده است، در حال حاضر وسعت نیز دریاچه ۱۶۴۶٫۷۲ کیلومتر مربع برآورد می شود که این میزان در مدت مشابه سال گذشته،۱۹۵۳٫۱۴ کیلومتر مربع گزارش شده بود و در شرایط کنونی مساحت دریاچه ۷٫۵۸ کیلومترمربع کاهش یافته است.
این همه آمار نگران کننده از دریاچه ارومیه نیست و در حالی که حجم آب دریاچه در دوم آبان ماه سال گذشته یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون متر مکعب بود، این رقم دوم آبان سال جاری به ۰٫۹۶۰ میلیون متر مکعب رسید که اشاره به ۴۴۰ میلیون مترمکعب کاهش دارد.
چرایی کاهش تراز، حجم و مساحت آبی دریاچه ارومیه ـ که به رغم وعده های بزرگ و قطعی شخص رئیس جمهور و ستاد احیایی که برای آن چند سالی هست، تشکیل شده ـ رخ داده و نیز کیفیت تبعات ویرانگری که این خسارت زیست محیطی در آینده ایجاد خواهد کرد، پرسش های مهمی است که فکر و ذهن هر فرد دوستدار محیط زیست را به خود مشغول کرده است.
واقعیت این است، هرچند مسئولان دولت مستقر در مقاطع مختلف بر تلاش خود برای احیای دریاچه تأکید و در این زمینه با ابزارهای رسانه ای در اختیار تا حدود زیادی بزرگ نمایی کرده اند، این مهم در مقام عمل چندان تعریفی نداشته است.
زمستان سال ۹۵ دکتر مسعود تجریشی، مدیر کل دفتر برنامه ریزی و تلفیق ستاد احیا در گفت و گو با خبرنگار «تابناک»، از اینکه دولت بموقع و سریع اعتبارات مالی لازم را به ستاد پرداخت نمی کند، گلایه کرد و گفت: «عدم پرداخت اعتبارات در فصل گرم سال و پرداخت بخشی از آن در فصل سرد سال که عملاً امکان فعالیت محیطی چندانی وجود ندارد، شرایط را برای اجرای برنامه ها سخت کرده است.»
در سال جاری نیز با اینکه دولت متعهد شده بود چیزی حدود ۸۰۰ میلیارد تومان اعتبار برای احیای دریاچه اختصاص دهد، شرایط آن گونه که وعده ها نشان می داد، پیش نرفت و عملا ًدر فصل گرم سال اعتباری به ستاد پرداخت نشد؛ این را می توان از گفته های یکی از مسئولان استانی آذربایجان غربی برداشت کرد.
فرهاد سرخوش، مدیردفتر استانی ستاد احیای دریاچه ارومیه در آذربایجان غربی در سوم آبان ماه از تخصیص ۲۰۰ میلیارد تومان اعتبار به پروژه های حوزه آبریز ستاد احیای دریاچه ارومیه خبر داد و ادامه داد: از ۸۰۰ میلیارد تومان اعتبار اختصاص یافته به کل حوزه آبریز دریاچه ارومیه طی سال جاری، در مرحله اول، ۲۰۰میلیارد تومان در قالب اسناد خزانه اسلامی از ماده ۱۰ و ۱۲ قانون تشکیل مدیریت بحران کشور به حوزه آبریز دریاچه ارومیه ابلاغ شده است.
وی ادامه داد: در حال حاضر بین سازمان برنامه و بودجه و دستگاه های اجرایی مبادله موافقت نامه در حال انجام است تا بودجه تخصیصی به دستگاه های اجرایی جهت انجام پروژه های اولویت داراحیای دریاچه ابلاغ شود.
همان طور که دیده می شود، از ۸۰۰ میلیارد اعتبار سال جاری هم اکنون و در فصل سرد سال دقیقاً شبیه به شرایط سال گذشته، مبلغ محدودی از اعتبار آن نه پرداخت بلکه ابلاغ شده است.
شرایط حاکم بر دریاچه به قدری اسفناک و نگران کننده است که در سوم آبان ماه اکثر نمایندگان شمال غرب کشور در نامه ای که با محوریت پرسش از رئیس جمهور طراحی شده است، این پرسش را از حسن روحانی طرح کردند و او را برای پاسخ قانع کننده به مجلس فراخواندند.
از آنجا که معنای خشک شدن دریاچه ارومیه، جز نابودی کامل اکوسیستم شمال غرب کشور و برخاستن توفان های شدید نمکی نیست و از سوی نیز دولت اقدام موثری برای رفع این مشکل بنا به هر دلیل از جمله مشکلات مالی برنمی دارد، شاید دیگر بهترین کار نه تلاش برای احیای دریاچه بلکه جانمایی برای اسکان مردم شمال غرب ایران در فلات خشک مرکزی باشد.
با شرایطی که رفت به دولتمردان توصیه می شود، ضمن اعلام ناکامی و شکست خود در احیای دریاچه، تسلیم طبیعت شدن، راهکارهای سخت و پیچیده انتقال جمعیت نزدیک به ۵ میلیون نفری شمال غرب به بخش های مرکزی و جنوبی کشور را بررسی کرده و برای این احتمال آماده باشند.