پیام سفر روحانی به اورمیه چه بود؟
پیام سفر روحانی به اورمیه چه بود؟
مجید جوادی
حسن روحانی چهار سال پیش در کمپین انتخاباتی پیشین خود به اورمیه سفر کرد و سه وعده مشخص به ملت تورک آزربایجان داد.
او قول داده بود:
۱- دریاچه اورمیه را احیا کند،
۲- فرهنگستان زبان تورکی تأسیس کند،
۳- تدریس زبان تورکی آزربایجانی را اجرایی کند.
آقای روحانی چهار سال بعد و باز برای تبلیغات ریاست جمهوری به اورمیه آمد و در مقابل مردم اورمیه گفت که به وعدههایش عمل کرده است.
او گفت سطح دریاچه اورمیه تثبیتشده است، بنیاد فرهنگ و ادب آزربایجان افتتاحشده است و کرسی زبان تورکی آزربایجانی در دانشگاهها افتتاحشده است. وی این اقدامات را دلیل خود برای عمل به وعدههایش شمرد.
وانگهی،
– بنا به نظر بسیاری از کارشناسان تثبیت نسبی سطح دریاچه اورمیه در دو سه سال اخیر بیشتر به دلیل افزایش بارندگیها بوده و ارتباط کمی با اقدامات دولت دارد؛ زیرا اساساً طرحهای اصلی دولت برای نجات دریاچه اورمیه یا اصلاً کلید نخوردهاند و یا به بهرهبرداری نرسیدهاند. چنانکه آقای قاضی پور که البته منتسب به جناح مخالف آقای روحانی است میگوید عملاً بودونبود ستاد احیای دریاچه اورمیه فرقی به حال دریاچه نمیکند.
– بنیاد موسوم به فرهنگ و ادب آزربایجان اساساً و منطقاً هیچ ارتباطی با فرهنگستان زبان تورکی ندارد و هرچه باشد، فرهنگستان زبان تورکی نیست.
در طول مدتی نیز که افتتاحشده است جز تأسیس شعبهای در اورمیه و نشر خبری مبنی بر احتمال تأسیس شعبهای در زنجان هنوز هیچ فعالیت خاصی از این بنیاد دیده نشده است و هنوز کسی نمیداند این بنیاد به چه دردی میخورد و چهکاره است؟!
– سالیان سال است کرسیهای زبانهای مختلف در دانشگاههای کشور وجود دارند و اگر تاکنون کرسی زبان تورکی وجود نداشته است عیب و نقصانی برای دانشگاههای ایران بوده است. ولی اینکه کرسی زبان تورکی در دانشگاه افتتاحشده است هیچگونه ارتباطی به مسئله تدریس به زبان مادری و یا تدریس زبان مادری ندارد و ماهیت موضوع کاملاً متفاوت است.
این ادعا دقیقاً مثل آن میماند که چون در دانشگاه اورمیه رشته زبان فرانسه وجود دارد آقای روحانی ادعا بکند که ما در آزربایجان به مردم زبان فرانسوی تدریس میکنیم.
بدین سان میبینیم که هیچیک از قولهایی که آقای روحانی به مردم آزربایجان داده بود تحققنیافته است و فقط در خصوص دریاچه اورمیه اقداماتی بسیار جزئی انجامشده است.
اما آنچه قابلتأمل است این است که آقای روحانی گفت من به وعدههایم عمل کردم و هیچ قولی برای ادامه تحقق این وعدهها نداد؛ یعنی ازنظر وی مسئله زبان تورکی آزربایجانی و سایر زبانهای غیرفارسی خاتمه یافته است و او آنچه را باید میداد، داده است.
آقای خامنهای بهعنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران اخیراً در سخنانی گفته است کاندیداها نباید وارد حوزههای قومی و زبانی شوند زیرا این مسئله گسلها را فعال خواهد کرد. او پیشتر نیز چنین اوامری صادر کرده بود. چنانکه هیچیک از آقایان کاندیداها به حوزههای «اعتقادی، جغرافیایی، زبانی و قومی»، بهعنوان خط قرمزهای آقای خامنهای وارد نشدهاند.
یعنی حتی اگر آقای روحانی خود اعتقادی به مسئله زبان مادری داشته باشد (که باوجود ساختار فکری و گذشته وی بعید به نظر میرسد) آقای خامنهای بهعنوان ولی امر سیستم این راه را مسدود کرده است.
بدینسان در عمل مسئله تدریس زبان مادری در چهارچوب رژیم جمهوری اسلامی منتفی است و آب پاکروی دست تمامی مردمان غیر فارس ریخته شده است.
پیام واضح سفر آقای روحانی به اورمیه این بود.
متأسفانه آقای روحانی و دیگر کاندیداها همانگونه که در مسائل اقتصادی و فرهنگی کوچکترین برنامهای ندارند در خصوص مطالبات جوامع غیر فارس و غیر شیعه هم هیچ برنامهای ندارند. بنا به تجربه در جمهوری اسلامی انبوه آنچه نباید انجام داد مشخص است ولی آنچه باید انجام داد (خصوصاً در حوزههای فرهنگ و اقتصاد) معمولاً مشخص نیست.
ولی در جبهه مقابل ملت تورک آزربایجان در سفر اخیر آقای روحانی نشان داد که پیام آقای روحانی را تمام و کمال دریافت کرده است و در مقابل پیام واضح خود را به او داد.
شعارهای «روحانی، وعده لرین بس هانی؟!» (روحانی، وعدههایت پس کو؟)، «آزربایجان اویاقدی، یالانچی دان اوزاقدی!» (آزربایجان بیدار است، از دروغگو به دور است)، «اورمو گؤلو دولمادی، تورک دیلینده مدرسه میز اولمادی!» (دریاچه اورمیه پر نشد، به زبان ترکی مدرسهمان [باز] نشد!) و شعارهای ازایندست پیام واضحی بود که مردم آزربایجان به روحانی داد.
همانگونه که تفکر اصولگرایی اسلامی مدتهاست در آزربایجان جایگاه خود را ازدستداده است (فارغ از اینکه اصولگرایان فعلی نه اصولگرایان واقعی بلکه چپاولگران و جانیانی هستند که به نام اصولگرایی قتل و غارت میکنند)، تفکر اصلاحات درون نظام جمهوری اسلامی نیز جایگاه خود را در آزربایجان ازدستداده است و آقای روحانی آخرین تیر ترکش اصلاحات بود که عملاً به هدف اصابت نکرد.
چنانکه در سفر اخیر آقای روحانی وقتی آهنگ یار دبستانی در استادیوم «دورنالار یوواسی» (الغدیر) اورمیه پخش میشد، بیشباهت به سالهای دهه هفتاد که همخوانان بسیاری در اورمیه مییافت، بهغیراز عده قلیلی دانشجوی غیربومی تقریباً هیچ همخوان و همراهی نیافت؛ که خود نشاندهنده میزان افت جایگاه جبهه بهاصطلاح اصلاحات در آزربایجان هست؛ و البته این واقعیت را که رهبران جبهه اصلاحات ازنظر گذشته سیاسی فرق اساسی با رهبران جبهه اصولگرایی ندارند را نباید فراموش کرد. چه، آقای میرحسین موسوی بهعنوان رهبر درجه اول اصلاحطلبان در زمان اعدامهای سال ۶۷ نخستوزیر و در رأس امور بوده است و تاکنون نیز از آن واقعه اعلام برائت نکرده است.
بههرروی، به نظر نگارنده، صحنههایی که در سفر اخیر آقای روحانی به اورمیه به یادداشت تاریخ نگاشته شد نقطه عطفی بود در سیر گسست فکری و عاطفی بین آزربایجان و تهران و شاید نقطه آغازی برای یک طلاق سیاسی. زیرا در استادیوم دورنالار یوواسی دیدیم که رژیم دیگر ظرفیت دادن هیچ امتیازی نه برای ملت تورک آزربایجان و نه برای دیگر ملل غیر فارس ندارد و آزربایجان نیز هم در عمل و هم در سخن از هر دو جناح رژیم قطع امید کرده است.
بار دیگر ثابت شد که حرکت ملی آزربایجان (با تمامی تنوعات درونیاش) آلترناتیو اصلی آزربایجان است.
و اینکه در انتصابات پیش رو که جز خیمهشببازی مشروعیت سازی رژیم نیست، تحریم (غیر از انتخابات شوراها در غرب آزربایجان) صحیحترین تصمیم است.