جنبش ۱۲۹۹ ه.ش آزربایجان
مهدی صادقی
چکیده:
جنبش ۱۲۹۹ آزربایجان که از آن به عنوان قیام شیخ محمد خیابانی نیز یاد می شود یکی از حوادث مهم تاریخ معاصر ایران است. خواست ها، اهداف و ماهیت آن اگر به طور دقیق بررسی شود می توانیم به یک سیر تاریخی تدریجی در ماهیت جنبش های تاریخ معاصر به ویژه در آزربایجان دست پیدا کنیم. از این رو بررسی آن یک امر ضروری است.
مقدمه:
از رویداد های برهه ای که در تاریخ معاصر نسبتا کم به آن پرداخته شده و از دید نویسندگان و مولفان تاریخ معاصر به دور مانده قیام شیخ محمد خیابانی است. قیامی که هرچند نافرجام ماند و با تسلیم به مرگ خیابانی خاتمه یافت ولیکن تاثیراتی که بر رخ دادهای ادوار بعد از آن نهاد انکار ناپذیر است. از همین رو بررسی ابعاد مختلف این قیام و اهداف و خواست های رهبران آن می تواند چند و چون رویدادهای تلفیقی متاثر از ساختار اجتماعی را در تاریخ معاصر ایران هر چه بیشتر روشن سازد. نگارنده در این نوشته سعی خواهد کرد دریچه ای به سوی این نگرش بشکافد و لیکن اذعان می دارم که احتمالا زوایایی نیز از دید اینجانب پنهان بماند. چرا که دسترسی بر تمامی منابع و ماخذ بر من ممکن نیست. اما قبل از ورود به بررسی قیام لازم است نگاهی کوتاه و اجمالی بر رویداد های قبل از آن داشته باشیم.
رویداد های قبل از قیام:
در سال ۱۲۸۵ با امضای فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه کشور و حکومت وارد فاز سیاسی جدیدی می شود. قانون اساسی ابتدا در ۵۱ ماده تدوین و سپس در ۱۰۶ ماده تکمیل و به تصویب مجلس میرسد. مجلسی که نخستین بار در معنای مدرن آن در این کشور سازمان مییافت بایستی مدافع حقوق انسانهایی میبود که شاید از مضامین قوانین آن و همچنین پیامدهای چنین مجلسی اطلاع چندانی نداشتند. «انقلاب مشروطیت در ایران که زمینههای فکری پیدایش آن تحت تاثیر تحولات اروپا، روسیه، امپراطوری عثمانی پدیدار شده بود. انقلابی بود دموکراتیک که بر مبنای احترام به شخصیت انسانی و حقوق شهروندی آن شکل گرفته بود»۱٫ «خواست مرکزی انقلاب ایران تاسیس سلطنتی محدود یا تعدیل یافته بود. این به معنای لغو حکومت زور و جایگزینی آن با حکومتی بود که مشروعیتاش زاییده حمایت مردم بود»۲٫ اما پس از گذشت مدتی از تشکیل مجلس بنا به دلایلی چند انقلاب مشروطیت از آرمانها و شعارهای اولیهاش فاصله زیادی میگیرد. کاتوزیان در این مورد مینویسد: «همواره شکاف گستردهای بین انتظارات ذهنی و دست آوردهای عملی یک انقلاب وجود دارد و حتی در محدوده امکانات موجود، زمان، تلاش و مشقت لازم است تا تعادل اجتماعی ـ اقتصادی جدیدی برقرار شود. اما مردم ایران بیش از آنچه متعارف و معمول است، دچار افسردگی، نومیدی، و سرخوردکی شدند»۳ . در این بین شروع جنگ جهانی اول آخرین امیدهای مشروطه خواهان واقعی را به یاس مبدل ساخت و ورود روسیه تزاری و امپراطوری عثمانی از شمال و انگلیس از جنوب هرج و مرج داخل کشور را فرا میگیرد. از این به بعد تا کودتای ۱۲۹۹ شاهد ظهور و سقوط کابینههای دولتی متعددی و همچنین جنبشهایی در مناطق مختلفی از کشور هستیم. در میان رهبران این جنبش ها شیخ محمد خیابانی در آزربایجان بیشترین تاکید را بر روی اصول معطل مانده قانون اساسی مشروطه و به خصوص قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی و اجرای آن داشتند.۴ از مهمترین مصوبات مجلس شورای ملی، تصویب قانون انجمن های ایالتی و ولایتی بود که تصویب آن مهر تاییدی بود بر زندگی شورایی و سیستم عدم تمرکز در کشور. اما با این حال این قانون فقط چهار سال ابتدای استقرار مشروطه به اجرا درآمد و سپس با پیشنهاد دولت و موافقت مجلس منحل گردید.
شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی:
شیخ محمد خیابانی فرزند حاج عبدالحمید تاجر در سال ۱۲۹۷ ه.ق در خامنه از توابع تبریز متولد شد و در تاریخ ۲۹ ذی حجه الحرام ۱۳۳۸ ه.ق در تبریز به قتل رسید. وی در اصول و فقه و همچنین در نجوم و ریاضیات از مبرزترین متعلمین به شمار میآمد. او مدتی در مسجد جامع تبریز و در مسجد کریم خان واقع در محله خیابان تبریز امامت کرد.۵ خیابانی یکی از مجاهدان و پیشروان انقلاب مشروطیت بود. هنگامی که تبریز در محاصره نیروهای متحجر و ضد مشروطه بود دوشادوش سایر مجاهدان به منظور استقرار مشروطه مبارزه کرد. وی در مجلس دوم از آزربایجان به عنوان نماینده راهی مجلس شد و در آنجا به دموکراتها پیوست. زمانی که روسیه تزاری اولتیماتومی در راستای انحلال مجلس به ایران صادر نمود. وی با نطقهایی که در مجلس علیه اولتیماتوم ایراد نمود و همچنین با به راه انداختن میتینگ سبزه میدان در تهران به شدت به این مساله اعتراض کرده و سعی در آگاهسازی عمومی در این مورد نمود.۶ خیابانی پس از انحلال اجباری مجلس دوم چند سالی متواری بود سپس به تبریز برگشت و پس از انقلاب کبیر روسیه در سال ۱۹۱۷ و بر چیده شدن بساط استبداد، فرقه دموکرات آزربایجان را از نو در تبریز تشکیل داد و روزنامه تجدد را که ارگان رسمی حزب دموکرات بود منتشر کرد. در دوره چهارم مجلس شورای ملی نیز به عنوان نماینده از آزربایجان برگزیده شد ولی به علت قیام ۱۲۹۹ و اتفاق قتل آن مرحوم موفق نشد در این دوره در مجلس حاضر شود. خیابانی چنانچه از نوشتههایش در روزنامه تجدد و نطقهایی که در طی قیام در صحن تجدد ایراد میکرد بر میآید، انسانی عالم و سیاستدان بوده است. که پس از فعالیتهای سیاسی مداوم در برههای متلاطم از تارخ معاصر سر انجام پس از شکست جنبش ۱۲۹۹ آزربایجان به قتل میرسد.
زمینه های به وجود آمدن قیام ۱۲۹۹ آزربایجان :
طبیعتاً در بررسی چگونگی یک جنبش، اهداف و خواستهای آن میبایست زمینههای به وجود آمدن آن و ساختار اجتماعی جامعهای که جنبش در آن سر برآورده مورد بررسی قرار گیرد. آنچنان که نگاشتیم جنبش خیابانی در شرایطی برآمد که کشور و نظام بینالملل دچار تحولاتی شده بود. در این بین جنگ جهانی به تازگی پایان یافته بود و مردم ایران علیالخصوص آزربایجانیها پس از نقش محوریای که در انقلاب مشروطیت داشتند و هزینههای جانی و مالی زیادی را متحمل شده بودند، حال به جای آن شعارها و آرمانها که نوید یک حکومت دموکراتیک و جامعهای آزاد را میداد، چیزی جز رنج و عذاب و گرفتاریها نصیب آنان نشده بود علاوه بر اینها در آزربایجان یک رشته اتفاقاتی در حال رخ دادن بود که یک تودهی عظیم ناراضی را در مقابل دولت و حکومت مرکزی قرار میداد. پس از به وقوع پیوستن انقلاب روسیه و پایان جنگ جهانی و خروج نیرو های حاضر در جنگ از ایران عده ای از نیروهای روسی در آزربایجان مانده و به آزار و اذیت مردم می پرداختند. در غرب آزربایجان آشوریها و دستهی سیمیتکو به قتل و غارت مشغول بودند. این در حالی بود که دولت مرکزی اقدامات لازم را به منظور تامین امنیت ساکنین آزربایجان فراهم نکرده بود. و بدین سان حس ناامیدی از دولت در مردم ایجاد میشد. در این مورد کسروی مینویسد: « باید دانست که یاغیگری سیمیتکو و لشکرکشی دولت برای سرکوب او به نحو شگفتی به پایان رسید که مردم حساس آزربایجان را به یکبار از دولت و کارکنان دولت نا امید و دل شکسته گردانید»۷٫ حتی به نوشتهی کسروی مدتی پس از آن گفته شد که مامورین دولتی از سمیتکو پول گرفته و با آن از در سازش در آمده اند.۸ علاوه بر اینها دولت مامورینی را برای اداره امورات آزربایجان از تهران روانهی تبریز میکند که موجبات ناراحاتی شدید ملت را سبب میشوند. در سال ۱۲۹۸ “عین الدوله” از جانب دولت “وثوق الدوله” والی آزربایجان میگردد. اما در زنجان نشیمن گزیده و” ترجمان الدوله” را برای اداره امورات مالیه ی آزربایجان برگزیده و راهی تبریز میکند. او نیز عدهای کارمند با خود به تبریز برده و این سبب بیکاری و ناراحتی کسانی در تبریز میشود. همچنین “ماژور بیورلینگ”، افسر سوئدی از طرف تهران به عنوان رئیس نظمیه انتخاب شده و او نیز با خود ۶۰ ـ ۵۰ نفری به تبریز می آورد که این نیز باعث کنار گذاشته شدن عده ای از کار می شود. به طبع این عمل دولت باعث رنجش شدید این عده و کسان دیگر از چنین اقداماتی گردید.۹ در حالی که احمد کسروی هدف از اعزام این افسران را مقابله با گسترش مرام بلشویکی عنوان میکند. آذری در کتاب قیام شیخ محمد خیابانی از دستگیری و آزار و اذیت و تعرض پی در پی در امورات مردم توسط این مامورین به دلایل واهی یاد میکند.۱۰ اما اتفاق دیگری که روحانیون، بازاریان و اصناف را در مقابل دولت شورانید این بود که یک روز در بازار تبریز دزدی رخ داده و شخص سارق فرار کرده و افراد بیورلینگ زن آن شخص را به اداره نظمیه میبرند. کسروی میگوید؛ چون در تبریز تا آن زمان زنی را به اداره نظمیه نبرده بودند، این بود که اتفاق مذبور تاثیر بسیار بدی را بر مردم گذاشت.۱۱ تمام این اتفاقات ریز و درشتی که ذکر گردید میتوانست پیش زمینههایی باشد برای شروع قیام ۱۲۹۹ آزربایجان و چنانچه خواهیم دید یکی از اهداف مهم رهبران قیام پایان دادن بر چنین مشکلاتی بوده است. که آزربایجانیها را با سختیهای زیادی روبرو کرده بود.
آغاز قیام:
در روز سه شنبه ۱۷فروردین سال ۱۲۹۹ ه.ش، خیابانی فرمان داده بود طرفداران حزب دموکرات در حیاط تجدد گرد آیند. و هر چه اسلحه و تپانچه دارند با خود بیاورند. در این میان میرزا باقر نامی را که به گفتهی کسروی مرد گمنامی بود اداره نظمیه به اتهام بلشویکی بودن دستگیر کرده بود. و این بود که خیابانی به عدهای گفته بود که به کلانتری رفته و میرزا باقر را آزاد کرده و با خود بیاورند.۱۲ در پی این اقدام، آتش جنگ بین مردم و اداره نظمیه شعله ور میشود. اما با مداخله سردار انتصار، رئیس قشون آزربایجان از درگیری جلوگیری میشود. فردای آن روز اجتماع آزادیخواهان در حیاط اداره تجدد برگزار گردیده و هئیت مدیره قیام انتخاب میشود. یک روز پس از آن هئیت مدیره، بیانیهای منتشر میکند. در این بیانیه دو هدف اصلی قیام در حالت کلی ذکر میگردد: برقرار داشتن آسایش عمومی و از قوه به فعل در آوردن مشروطیت.
از این به بعد خیابانی و یارانش رشته حکومت آزربایجان را بدست گرفته و تا حدود شش ماه پس از آن که قیام سرکوب می شود، امورات آزربایجان را در اختیار میگیرند.
اهداف قیام:
در مورد اهداف این قیام موارد ضد و نقیض زیادی مطرح شده است. گروهی رهبران این قیام را بلشویکی میدانند که قصد الحاق آزربایجان به شوروی را در سر میپروراندند. عدهای این قیام را در راستای مقابله با قرارداد ۱۹۱۹ بین ایران و انگلیس عنوان میکنند. و عدهای نیز او را هم پیمان عثمانیها میدانند که قسط الحاق آزربایجان به امپراطوری عثمانی را داشتند که این ادعا بسیار دور از ذهن به نظر میرسد چرا که در اواخر جنگ جهانی، زمانی که عثمانیها به غرب ایران حمله کردند، خیابانی و نوبری را که در راس حزب دموکرات آزربایجان بودند دستگیر و تبعید کردند. ولیکن آنطور که از اسناد و شواهد پیداست خواهیم دید؛ قیام ۱۲۹۹ در راستای تشکیل دولتی خود مختار در آزربایجان در قالب حکومتی فدرال و برقراری آسایش و نظم عمومی و همچنین پیشبرد اصلاحات در وضعیت اقتصادی، اداری، آموزشی و فرهنگی بوده داست. در مورد بلشویکی بودن خیابانی بایستی توجه نمود، آنچه که از اسناد برمیآید او نه تنها بلشویک نبود، بلکه بلشویکهای تبریز را متمرد خوانده و به روی آنها اسلحه نیز کشیده است. در جریان کشته شدن کنسول آلمان در تبریز این مساله بسی آشکار است که خیابانی و یارانش به هیچ عنوان مرام بلشویکی را دنبال ننموده اند. کنسول آلمان که پس از جنگ جهانی در تبریز مانده بود و قورخانهی اسلحهای را نیز در اختیار داشت با بلشویکهای تبریز هم پیمان شده و خود را از کارکنان بلشویکی گردانیده بود. و سعی میکرد اسلحه را بین بلشویکها پخش کرده و شورشی راه اندازد. که با مداخله خیابانی و همراهانش، کنسول کشته شده و این مساله به پایان میرسد.۱۳ همچنین چنانچه از نطقهای خیابانی نیز بر میآید؛ وی آزادی را بر مساوات مقدم شمرده است و علت این ترجیح را فساد عظیمی دانسته که جامعه را به ورطهی سقوط اخلاقی رسانده است.۱۴ با آنکه کسروی بر خیابانی و همراهانش خرده میگیرد که مسلک و راه روشنی را نمیداشتند و هر دم به سویی میگراییدند، لیکن آنچه که از کتاب مجموعه نطقهای خیابانی به کوشش حسین فرزاد بر میآید، وی بارها و به صراحت اعلام کرد، که هدفشان ایجاد حکومتی دموکراتیک است. و معتقد بودند این میسر نخواهد شد مگر با اصلاحات رادیکالیستی و موکداً تاکید میکرد که به هر وسیله ایست باید قانون اساسی اجرا گردد.۱۵ در مورد مخالفت قیام با قرارداد ۱۹۱۹ بین دولت انگلیس و دولت وثوق بایستی گفت؛ آنطور که از نوشتههای حاج محمد علی بادامچی، یکی از نزدیکان خیابانی در جریان قیام، در مورد شرح حال و اقدامات خیابانی پیداست؛ آن قراداد را بدون تصویب مجلس بی اعتبار خواندهاند اما پس از بدست گرفتن قدرت دیگر اشارهای نیز به آن نکردهاند.۱۶ همچنین ادموندز افسر انگلیسی که توسط انگلیسیها به تبریز اعزام شده بود تا تحرکات و اهداف قیامیان را رصد کند. در گزارشهای خود مینویسد؛ که خیابانی و یارانش با نفس قرارداد مخالف نیستند ولی توقع دارند مردم در تفسیر آن دخالت کنند.۱۷ کسروی نیز در این مورد چنین نظری دارد و مینویسد: «پیمانی که وثوقالدوله با انگیس بست و در تهران آن همه ایرادها گرفتند و هیاهوی کردند و روزنامهها و گفتارها نوشتند، در تبریز دستهی خیابانی با خاموشی گذرانیدند و در روزنامه تجدد کمترین ناخوشنودی از چنان پیمانی نموده نشد.۱۸ در اینجا به منظور روشن شدن مطلب لاجرم بایستی نگاهی کوتاه به مفاد این قرارداد انداخته شود.«حکومت انگلیس برای حفظ منافع خود در ایران خواستار تثبیت اقتصاد سیاسی ایران بود»۱۹٫ این قراداد دو نکته ی اصلی داشت؛ یکی پرداخت وامی به ایران و دیگری به کارگیری مستشاران انگلیسی برای ایجاد ارتشی منظم و قدرتمند و به راه اندازی دستگاه اداری ایران. اما اشکالات اساسی که باعث عدم پذیرش این قرارداد شد از دید کاتوزیان انتخاب فردی نامحبوب در جامعه ایران ( وثوق الدوله ) برای بستن چنین پیمانی بود و نیز احساسات ضد انگلیسی که پس از برملا شدن قراداد ۱۹۰۷ بین روس و انگلیس، در مردم ایجاد شده بود بر این اتفاق شدت میبخشید. در بررسی اهداف قیام شیخ محمد خیابانی بایستی توجه نمود که نقطهی اشتراک تمامی تاریخ نگاران معاصر که از کتب آنها به عنوان منبع در این مقاله استفاده گردید، یکی از اهداف مهم این جنبش را، اجرای قانون انجمن های ایالتی و ولایتی مندرج در قانون اساسی مشروطه و تشکیل دولتی خود مختار در آزربایجان به منظور رسیدگی به امورات این ایالت و نیز پایان دادن بر ناامنیها و هرج و مرج ها در ایالت آزربایجان دانسته اند.۲۰ چنانچه از نظقهای خیابانی که هر روز در صحن تجدد ایراد مینمود برمی آید نیز بر گفته ی فوق مهر تایید می زند.
خیابانی و همراهانش پس از مدتی از شروع قیام، نام آزربایجان را به آزادیستان تغییر دادند و چنانچه از سخنان وی پیداست؛ آنها معتقد بودند که آزربایجان آزادی و دموکراسی را ابتدا برای خود و سپس برای تمام ایران به ارمغان خواهد آورد. هر چند که گفته ها و نوشته ها در مورد علت تغییر نام آزربایجان به آزادیستان متفاوت است.
سقوط دولت وثوق الدوله، به روی کار آمدن دولت مشیرالدوله، شکست قیام و دلایل آن:
در تابستان سال ۱۲۹۹ با فشار شاه و روحانیون و اغلب سیاسیون، به ویژه مرکزنشینها، در مقابله با قرارداد ۱۹۱۹، وثوق الدوله از رئیس الوزرایی دولت استعفا میکند. پس از آن “مشیرالدوله” کابینهای تشکیل داده و زمام امور دولت را بدست میگیرد. به این ترتیب دولت مشیرالدوله میبایست اوضاع متشنج کشور را آرام گرداند و بر هرج و مرجهای ایجاد شده پایان دهد. به همین منظور کابینهی مشیر با خیابانی وارد مذاکره میشود. همچنین مشیر، “عین الدوله”، حاکم اسمی آزربایجان را که یقیناً آزادیخواه نبود از کار برکنار کرده “مخبرالسلطنه” را والی جدید آزربایجان برمیگزیند. مخبر، مشروطه خواه میانه روی سالخوردهای بود که دو بار ولایت آزربایجان را پیش از آن عهدهدار شده بود. به این ترتیب مخبر مسئول براندازی قیام آزربایجان شده و نیز در شهرویر ماه ۱۲۹۹ موفق به انجام این کار میشود. به این ترتیب جنبش آزربایجان همچون بسیاری از جنبشها در تاریخ معاصر با شکست مواجح میشود. دلایل متعددی میتوانست در شکست آن جنبش دخیل باشد که به پارهای از مهترین آنها اشاره خواهد شد. کسروی دلایل شکست قیام را بیشتر ویژگیهای شخصیتی خیابانی و تک روی او و نداشتن برنامه مشخص میداند ولیکن به نظر راقم این سطور شاید مهمترین علل شکست این قیام، همچون جنبشهای دیگر در تاریخ معاصر ایران به ویژه در آزربایجان، عدم شناخت صحیح رهبران قیام از جامعه و ساختارهای آن و تضاد شدید بین آرمانهای ذهنی و واقعیتهای عینی موجود بوده باشد. چنانچه که کسروی نیز عدم موفقیت خیابانی در جذب تودهی مردم را یکی دیگر از دلایل شکست قیام میداند. همچنین این موضوع در نطقهای خیابانی نیز مشهود است. خیابانی در حالی از مباحثی چون اوپورتونیسم، رادیکالیسم و ملت و … سخن باز میکرد که اکثریت تودهی ملت از درک چنین مفاهیمی عاجز بودند. دیگر دلیل شکست قیام میتواند ضعف تبلیغاتی هئیت مدیره قیام باشد. آنها به جز روزنامه تجدد و یکی دو روزنامه دیگر که در تبریز چاپ و منتشر میشد، و همچنین نطقهایی که خیابانی هرروز در صحن تجدد ایراد مینمود دیگر تبلیغات آنچنانی به ویژه در خارج از تبریز نداشتند. این موضوع از فرا گیر شدن قیام نیز ممانعت میکرد. اما یکی دیگر از دلایل شکست که میتوان به آن اشاره کرد؛ عدم تشکیل سپاهی قدرتمند در آن زمان میباشد. گرچه کسروی مینویسد خیابانی قشونی۳۰۰ نفری به نام “گارد خیابانی” تشکیل داده و همچنین اداره نظمیه را نیز در اختیار گرفته بود. اما این به تنهایی کافی نبود و نیز دیدیم که در عرض یک روز و با حمله قزاقها قیام در هم شکست. و نیز دست کم گرفتن نیروهای قزاق در تبریز و خوشبینی به مخبر و مشیر و شورشها و راهزنیها در قاراداغ و اطراف میانه و سایر نقاط که گروهی از افراد اداره نطمیه مشغول مقابله با آنان بودند و عدم برقراری آرامش و … اینها همه دلایلی بودند که سبب تضعیف و در نهایت شکست قیام گردید.۲۱
کشته شدن مرحوم خیابانی:
روایتهای ضد و نقیضی در مورد کشته شدن خیابانی مطرح شده است. در۲۲ شهریور ۱۲۹۹ عده ای از قزاقها شبانه با دستور مخبر و رئیس قزاق که یک کلونل روسی بود، به شهر ریخته و پس از درگیری کوتاهی، شهر را در دست گرفته و به خانههای آزادیخواهان ریخته و به قتل و تاراج میپردازند. در آن شب خیابانی در خانه بوده که موضوع را فهمیده و به خانهی همسایهشان، شیخ حسن میانهای، رفته و در آنجا پنهان شده بود. قزاقها این را متوجه شده و به خانه شیخ حسن یورش میبرند. مخبر و اطرافیانشان میگویند که در این هنگام خیابانی با دیدن قزاقها خودش را کشته است و گویا دست نوشتهای در جیبش پیدا کرده بودند که این موضوع را تصدیق میکرد. و لیکن علی آذری در کتاب قیام شیخ محمد خیابانی به نقل از نوهی شیخ حسن میانه ای، که در روز کشته شدن خیابانی در خانه پدر بزرگش بوده است، مینویسد؛ خیابانی در آن شب به خانهی آنها گریخته بود و در یکی از زیرزمینهای خانه پنهان شده بود. و به پدر بزرگ آقای جودت قول داده بود که اگر قزاقها به خانه حمله ور شوند در خانه آنها به تیراندازی نپردازد. هنگامی که قزاقها به خانه حمله میکنند خیابانی به گفته او ابتدا میتوانست آنها را با چند گلوله از پا درآورد. اما به قول خود وفادار مانده وقزاقها وی را دیده و به طرز فجیعی او را کشته و در شهر میگردانند.۲۲ به این ترتیب خیابانی کشته شده و قیام با شکست مواجه میشود.
رویکرد دوگانه نویسندگان و جراید مرکزنشین نسبت به قیام:
کسروی مینویسد قبل از کشته شدن خیابانی و در طی قیام جراید تهران و نویسندگان مرکزنشین از دولت پول گرفته و در مورد قیام بد مینوشتند. اما بعد از کشته شدن خیابانی چون عدهای از آنان با دولت مشیر سر سازش نداشتند، خون خیابانی را دست آویز قرار داده و در روزنامهها و جراید به مشیر و دولتش انتقاد میکردند. بهترین نمونهی آن “ملک الشعرای بهار” بود که قبل از کشته شدن خیابانی این چنین شعرهایی میسرود: «ترسم نرسی به کعبه ای تبریزی این ره که تو می روی به ترکستان است».۲۳ خیابانی نیز دربرخی از نطقهایش ضمن انتقاد شدید از جراید و نویسندگان و شعرای مرکزنشین، آنها را “مدیحه گو” و متملق خوانده و در پاسخ به بیت فوق می گوید: «بدبخت تبریز قسط هیچ کعبه ای نکرده است که برای وصول آن به راهنمایی شما نیاز داشته باشد. تبریز این مرکز سربلند آزادیستان خودش کعبه ی آمال آزادیخواهان است».۲۴ جالب است که همین ملک الشعرای بهار بعد از کشته شدن خیابانی به قول کسروی به نوحه خوانی می پردازد: «تا خون خیابانی مظلوم بجوشد سرتاسر ایران کفن سرخ بپوشد».۲۵ به هر حال نگرش دوگانهی مرکز نشینان به این قیام نیز در نوع خود جالب است و ریشهیابی و تشریح علل آن می تواند موضوع مقاله دیگری باشد.
منابع:
۱-جعفری،کرم،قومیت ها و قانون اساسی در ایران، نشر اندیشه نو، تهران ۱۳۹۲، ص۶۰
۲- همایون کاتوزیان، محمد علی، اقتصاد سیاسی ایران، محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، نشر مرکز، تهران ۱۳۹۳، ص ۱۰۱
۳- همان، ص ۱۱۰
۴- جعفری، همان،
۵- آذری، سید علی، قیام شیخ محمد خیابانی، صفی علیشاه ۱۳۵۴، ص ۱۰ ۶- آذری، همان، ۳۷
۷- کسروی، احمد، قیام شیخ محمد خیابانی، ویرایش و مقدمه محمد علی همایون کاتوزیان، نشر مرکز ۱۳۹۳، ص ۱۳۶
۸- همان، ص ۱۳۷
۹-همان،ص ۱۳۸ و ۱۳۷ ۱۰-آذری، پیشین، ص ۲۶۱
۱۱- کسروی،احمد، پیشین، ص ۱۴۰
۱۲- کسروی، احمد، تاریخ هجده ساله آذربایجان، نشر امیر کبیر۱۳۸۴، ص ۸۶۵ و۸۶۶
۱۳- همان، ص ۸۸۵
۱۴- خیابانی، بهرام، مجموعه نطق های شیخ محمد خیابانی، نشر احسان ۱۳۳۷، ص ۲۹٫
۱۵-همان،ص ۶، ۱۳، ۲۹
۱۶- همایون کاتوزیان، دولت وجامعه در ایران، حسن افشار، نشرمرکز۱۳۹۴، ص ۱۶۲
۱۷- همان، ص ۱۶۳
۱۸-کسروی، تاریخ هجده ساله آذربایجان، پیشین، ص ۸۴۶
۱۹- همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، پیشین، ص ۱۲۰
۲۰- آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی۱۳۹۴، ص ۱۴٫ جعفری، پیشین، ص ۷۴ و ۷۵٫ همایون کاتوزیان، محمد علی، دولت و جامعه در ایران، همان، ص ۱۶۱٫ آذری، پیشین، ص ۱۰۶ و ۲۶۸٫ کسروی، قیام شیخ محمد خیابانی، پیشین، ص ۱۵۲٫ کسروی، تاریخ هجده ساله آذربایجان، پیشین، ص ۸۹۰٫
۲۱- کسروی، تاریخ هجده ساله آذربایجان، پیشین، ص ۸۹۱ و ۸۹۲
۲۲- آذری، پیشین، ص ۴۹۱ و ۴۹۲ و ۴۹۳
۲۳- کسروی، تاریخ هجده ساله آذربایجان، پیشین، ص ۸۸۳
۲۴- خیابانی، بهرام، پیشین، ص ۷۵
۲۵- کسروی، قیام شیخ محمد خیابانی، پیشین، ص ۱۷۰