جمهوری اسلامی و جامعه فعالین تورک – ارکئش قشقایی
جمهوری اسلامی و جامعه فعالین تورک
ارکئش قشقایی
آنچه درباره جمهوری اسلامی و جامعه فعال تورک در ایران حائز اهمیت است این است که جمهوری اسلامی سعی داشته است که با جنبه های سیاسی کاری و روانی به مساله جامعه فعالین پایان دهد. که بیشتر این پایان دادن ها، اینگونه به نظر میرسد که به معنی ندادن هرگونه حق به ملت تورک ایران است و در طرف مقابل جامعه فعالین با دو رویکرد همراه بوده است:
یک:
برخی با آنالیز خط مشی خود و اینکه تمامیت ارضی کشور ایران برایشان از اهمیت بالایی برخوردار است و در واقع از مهمترین اصول حرکت آن هاست سعی در قانع کردن و گرفتن حقوق تورکان از طریق راهای مسالمت آمیز و قانونی بوده است. البته این بدین معنی نیست که اکثریت تورکان ایران که در خاک آزربایجان هستند ـ اجازه خواهند داد که خاک آزربایجان مستعمره باشد و با دادن یک رشته دانشگاهی مساله پایان یابد!
دو:
برخی نیز با توجه به اینکه حکومت ایران به هیچ طریق حاضر نیست، انعطافی نشان دهد و علاوه بر ظلم های زبانی و فرهنگی و … به خاک مهمترین بخش تورکان ایران یعنی آزربایجان نیز دست درازی های زیادی کرده است خواستار استقلال کامل مهمترین بخش تورکان ایران یعنی آزربایجان هستند تا سایر تورکان ایران نیز با پشیبانی حکومت نوپای آزربایجان که قرار به تشکیل آن دارند نیز اندکی از فشار حکومت کنونی ایران خارج شوند. این درحالیسیت که با کم مهری های حکومت و دخالت غیرمنطقی مردم تاجیک (فارس زبان) این تفکر روز به روز رنگ بیشتری میگیرد و علاوه بر اجتماع یکجای آزربایجان دیگر تورکان ایران نیز مساله “خاک و نام ” آزربایجان را مساله ای ارزشمند در آینده خودشان می بینند.
- جناحهای سیاسی و تورکان:
پییچده شدن این مسائل در چند سال اخیر برمیگردد به دو جناح سیاسی در قالب حکومت: اصلاحات و اصولگرایی! که در سال های اخیر بیشتر در مساله تورکان و بخصوص آزربایجان داخل شده اند. بدون پرداختن به نوع تفکرات این جناحین فقط رابطه کلی این دو جناح را با جامعه فعالین مورد بررسی کوتاه قرار خواهیم داد و در لابلای بررسی سعی خواهد شد برای دو سمت نیز خط و خطوطی فکری نیز پیشنهاد گردد.
آنچه که برای جامعه فعالین تورک می توان یک موفقیت اندک تلقی کرد این است که در سال های ابتدایی جامعه فعالین تورک که جمعیت شان نیز بسیار اندک بود بین این دو جناح پاس کاری میشد و جامعه فعالین به هزاران راه و چاه می افتاد تا شاید یکی از این دو جناح آن ها را نیز ببینند و حداقل امتیازی بگیرند. اما این روند در چند سال اخیر روندی معکوس به خود گرفت. یعنی با محکمتر شدن بدنه جامعه فعالین تورک، این جناحین سیاسی بودند که باید به آب و آتش میزدند تا فعالین مبلغ آن ها برای پیروزی سیاسی شان شوند!!!! تا به آنها بتوانند امتیازاتی بدهند. که البته امتیازات عموما برخلاف وعده های امتیازی در آمد. نگارنده بخاطر حفظ برخی حریم ها در جامعه کنونی از آوردن مثال در این مورد خود داری میکند.
اما درمقابل موفقیت اندک باید از یک شکست نیز صحبت کنیم که به مراتب می تواند از موفقیت بزرگتر باشد و آن اسیر شدن فعالین بین این دو جناح است. چرا که در این بین هضم فعالین با ترفند سیاسی جای مطالبه خواه و مطالبه ده را عوض میکند (جای شاکی و متشاکی عوض میشود) چرا که افراد جامعه فعالین تورک افرادی هستند که کمتر سیاسی اند اما سمت مقابل صرفا و کاملا سیاسی است. حال آیا افکار جامعه مدنی این است که هضم شوند یا اینکه با آشکار کردن توان ملی جامعه تورکان جناحین سیاسی را وادار به اجرای مطالبات کند. این مطالبات از گرفتن حق در جغرافیای ایران و یا حتی استقلال کامل آزربایجان با جغرافیایی بیرون از جغرافیایی ایران معنی می شود. مساله مهم تر اینکه آنچه در این سالها هزینه شده است عمر، جوانی، سرمایه، ثروت و …. مردمی تورکان ایران و تورکان آزربایجان بوده است. اگر حکومت نیز میخواهد که سرانجامی تلخ برای خود وجود نداشته باشد باید از فکر هضم و یکسان سازی بیرون بیاید و این هزینه ها نباید بی جواب بماند که سر به طغیان های بزند. وگرنه بی مهری ها و نامرامی های اعمال شده در طول نزدیک به یک قرن گذشته نسبت به جامعه تورکان ایران قابل چشم پوشی و بخشش نیست. حال حاکمیت اگر به تمامیت ارضی بیاندیشد تنها راه نجات این است که دست از بی رحمی های سخت و خشن گذشته بردارد و مطالبات ملت تورک که فراگیر است و بحق و اجرا شدنی را به مرحله اجرا درآورد. مطالباتی که شامل مطالبات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، حقوقی، آموزشی، بهداشتی، محیط زیستی و… و در راس آن مطالبات مهم زبانی است.
البته قابل تاکید است که کوچکترین دست درازی به خاک آزربایجان خشم همگانی تورکان ایران اعم از تورکان جنوب و مرکز (قشقایی)، تورکان شرق(خراسان)، تورکان شمال (تورکمن ها) و … را برانگیخته خواهد کرد و ایجاد محیط های پادگانی بر ملت و یا سیستم های سیاسی کار سرانجامی تلخ داشته و دارد.
شاید نهایت جمهوری اسلامی و مساله تورکان سوالاتی دو وجهی باشد که هر دو سمت باید خواسته یا ناخواسته پاسخی مشترک به آن دهد:
آیا میتوان با انکار هویت تورکان و یا پان تورک نامیدن آنها برای همیشه از حقوق واقعی آنها سرباز زد؟
آیا میتوان با مقدس نمایی ها، خواسته ها ومطالبات جوامع بشری را تا ابد دریغ کرد؟
آیا میتوان و امکانپذیر است که مدنیت جمعیت حداقل بیست و پنج میلیونی تورکان آزربایجان را درحالی گرفت که این مدنیت بسط حداقل بیست میلیون دیگر از تورکان پراکنده ایران نیز هست؟
آیا دلسوز تر از ملت برای ملت هست؟ اگر نیست آیا همبستگی برای مطالبه خواهی لازم نیست ؟ (با تاکید بر این مهم که همبستگی قشقایی ها با سایر تورکان ایران برای آزادی مهمترین بخش خاک تورکان ایران یعنی آزربایجان یعنی آزادی تمام تورکان و نه صرفا آزربایجان. زیرا بدون آزادی و سپس پشیبانی جامعه بزرگ تورکان آزربایجان تورکان قشقایی و سایر تورکان ایران شانس کمی برای دستیابی به حقوق کامل خود دارند.)
- آینده سیاسی احتمالی
با توجه به سیاست های روز می توان پیش بینی کرد که مساله تورکان و بخصوص فعالیت فعالین مدنی و زبانی تورکان در ایران مجدد وارد دوره جدیدی شود. تغییرات اخیر در حاکمیت های سه کشور ایران، روسیه و آمریکا که تاثیر مستقیم بر هر نوع فعالیتی در کشور هایشان و منطقه دارد، در این مساله نیز بی تاثیر نخواهد بود. سیاست های دولت آمریکا از همین آغاز مشخص است که به طور کامل نسبت به ایران تغییر خواهد کرد. همچنین به نظر می رسد که اصلاحات در ایران که نوع فعالیت های آنان با جامعه فعالین تورک بیشتر به شکل علنی بود و تقریبا آشکارا آریایی گرایی را رواج میدادند رو به انزواست. که اگر چنین باشد و در دوره های پیشین اصولگرایی بر سر قدرت بیایید دوره جدیدی برای فعالین تورک باز خواهد شد. اصولگرایان همانطور که از قبل نیز قابل پیش بینی است و با توجه به سیاست های خارجی از جمله آمریکا باید بر عصبیت دینى تکیه نمایند. و مساله زبانی و هویتی مجددا با مساله دین آمیخته خواهد شد. شعار “دین مشترک” فعالیت های اخیر فعالین را با سدی جدید روبرو خواهد کرد. بخوبی میدانیم که در این چند سال اخیر سران اصولگرا بسیار به جامعه فعالین تورک نزدیک شده اند و شاید تشکیل فراکسیون مناطق تورک نشین (و نه آذری زبانان!) نتیجه این مانور استراتژیک باشد.
البته نباید فراموش کنیم که این تئورسین های دینی نه تنها مخالف آریایی گرایی نیستند بلکه بسیار مشتاقترند فقط راهشان با اصلاحات متفاوت است این مساله نیز با نگاه به موسسات، تشکیلات و گروهای شاهنامه خوان در ایران کاملا قابل لمس است. با این بینش جامعه فعالین تورک نیز در این راه باید متغیر فعالیت را به جنبه ریاضی تر و منطقی تر نزدیک نمایند و احتمالات کیفی را جنبه های کمی دهند. چرا که مسائل موجود در اصولگرایی و اصلاحات دیگر یک سری مسائل صرفا کیفی نیست و کمیت های موجود در این دو حزب به سادگی قابل لمس اند. پس جامعه فعالین تورک نیز می توانند تعریفى دقیق از حرکت خویش را برای مواجهه با این پدیده قابل پیش بینی ارائه دهند تا در صورت به حقیقت پیوستن این مهم در نقطه صفر نباشند و نهایتا به این سوال پاسخ دهند که آیا این جناحین سیاسی حداقل میتوانند به طور آشکارا به استقلال زبانی، اقتصادی ، فرهنگی و… آزربایجان در جغرافیایی ایران روی خوش نشان دهند! یا چاره دیگری باید اندیشید؟