ایران در آستانهی دورانِ پساخامنهای – علی اصغر حقدار
آغاز به کار دولت ترامپ در آمریکا، مرگ رفسنجانی، تشدید اختلافات درون نظام جمهوری اسلامی، استیصال رژیم در منطقه، شکستِ دخالتهای نظامی و دیپلماتیک، و مواجهه با انسدادِ همهجانبه در داخل این روزها شرایط سختی در ایران به وجود آوردهاند؛ هم برای رژیم جمهوری اسلامی که آخرین رمقهایش به نفس زدن افتاده، و هم برای مردمانی که در نفسهای از رمقافتادهشان غرور انسانیشان را پاس میدارند.
هجوم خشونتبار رژیم به مطبوعات و افشای فساد مالی و وقاحت اخلاقی سردمداران و عاملان اجرایی، نشانگر از نفس افتادن حکومتی است که تنها با تکیه بر سرکوب و سانسور پابرجاست. جبههبندیهای تازه داخل حاکمیت فراتر از دعوای خانگی، نشانی از تنازع بقای آنان برای دوام دیکتاتوری دارد که در گرداب مشکلات و مسائلش گرفتار آمده است.
وضعیت بینالمللی رژیم در هالهای از ابهام فرو رفته و به بنبستِ جدی کشیده شده؛ و اعمال تحریمها عرصه را بر فعالیتهای اقتصادی آنان در خارج و داخل تنگتر کرده است. روابط دیپلماتیک رژیم در اوج بلاتکلیفی و محدودیت گرفتار مانده؛ و یاران اندک جمهوری اسلامی، از آمریکای لاتین تا چین و روسیه، از تعهدات خود به رژیم مبنی بر طرفداری از آن کوتاه آمدهاند.
در داخل کشور، گسترش صحنههای اعدام، اعمال محدودیت فرهنگی و سیاسی و اجتماعی به اقوام مختلف، هجوم به خانههای دگرآئینان، دستگیری روزنامهنگاران، تجاوز به حریم خصوصی مردمان، خالی شدن سبد خرید مردم، و بههمریختگی اقتصاد ورشکسته ایران واقعیتهای تلخ زندگی ایرانیان را رقم میزند.
در این اوضاع، بخش عمدهای از اقشار ایرانیانِ بهستوهآمده از فشارهای سیاسی و اقتصادی، سبکهای دیگری از زندگی را به تجربه گذاشتهاند. بیتوجهی به معیارهای فرهنگی رژیم، مقاومت منفی در برابر مشکلات اقتصادی، گشودن راههای نوین اعتراض مدنی، گستردگی حضور فعال ایرانیان در شبکههای اجتماعی ارتباط جمعی از فیسبوک و وبلاگهای اینترنتی گرفته تا ماهوارههای تلویزیونی، گذار از اسلام سیاسی به دین شخصی، اهتمام به ایجاد دولت لائیک و دموکراتیک، و تأکید بر هویت قومی، جنسی و اخلاقی نوین لایههای تکمیلکننده سیمای ایران امروز هستند.
هرآنچه جمهوری اسلامی در طول سه دهه کاشته و افشانده بود در حال دود شدن و از بین رفتن است. اقوام، زنان و باورمندان ایرانی نمیخواهند در بازی «انتخابات» و دیگر بازیهایی وارد شوند که عوامل فرهنگی-امنیتی و سیاسی جمهوری اسلامی میخواهند از طریقِ اجرای «کارشناسانه» آنها بر عمر حاکمیت بیفزایند. بخشی از رژیم برای بقای خود دست به حراج «سرمایه انقلابی»اش زده، و در اقداماتی تازه، با تحریف تاریخ دهه اول جمهوری اسلامی، از رهبرِ آن – روحالله خمینی – شخصی مدبر و غیرخشن، و از بدنه آن دولتی ملاحظهکار و روادار برمیسازد.
حال آنکه خمینی انقلابیای خشن و عاری از عواطف و خصایص انسانی بود، و عملکرد «انقلابی»اش شاهدی بر این مدعا. تاریخ جمهوری اسلامی از روز اول پایهگذاریاش تا به امروز با اعدام و فساد ثبت شده است. اعدام های اول انقلاب در پشت بام محل سکونت خمینی تا کشتار جمعی ۱۳۶۷ و تا آخرین اعدامها در میدانهای عمومی شهرها در روزهای اخیر از یک سو، و بر باد دادنِ منابع و منافع ملی ایران از سوی دیگر واقعیت سه دهه حاکمیت جمهوری اسلامی بر ایرانِ «اشغالشده» است.
اکنون مدافعان حقوق بشر، مبارزان مدنی، فعالان حقوق قومی، جنسی و دینی، و تمامی افراد باورمند به حقوق بشر و دولت دموکراتیکِ لائیک، به ایران پساخامنهای میاندیشند.
منبع: تحلیل روز