نژادپرستی ایرانی، پانفارسیسم و تورک ستیزی در کتابهای درسی جمهوری اسلامی ایران -قسمت سوم
نویسنده: اوجالان ساوالان
بررسی تحلیلی کتاب ادبیات فارسی (۱) نژادپرستانهترین، تورک ستیزترین و عرب ستیزترین کتاب جمهوری اسلامی ایران
این کتاب با مشخصات ادبیّات فارسی (۱)، کد ۱/۲۰۱ سال اوّل دبیرستان (عمومی برای تمامی رشته ها و تمامی دانش آموزان و هنرآموزان) بی هیچ تردید نژادپرستانه ترین، فارس پرست ترین، ضد تورک ترین و ضد عرب ترین کتاب درسی است که در تاریخ کتابهای درسی ایران در ۹۵ سال اخیر، چه جمهوری اسلامی ایران و چه حاکمیت ضد تورک پهلوی نوشته و برای تدریس به میلیونها دانش آموز معصوم ایرانی اعم از تورک و غیر تورک (عرب، لر، بلوچ، مازنی، گیلک، تالش، تات، لک، لار، فارس، کورد) و بهتر است بگوییم برای مغزشویی و آماده سازی ذهن میلیونها انسان نوجوان ایرانی برای آفریدن و پروردن احساسات و کینه های نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد عرب و آموزش نژادپرستی به میلیونها انسان نوجوان ایرانی تا کنون به مدّت ۱۹ سال (اوّلین چاپ و نشر ۱۳۷۶ هـ.ش./ ۱۹۹۷م. اوّلین سال ریاست جمهوری احمد خاتمی فراماسونر یزدی دوره دیدۀ پانفارس راسیست ضد تورک و ضد عرب ایران) در هزاران دبیرستان و هنرستان و آموزشگاه مختلف، برای اهداف نژادپرستانه مغرضانه ضد تورک و ضد عرب در مقیاس میلیونها جلد چاپ، تدریس و تبلیغ شده است.
اهمّیّت کتاب ادبیّات فارسی (۱) این است که این کتاب را برای تدریس در سال اوّل دبیرستان در کلّیّۀ دبیرستانها، هنرستانها و آموزشگاههای دولتی و خصوصی به مدّت ۱۹ سال تمام ( از سال ۱۳۷۶ هـ.ش. ۱۹۹۵ هـ.ش./ تا ۱۳۹۴ هـ.ش./ ۲۰۱۵م.) به تیراژ میلیونها نسخه چاپ و در دسترس هزاران هزار دبیر زبان و ادبیّات فارسی دبیرستان، که همۀ آنها را دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور ایران مغزشویی و ضد تورک و ضد عرب کرده اند، قرار داده اند و همین دبیران مغز میلیونها نوجوان معصوم و از همه جا بی خبر ایرانی را با درسها و محتواهای نژادپرستانۀ آنها، که در ادامه دقیقاً و مفصلاً بررسی و تحلیل خواهیم کرد، نژادپرست ایرانی ضد تورک و ضد عرب کرده اند.
بررسی تحلیلی مصادیق نژادپرستی ضد تورک و ضد عرب فارس در کتاب درسی ادبیّات فارسی (۱)
سابقۀ تحقیق
دربارۀ درسهای نژادپرستانۀ کتاب ادبیات فارسی (۱) جمهوری اسلامی ایران پیش از این مقالات متعددی از طرف دبیران، صاحبنظران و متخصصان زبان و ادبیات و نیز فعالان حرکت ملی آزربایجان جنوبی نوشته شده است که اهم آنها به قرار زیر است:
نقد و بررسی محتوایی کتاب ادبیات فارسی یک سال اوّل دبیرستان
سایت اینترنتی گروه آموزشی ادبیات متوسطه آذربایجان غربی
نگاهی به مطالب کتاب فارسی اول دبیرستان- دکتر حسین محمدزاده صدیق (دوزکون)
افکار ضد بشری در کتب درسی ایران- آتیه مسعودی
آموزش نژاد پرستی در برنامه های درسی ایران۱ (ایلتریش- شاهین حسنی)
http://canazerbaycan.blogfa.com/post/48
آموزش نژاد پرستی در برنامه های درسی ایران۲ (ایلتریش- شاهین حسنی)
http://canazerbaycan.blogfa.com/post/49
درس در امواج سند، نژادپرستانه ترین و ضد تورک و ضد عرب ترین درس کل تاریخ حاکمیت فارسهای نژادپرست پهلوی و جمهوری اسلامی بر ایران در نود و پنج سال اخیر
شعر «در امواج سند» که موضوع محوری مقاله حاضر است، نمونهای از اشعار باستانگرایانۀ آریاییپرست است که نوزده سال تحصیلی، از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۴ هـ.ش. در کتاب ادبیات فارسی (۱)، کد ۱/۲۰۱، سال اوّل دبیرستان، مقطع متوسطه چاپ و منتشر شده است و مسئولان نژادپرست و پانفارس و ضد تورک وزارت آموزش و پرورش، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و دفتر برنامه ریزی و تألیف کتابهای درسی جمهوری اسلامی ایران، بیتوجّه به انتقادهای دبیران و صاحبنظران تورک ایرانی (اعم از آذربایجانی، تورکمن، تورک قشقایی، تورک خلج، تورک افشار، تورک خراسانی، تورک بیچاقچی و غیره) و نیز دبیران و صاحبنظران عرب (خوزستان)، در طیّ این نوزده سال تحصیلی، از حذف آن از کتاب درسی خودداری کردند و سبب اشاعۀ فرهنگ نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد عرب دیگریستیز آن هم از نوع استعماری- صلیبی و آزار در ذهن و دل میلیونها انسان نوجوان ایرانی و دلزدگی انسانهای تورک و عرب ایران شده اند.
مهدی حمیدی شعر ۶۸ بیتی «در امواج سند» را در تاریخ ۱۴/۲/۱۳۳۰ در تهران سرودهاست. این شعر جایزۀ اول مسابقۀ «شعر وطن» را در همان سال۱۳۳۰ هـ.ش. در تهران به دست آورده و بیست سال بعد در مسابقۀ سال ۱۳۵۰ هـ.ش. «لندن»، یعنی مهد فراماسونری صلیبی ضد تورک و ضد عرب جهان، نیز همین شعر دروغ برندۀ جایزۀ اول شناخته شد. این که چگونه در آن فضای خاص باستانپرستانه و تورکستیز حاکمیّت جنایتکار نژادپرست پهلوی، این شعر دو بار، یک بار در تهران و بار دیگر در لندن برندۀ جایزۀ اوّل شدهاست، با توجّه به محتوای نژادپرستانۀ آریاییگرای صلیبی تورکستیزانه و عربستیزانه (در اصل اسلامستیز) استعمارپسند آن، قابل تأمّل و بررسی است و به آن نیز خواهیم پرداخت. شعر در امواج سند در یکی از آثار مهدی حمیدی به نام، کتاب «زمزمۀ بهشت» چاپ شدهاست.
برای بررسی و تحلیل شعر در امواج سند بهتر است ابیات مورد بحث و موارد مهم و قابل تأمّل را مشخص و بررسی کنیم:
ز آتشهای تورک و خون تازیک ز رود سند تا جیحون نشیند
دمار از جان این غولان کشم سخت بسوزم خانمانهاشان به شمشیر
به پیش دشمنان استاد و جنگید رهاند از بند اهریمن وطن را
بلی آنان که از این پیش بودند چنین بستند راه ترک و تازی
(ادبیّات فارسی (۱) سال اوّل دبیرستان، صص۹۶-۱۰۰)
مشاهده میشود که در این شعر، موضوع محوری آن حملۀ چنگیزخان مغول و سپاهیانش به سرزمین ایران (ایران موهوم قبل از دورۀ صفویه) و مقاومت جلالالدّین خوارزمشاه تورک در مقابل آنها است. اما با خواندن شعر درمییابیم که شاعر بنا به گرایشهای نژادپرستانۀ شوونیستی و آریاییپرستانۀ تورکستیز، چنگیزخان و مغولان را «تورک» قلمداد کردهاست که به جنگ «تاجیک» (ایرانیان غیر تورک و غیر عرب/ به ویژه فارسها) آمدهاند. در محور عمودی شعر نیز تورکان (و نه مغولان) و نیز اعراب، «غول» و «اهریمن» انگاشته شده اند. غولان و اهریمنانی که دشمنان ایران هستند و همواره و همیشه قصد حمله به ایران دارند و نوجوان دانش آموز ایرانی باید همواره از این دشمنان متنفر باشد و موجودیت خود را از این دشمنان حفظ و حراست کند. توصیۀ اکید شاعر نیز در انتهای شعر این است که ما ایرانیان باید همواره کشور ایران را از تورکان و اعراب، این «غولان» و «اهریمنان» حفظ کنیم. در این جا سؤالات مهمی پیش میآیند: سؤال اوّل این که آیا بهرهگیری شاعر از واژههای «تورک» و «تازی» در مقابل «تازیک» در این شعر مبتنی بر حقیقت است؟ سؤال بعد این که اگر شاعر نژادپرست دوران سیاه پهلوی در این سروده نیّت درستی نداشته اشت، چه لزومی داشت که مسئولان وزارت آموزش و پرورش، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و دفتر برنامه ریزی و تألیف کتابهای درسی جمهوری اسلامی ایران، که از متولیان اصلی کار تألیف کتابهای درسی هستند، این شعر را هفده سال تحصیلی از سال ۱۳۷۶ هـ.ش تا سال ۱۳۹۳ هـ.ش. در کتاب درسی با مخاطبان میلیونی چاپ کنند و از حذف آن و جایگزین کردن آن با شعری با محتوای انسان دوستانه و مبتنی بر حقایق تاریخی خودداری ورزند؟
با بررسی تاریخ ایران، کذب اطلاعات ارائه شده در شعر در امواج سند مشخص میشود. به گواهی تاریخ، خورزمشاهیان آل آتسز (فرزندان اتسز بن محمد بن انوشتکین)، همانند دیگر تورکان مسلمان اعمّ از غُز/ اُغُز (سلجوقی)، چگلی، خلّخی، قراخانی، قراختایی، ایلکخانی (آل افراسیاب)، قپچاقی، قنقلی و دیگر قبایل و تیرههای تورک هرگز مغول نبودند. دربارۀ اصل و نسب خوارزمشاهیان و سپاهیان آنها، مورخان شاهان خوارزمشاهی را از اولاد نوشتکین غرچه طشتدار (غلام تورک ملکشاه سلجوقی) می دانند که بر اثر مواصلت با دخترانی از تورکان قنقلی و قفچاقی (قیپچاق/ قپچاق) و متحد کردن قبایل تورک مسلمان، سپاهیانی از آن قبایل تشکیل داده و خراسان و عراق و فارس و کرمان و افغانستان امروزی و ماوراءالنهر را تسخیر کردند. مادر سلطان محمد خوارزمشاه (پدر جلال الدین)، تورکان خاتون، از طوایف تورک قنقلی و مادر خود جلالالدین را از تورکان قپچاق بود.
تاریخ ایران به وضوح نشان میدهد که هم جلال الدین خوارزمشاه و هم سپاهیانش از تورکان مسلمان بودهاند و همین جلال الدّین و سپاهیان تورک او جلوی هجوم مغولان غیرمسلمان ایستادگی می کردند و می جنگیدند. امّا در شعر حمیدی شیرازی نزادپرست ضد تورک مشاهده می کنیم که جنگ بین جلال الدّین و سپاهیان تورک او با چنگیزخان و قشون مغول او، جنگ بین تاجیکان و تورکان تلقّی شدهاست. ملاحظه میشود که این شعر مبتنی بر یک دروغ و جعل بزرگ تاریخی بنا به اغراض نژادپرستانه است و آن «یکی دانستن تورکان و مغولان» است. منظور شاعر در بیت ششم از «ترک» مغولها هستند؛ یعنی مغولها در شعر، به عمد و با گرایشهای تورک ستیزانۀ آریاییگرایانه، «ترک» معرّفی و تلقی شدهاند؛ تورکانی که به جنگ «تاجیکان» (ایرانیان غیرتورک) آمده اند. شاعر در ابیات بعدی با تحریک احساسات وطن پرستانه تورکان (و نه مغولها) را به همراه «تازیان» (عربها) «غول» و «اهریمن» می خواند. غولها و اهریمنانی که باید مام وطن (ایران) را همواره از یورش آنها حفظ کرد. ناگفته پیداست که این مطالب تورک ستیزانه و عرب ستیزانه چه تأثیر مخرّبی در ذهن و احساس میلیونها نوجوان چهارده- پانزده ساله (سال اوّل دبیرستان) ایرانی در این ۱۹ سال گذاشته و چه قدر ذهن پاک میلیونها نوجوان ایرانی را دربارۀ تورکان و عربها که میلیونها تن از آنها هم اکنون هموطنان ایرانی او محسوب میشوند، مغشوش کرده و سبب نفرت نژادپرستانۀ آنها ار این دو ملت بزرگ در خاورمیانه و آسیای غربی شدهاست. با رجوع به نوشتههای اینترنتی ضد تورک و ضد عرب ابعاد مخرب چنین برنامههای درسی را در ذهن نوجوانان و جوانان ایرانی میشود درک کرد. ریشۀ این نژادپرستی ضد تورک و ضد عرب در ذهن میلیونها جوان و نوجوان ایرانی آموزش و پرورش دولتی و سیستماتیک جمهوری اسلامی ایران و کتابهای درسی نظیر همین کتاب نژادپرستانۀ ادبیات فارسی (۱) بوده و هست.
هنر ادبیات حربه ای در دست نژادپرستان ضدبشر ایران
در این جا نکته ای قابل تأمل هست و آن این که هنر ادبیات در میان جهانیان هنری ارجمند است که هدف از آن به قول ارسطوی بزرگ، زیبایی آفرینی به قصد تزکیۀ نفوس و پالایش قلبها و احساسات یا کاتارسیس (Catharsis) است. ادبیات (چه شعر، چه داستان و چه نمایشنامه و فیلمنامه) باید سرشار از زیبایی و عشق و محبت نسبت به هم نوع و انسانهای دیگر باشد، اما همین ادبیات و شعر و داستان با ذهن و دل مسموم نژادپرستان خودشیفتۀ فارس ایران (راسیستهای فارس) یعنی پان ایرانیستهای ضد تورک و ضد عرب ایرانی مثل مهدی حمیدی به خنجری زهرآلود شده است که از پشت و به صورت ناجوانمردانه ای بر پشت زخمی دو ملت تورک و عرب می نشیند. در طول نود سال سیاه حاکمیت ملت فارس بر ایران ادبیات فارسی محلمی شده است برای عقده گشایی نژادپرستان فارس عقده ای ضد تورک که کینه و عقدۀ حقارت تاریخی هزارساله خودشان را نسبت به دو ملت تورک و عرب خالی می کنند. نفرت پراکنی و سمپاشی مغرضانۀ این نژادپرستان ضدبشر در سطر به سطر متون ادبی شان به عیان پیداست. از نوشته های نژادپرستانۀ صادق هدایت گرفته تا اشعار عارف قزوینی و مهدی حمیدی. و شگفت این جاست که در هر زمانی از تاریخ حتی اکنون و پس از نود و پنج سال استعمار و مغزشویی نژادپرستان ضد تورک فارس حاکم بر ایران، همواره نصف ایران را ملت تورک تشکیل داده و می دهد! این فاجعه یعنی تورک ستیزی چرا اتفاق می افتد؟ هر تئوریسینی از تئوریسینهای حرکت ملی ملت تورک آزربایجان جوابی برای این سؤال مهم دارد و نظر و جواب من خیانت اعظم و عظمای مانقورتهای به اصطلاح روشنفکر به ملت بزرگ تورک آزربایجان است. ما فرزندان تورکچی، ملتچی، بوزقورد، اندیشمند و آگاه ملت تورک آزربایجان در طی سی سال اخیر، کارمان شستن گندهایی است که مانقورتهای ملتمان در دویست سال اخیر به بار آورده اند و در این راه مقدس هرگز از پای نخواهیم نشست.
ده سال پیش خود من در مقاله ای در بارۀ شعر در امواج سند و چاپ شدن آن در کتاب درسی ادبیات فارسی (۱) دورۀ متوسطه جمهوری اسلامی ایران چنین نوشتم: « کمک های بی شائبۀ رفسنجانی و هیأت حاکم بر تهران به ارمنی های نژادپرست جنایتکاردر نبرد مسلمانان مظلوم تورک آزربایجان شمالی با رژیم داشناکسیون ارمنستان در زمان رفسنجانی،اعلام خواهرخواندگی اصفهان و شیراز با ایروان(!) در زمان احمدی نژاد و توهین روزنامۀ دولتی و حاکمیتی رسمی ایران به ترکان ایران در زمان همین رئیس جمهور و کمک های بی شائبه و آشکار و نهان رژیم در زمان خاتمی و احمدی نژاد به کردهای توسعه طلب و جنایتکار در اشغال آزربایجان غربی و سیاست نژادپرستانۀ ضد تورک کردنشین کردن آرام سرزمین های ترک های آزربایجان یکی دانستن ملت قهرمان تورک ایران با مغول(؟) درکتاب درسی ادبیِات فارسی(۱)در شعر شوونیستی و نژادپرستانۀ «در امواج سند»اثر نژادپرست آریامهری مشهور«مهدی حمیدی»که این شعر را در سال۱۳۳۰هـ.ش. سروده وبرندۀ جایزه وطن از دست اعلی حضرت همایونی گشته است،در صفحات ۹۷ و ۹۹ و۱۰۰ کتاب ادبیّات فارسی(۱)(بیت های ۸ و ۲۶ و ۲۸ و۳۹) درست از زمان روی کارآمدن خاتمی تمدّن پناه (سال ۱۳۷۶)چاپ شد و بی اعتنا به اعتراضات گستردۀ و همه سالۀ دبیران ادبیّات تورک سراسر کشور هنوز که هنوز است سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش نژادپرست و پارس پرست ایران و دفتربرنامه ریزی و تألیف کتاب های درسی با سردمداری شوونیست های نژاد پرستی چون «دکتر حسن ذالفقاری» و …. چاپ درس های موهن و نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد عربی مثل این را ادامه می دهند.جالب این که در این شعر جلال الدین خوارزمشاه که هم از جانب پدر و هم از جانب مادر از ترکان اصیل قنقلی و خوارزمشاهی است تاجیک(پارس) محسوب شده و جنگ بین سپاه تورک خوارزمشاهی با مغول های متجاوز جنگ بین «ترک و تاجیک»(؟) محسوب شده و منظور این شاعر نژادپرست از ترک مغول ها هستند(!) ترکان بزرگ و تاریخ ساز ایران بروید و بخوانید و ببینید که نژادپرستان پارس با دزدیدن قهرمانانمان (جلال الدین خوارزمشاه تورک) از ما و «تاجیک»دانستن آنان و تحریف تاریخمان اوّل آن ها را «تاجیک» می کنند و بعد ما تورکان را مغول و «غول» و «اهریمن» می خوانند.عمق شیطنت و شعبده بازی نژادپرستان پارس را ببینید که تمام نبوغ خود را چگونه با شیطتن نژادپرستانه در جهت آسیمیله کردن فرزندان معصوم نوجوانمان در دبیرستان ها و کتب درسی کثیفشان صرف می کنند تا نوجوان ما «در همان آغاز شکل گیری هویّتش» ودر همان آغازین سال دبیرستان و در ۱۴ سالگی از تورک بودن خودش که «مشیّت الهی» است و اتفاقاً نعمت بزرگی هم است، شرمنده شود وراحت تر بگوید من «تورک نیستم،من آذری هستم من ایرانی هستم»(!) آری این نژادپرستان پارس پرست احمقانه ملّت تورک را دست کم می گیرند در حال که «بیز بیلیریک»(ما می دانیم)! خاک بر سر تورکی که با همۀ این شواهد و دلایل مستند از سیستم نژادپرست حاکم بر ایران در این ۸۴ سال اخیر و به ویژه در این ۳۰ سال امیّد خیر دارد و خاک بر سر تورکی که پای صندوق رأی چنین نظام نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد عرب و ضد انسانی می رود» «…بیاییم به سیاست خارجی و «داخلی»چپی های مرموز روسی-آمریکایی موسوم به اصلاح طلب (کدام اصلاح؟!)که من آن ها را طبق قرارمان«شغال ها» (برادران سگها: اصول گرایان) می نامم،نگاهی بکنیم:این گروه ظاهراً با طرح شعارهای صلح جویانه و اصلاح طلبانۀ جهان فریب نظیر شعار «گفت و گوی تمدن ها»ی خاتمی از یک سو می کوشند وجهۀ جمهوری نژادپرست روسی- کمونیستی-انگلیسی(؟!) را در میان ملت های جهان حفظ کنند اما از سوی دیگر سر نیزه را به سوی مردم داخل ایران،روشنفکران و نخبگان و نیز «ملت مظلوم تورک آزربایجان»می کنند!از یک سو با تحریک و میدان دادن به عوامل بی آبروی ضد تورک ذاتی ونژادپرست پارس مانند «پرویز ورجاوند»(عضو شورای مرکزی حزب ملی ایران/ در قاموس اینان تورک و ترکمن ایرانی نیستند و ایران را غصب کرده اند بنابراین باید به جای ایران بگویند حزب ملی آریایی-پارسی)و «پیروز مجتهد زاده»و… است که در دورۀ خامنه ای و رفسنجانی مانند مار فسرده ای بودند که با عفونت نفس نژادپرستانۀ پارسپرست ضد تورک و ضد عرب و ضد انسان محمد خاتمی اصلاح طلب (کدام اصلاح؟ اصلاح انسان دوستی به نفع نژادپرستی ضد تورک؟) بیدار شدند و افکار ضد انسانی نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد عربشان را ترویج کردند.از سوی دیگر«دستگاه مانقورت سازی»(یعنی سیاست های ضد انسانی و نژادپرستانۀ ضد تورک پروری از داخل خود ملت آزربایجان) در زمان خاتمی نژادپرست ضد تورک و ضد عرب بسیار فعال بوده است. تغییر کتاب های درسی دبیرستان ها و گنجاندن درس های «ضد تورک» مثل درس۱۱(قطعۀ فردوسی) و ۱۳(شعر در امواج سند) از کتاب ادبیات فارسی۱ سال اول دبیرستان ،در سال ۱۳۷۶ به قصد انکار کامل هویت تورکی از سوی نوجوانان معصوم تورک آزربایجان برای فرار از مغول و وحشی و غارتگر و بی تربیت خوانده نشدن،ونیز ساخت سریال های تلویزیونی مزخرف که د رآن ها اسم شخصیت بد داستان تورکی است مثل سریال محبوب «پهلوانان نمی میرند»(«اصلان» راهزن و ظالم) و نیز نام های دیگر که بر اساس ننگین نامۀ ضد تورک و ضدعرب پارسی یعنی شاهنامه پس زمینۀ ضد تورکی دارند، مانند«اسفندیار تورانی»(!) نمونه ای کوچک از این سیاست های مانقورت پرور است»
مهدی حمیدی کیست و دلیل پرستش او توسط نژادپرستان ضد تورک و ضد عرب فارس ایران چیست؟
مهدی حمیدی شیرازی (۱۲۹۳- ۱۳۶۵ هـ.ش.) شاعر نژادپرست ضد تورک و ضد عرب فارس ایرانی است که در شعر در امواج سندش عمق کینه و نفرت و عقدۀ نژادپرستانه اش را نسبت به دو ملت بزرگ تورک و عرب با جعل مسلم حقایق تاریخی و یکی دانستن تورک و مغول اثبات کرده است. از لحاظ طرز فکر، این نژادپرست مرتجع مخالف شعر نو و اندیشه های نو بود «وی یکی از مخالفین شعر نیمایی (شعر آزاد) بود و در این راه سرزنشهای بسیاری را از طرفداران آن شعر شنید. معروف است که احمد شاملو به دفعات کتابهای وی را میخرید و جلوی کتابفروشی آنها را داخل جوی آب میریخت». این شاعر شعر در امواج سند را بنا به اغراض ضد تورک و تاجیک پرستانه (فارس پرستانه) سروده است و جالب این که همین شعر نژادپرستانه در سال ۱۳۳۰ هـ.ش. / ۱۹۵۱م. در ایران و تهران، و در سال ۱۳۵۰ هـ.ش./ ۱۹۷۱م. از سوی انگلیسیهای نژادپرست فراماسونر صلیبی در لندن برندۀ جایزۀ «وطن» می شود! در داخل ایران نیز بعد از چاپ این شعر موهن و مجعول و مزخرف در کتاب درسی ادبیات فارسی (۱) دورۀ متوسطۀ عمومی و برای تمامی دانش آموزان سال اول دبیرستان در طی نوزده سال تحصیلی، سیل تحسین و تشویق و بزرگنمایی مهدی حمیدی در فضای مجازی و در اینترنت در صدها سایت و وبلاگ فارسی ایرانی به راه افتاد طوری که حتی برای این شعر مزخرف سرتا پا و پا تا سر دروغ ضد تورک، انیمیشن (فیلم کوتاه کارتونی) نیز ساختند. نمونههایی از صدها تعریف و تمجید پانایرانیستهای پانفارس نژادپرست و عقده ای ضد تورک و ضد عرب ایران از شعر مشئوم، سر تا پا دروغ، نژادپرستانه، ضد تورک و ضد عرب «در امواج سند» مهدی حمیدی در اینترنت و سایتها و وبلاگهای فارسی زبان ایران:
webcache.googleusercontent.com
http://navaynay.blogfa.com/post-163.aspx
http://www.balout.ir/cat_9/1390_01/000957.php
http://gallaksar.blogfa.com/post-8.aspx
http://aval1b.blogfa.com/post/47
http://www.samandesokhan.blogfa.com/post-50.aspx
http://weblog.roshdmag.ir/adabiyatfarsi/articles/380.aspx
http://vajik.blogfa.com/post-39.aspx
http://www.adab3.blogfa.com/post-18.aspx
http://saeedmokhtar.blogfa.com/post/66
http://homayon48.blogfa.com/post-61.aspx
انیمیش کوتاه که در جمهوری اسلامی ایران از شعر نژادپرستانۀ پانایرانیستی ضد تورک و ضد عرب در امواج سند ساخته شده است و نشان می دهد که بزرگنمایی و پر و بال دادن به این دروغ نژادپرستانۀ ضد تورک حاکمیتی در جمهوری اسلامی ایران کاملا آگاهانه و دانسته و با قصد و غرض نژادپرستانۀ ضد تورک و به قصد متنفر کردن میلیونها نوجوان و جوان ایرانی از ملت تورک آزربایجان و تورکیه و جهان و نیز به قصد مانقورتسازی انجام گرفته و می گیرد:
نگاهی تحلیلی به اصل شعر در امواج سند اثر نژادپرست ضد تورک مهدی حمیدی شیرازی
به مغرب سینه مالان قرص خورشید نهان می گشت پشت کوهساران
فرو می ریخت گردی زعفران رنگ به روی نیزه ها و نیزه داران
ز هر سو بر سواری غلت می خورد تن سنگین اسبی تیر خورده
به زیر باره می نالید از درد سوار زخم دار نیم مرده
ز سم اسب می چرخید برخاک به سان گوی خون آلود، سرها
ز برق تیغ می افتاد در دشت پیاپی دست ها دور از سپرها
میان گردهای تیره چون میغ زبانهای سنانها برق می زد
لب شمشیرهای زندگی سوز سران را بوسه ها بر فرق می زد
نهان می گشت روی روشن روز به زیر دامن شب در سیاهی
در آن تاریک شب می گشت پنهان فروغ خرگه خوارزمشاهی
دل خوارزمشه یک لمحه لرزید که دید آن آفتاب بخت، خفته
زدست ترکتازی های ایام به آبسکون شهی بی تخت، خفته
اگر یک لحظه امشب دیر جنبد سپیده دم جهان در خون نشیند
به آتشهای ترک و خون تازیک ز رود سند تا جیحون نشیند
به خوناب شفق در دامن شام به خون ،آلوده ایران کهن دید
در آن دریای خون در قرص خورشید غروب آفتاب خویشتن دید
به پشت پرده شب دید پنهان زنی چون آفتاب عالم افروز
اسیر دست غولان گشته فردا چو مهر آید برون از پردهِ روز
به چشمش ماده آهویی گذر کرد اسیر و خسته و افتان و خیزان
پریشان حال آهو بچه ای چند سوی مادر دوان وز وی گریزان
چه اندیشید آن دم، کس ندانست که مژگانش به خون دیده تر شد
چو آتش در سپاه دشمن افتاد ز آتش هم کمی سوزنده تر شد
زبان نیزه اش در یاد خوارزم زبان آتشی در دشمن انداخت
خم تیغش به یاد ابروی دوست به هر جنبش سری بر دامن انداخت
چو لختی در سپاه دشمنان ریخت از آن شمشیر سوزان، آتش تیز
خروش از لشکر انبوه برخاست که: از این آتش سوزنده پرهیز
در آن باران تیغ و برق پولاد میان شام رستاخیز می گشت
در آن دریای خون در دشت تاریک به دنبال سر چنگیز می گشت
بدان شمشیر تیز عافیت سوز در آن انبوه، کار مرگ می کرد
ولی چندان که برگ از شاخه می ریخت دو چندان می شکفت و برگ می کرد
سرانجام آن دو بازوی هنرمند زکشتن خسته شد وز کار واماند
چو آگه شد که دشمن خیمه اش جست پشیمان شد که لختی ناروا ماند
عنان بادپای خسته پیچید چو برق و باد، زی خرگاه آمد
دوید از خیمه خورشیدی به صحرا که گفتندش سواران: شاه آمد
میان موج می رقصید در آب به رقص مرگ، اخترهای انبوه
برود سند می غلتید برهم ز امواج گران، کوه از پی کوه
خروشان، ژرف، بی پهنا، کف آلود دل شب می درید و پیش می رفت
از این سد روان، در دیدهِ شاه ز هر موجی هزاران نیش می رفت
نهاده دست بر گیسوی آن سرو بر آن دریای غم نظاره می کرد
بدو می گفت: اگر زنجیر بودی تورا شمشیرم امشب پاره می کرد
گرت سنگین دلی ای نرم دل آب! رسید آنجا که بر من راه بندی
بترس آخر زنفرینهای ایام که ره براین زن چون ماه بندی!
زرخسارش فرو می ریخت اشکی بنای زندگی برآب می دید
در آن سیما بگون امواج لرزان خیال تازه ای در خواب می دید:
اگر امشب زنان و کودکان را زبیم نام بد در آب ریزم
چو فردا جنگ برکامم نگردید توانم کز ره دریا گریزم
به یاری خواهم از آن سوی دریا سوارانی زره پوش و کمانگیر
دمار از جان این غولان کشم سخت بسوزم خانمانهاشان به شمشیر
شبی آمد که می باید فدا کرد به راه مملکت فرزند و زن را
به پیش دشمنان استاد و جنگید رهاند از بند اهریمن وطن را
در این اندیشه ها می سوخت چون شمع که گردآلود پیدا شد سواری
به پیش پادشه افتاد بر خاک شهنشه گفت: آمد؟ گفت: آری
پس آنگه کودکان را یک به یک خواست نگاهی خشم آگین در هوا کرد
به آب دیده اول دادشان غسل سپس در دامن دریا رها کرد:
بگیر ای موج سنگین کف آلود ز هم واکن دهان خشم، وا کن!
بخور ای اژدهای زندگی خوار دوا کن درد بی درمان، دوا کن!
زنان چون کودکان در آب دیدند چو موی خویشتن در تاب رفتند
وزان درد گران، بی گفتهِ شاه چو ماهی در دهان آب رفتند
شهنشه لمحه ای بر آبها دید شکنج گیسوان تاب داده
چه کرد از آن سپس، تاریخ داند به دنبال گل بر آب داده!
شبی را تا شبی با لشکری خرد ز تنها سر، ز سرها خود افکند
چو لشکر گرد بر گردش گرفتند چو کشتی بادپا در رود افگند!
چو بگذشت از پس آن جنگ دشوار از آن دریای بی پایاب، آسان
به فرزندان و یاران گفت چنگیز که: گر فرزند باید، باید این سان!
بلی، آنان که از این پیش بودند چنین بستند راه ترک و تازی
از آن این داستان گفتم که امروز بدانی قدر و برهیچش نبازی
به پاس هر وجب خاکی از این ملک چه بسیار است، آن سرها که رفته!
زمستی بر سر هر قطعه زین خاک خدا داند چه افسرها که رفته
همان طور که ملاحظه می شود در بیت که شاعر نژادپرست غول و اهریمن فارس عبارت اهانت آمیز ضد تورک و فارس پرستانۀ «ترکتازیها» را برای حمله مغولان به کار برده است و تورکان خوارزمشاه و جلال الدین خوارزمشاه قهرمان تورک را «تاجیک» (فارس) و مغولان را «تورک» تصویر کرده است. اما بعد دیگر قضیه این است که این شعر علی رغم دروغ بودن و کذب محض بودن از یک طرف، قهرمان دزدی و فارس و تاجیک قلمداد کردن جلال الدین خوارزمشاه تورک قهرمان از طرف دیگر، اساسا شعری شورانگیز و تأثیرگذار است و این یعنی احساسات نژادپرستانۀ نژادپرستان ضد تورک و ضد عرب فارس و مانقورت ایران را بدجوری تهییج می کند. علت این همه به به و چه چه گفتنهای نژادپرستان خبیث فارس به این شعر مهمل همین شورانگیزی آن است. به کار بردن لفظ «تازی» به جای «عرب» نیز شیطنت دیگر نژادپرستان فارس ایرانی در قرن اخیر است. لفظ تازی عنوانی خبیثانه و مغرضانه و ضد عرب نسبت به انسانهای ملت عرب است. تازی از «تاز» (تاخت و تاز و وحشی گری) مشتق شده است و در لفظ دیگر یعنی «تازیانه» نیز این عنوان اهانت بار دیده می شود. نژادپرستان ضد عرب ایران، تازی (مهاجم تازندۀ بی تمدن و وحشی) را به جای عرب به کار می برند در حالی که عرب یعنی فصیح و متمدن و گشاده زبان و نامی پرافتخار برای ملت عرب در مقابل «عجم» (گنگ و لال و الکن) است. اینها فقط گوشه هایی از شیطنت نژادپرستانۀ جناب آقای اهریمن و غول فارس، یعنی مهدی حمیدی شیرازی است.
تورک ستیزی و عرب ستیزی، مأموریت ماسونی- صلیبی جمهوری اسلامی ایران
لازم به ذکر است که هدف حمیدی شیرازی و تئوریسینها و ایدئوگهای فراماسون صلیبی جمهوری اسلامی ایران از شعرهایی مثل «در امواج سند» هرگز وطن دوستی و ایران دوستی سالم و بی غرض و مرض نیست وگرنه غیرممکن است که یک وطن پرست تاریخ دویست سالۀ اخیر ایران، تجاوز روسیه به آزربایجان بزرگ و جداشدن آزربایجان، ارمنستان و گرجستان کنونی را از ممالک محروسۀ قاجار و انعقاد دو عهدنامۀ تورکمنچای و گلستان را نادیده بگیرد یا تجاوز انگلیسیها به هرات و جداشدن افغانستان کنونی را از ممالک محروسه قاجار و انعقاد قرارداد پاریس را نادیده انگارد و روسیه و انگلستان، این دو قدرت استعمارگر صلیبی ضد تورک و ضدعرب را دشمن وطن و عامل اصلی تجزیۀ ایران در دویست سال اخیر نشمارد در حالی که همه این تجاوزات مسلم در دویست سال اخیر و جزء تاریخ معاصر مربوط به کشورهای روسیه و انگلیس است؟ اما نژادپرستان فراماسونر صلیبی ضد تورک و ضد عرب فارس به جای دشمنی با روسیه و انگلیس، به تاریخ دور نقب می زنند و تورک و عرب، یعنی دو ملت مسلمان منطقه را با بهانه های واهی تاریخی دشمن ازلی و ابدی خاک ایران می شمارند؟! اینها نشان می دهد که سردمداران جمهوری اسلامی ایران مثل همۀ پان ایرانیستهای سلطنت طلب و پهلوی پرست نوکر و عبد و عبید فراماسونری صلیبی انگلیسی ایرانی که نیز از همانها هستند، بنا به دستور مستقیم لندن و مسکو به چاپ و نشر این اشعار نفرت پراکن ضد تورک و ضد عرب و ضد اسلام و فارس ستا در کتابهای درسی می پردازند و نیت پاکی هرگز ندارند. البته لازم به ذکر است که حاکمیت پهلوی رضا و محمدرضا پالانی در طول حاکمیت سیاه و جنایت بارشان که روش خشن تورک کشی مستقیم و نسل کشی ملت تورک آزربایجان (برای مثال در نسل کشی ملت تورک آزربایجان جنوبی در سال سیاه ۱۳۲۵ هـ.ش./ ۱۹۴۶م.) را در پیش گرفته بودند، هرگز مثل جمهوری اسلامی ایران با روشهای نرم و موذیانۀ فرهنگی و روانشناختی به نسل کشی فرهنگی و ترور هویتی و نژادی تورکان نمی پرداختند و در این مورد جمهوری اسلامی ایران پا را بسی پیشتر از سلف ضد تورک و ضدعرب خود، پهلوی گذاشته است همان گونه که در قضیه خشک کردن عمدی دریاچۀ نمک اورمو، که نقشۀ پلیدش در زمان محمدرضا پالانی نیز مطرح بود، آن شاه تورک کش نژادپرست جانی با همۀ جنایتکاربودنش هرگز جرأت نکرد که این فکر شیطانی را به مرحلۀ اجرا درآورد اما ملا-سیدهای مفعول فراماسونر حاکمیت جمهوری شیطانی ایران، با پنهان شدن در پشت ریش و پشم و عمامه و عبا و قبای Made in England چنان در کینه و دشمنی و عقده و خیانت و خباثت و جنایت نسبت به تورک و عرب گرم و بی محابا هستند که حتی روی رضا و محمدرضا پالانی را هم سفید کرده اند. آری! شاهان پالانی (پهلوی) پلید و جنایتکار بود اما ملا- سیدهای مفعول جمهوری شیطانی هزاران بار پلیدتر و جنایتکارتر از شاهان پالانی هستند.
اهداف جمهوری اسلامی ایران از تألیف کتابهای درسی ادبیات فارسی ضد تورک و ضد عرب
بی شک جمهوری اسلامی ایران از تورک ستیزی و عرب ستیزی و نفرت پراکنی علیه دو ملت بزرگ تورک و عرب و ایجاد تنفر در بین میلیونها کودک و نوجوان همۀ ملل ساکن در ایران، اهداف شوم نژادپرستانۀ استعماری به نفع قوم حاکم فارس و علیه ملل محکوم تورک و عرب دارد. با توجه به ماهیت استراتژیک و حساس کتابهای درسی در هویت سازی ایرانی- فارسی می توان به راحتی به این اهداف شوم نژادپرستان حاکم در ایران پی برد:
الف- پروژۀ عظیم نژادپرستانۀ ضد تورک موسوم به «مانقورتسازی» به وسیلۀ کتابهای درس رسمی و دولتی ایران که محتوای نژادپرستانۀ نفرت پراکن ضد تورک دارند. با توجه به این که بیش از نیمی از جمعیت کشور ایران تورک هستند، حاکمیتهای فارس پهلوی و جمهوری اسلامی از هر فرصت و مجالی برای نفرت پراکنی و ایجاد چهره ای منفی و اهریمنی و شیطانی و سیاه از انسانهای تورک در ذهن پاک و معصوم کودکان، نوجوانان و جوانان تورک سوء استفاده کرده اند که کتابهای درسی از مغتنم ترین و مؤثرترین فرصتها و امکانهای دولتی و حاکمیتی بوده و هستند. این نفرت پراکنی نژادپرستانه و ناجوانمردانه علیه ملت تورک همانا پروژۀ ایجاد نسلهایی از تورکان مغزشویی شده، هویت باخته و ضد تورک شده و مانقورت است که به صورت سربازان عبد و عبید و نوکران بی جیره و مواجب نژادپرستان فارس حاکم بر ایران در هر زمانی علیه هویت طلبی و حق طلبی مبارزان ما ملت استعمار شدۀ تورک آزربایجان به میدان می آیند. این مانقورتهایی که با این گونه کتابهای درسی مغزشویی و ضد تورک شده اند، در پاسخ صدای اعتراض ما استقلال طلبان تورک آزربایجانی نسبت به این گونه درسهای کتابهای درسی جمهوری اسلامی ایران می گویند: «در این شعرها و نوشته ها به تورکها بدگویی شده است ما آزربایجانیها که تورک نیستیم ما آذری ایرانی هستیم و نژاد ما آریایی است نه تورک و عرب؟!!!» البته این حرفها را به زبان تورکی به ما می گویند!!! در حالی که اگر منظور این نامرد مردم و ناجوانمردان فارس ضد تورک، از کلمه تورک، ما ملت تورک آزربایجان نیستیم پس چه لزومی دارد که جمهوری اسلامی ایران برای نفرت پراکنی علیه تورک در کتابهای درسی ناف پاره کند و به بهای روسیاهی خودش هم شده، آشکارا در کتابهای درسی تورک ستیزی کند؟! اگر منظور نژادپرستان ضد تورک تماشاگر تیمهای فرتبال پرسپولیس و استقلال تهران، از شعارهای متنفرانۀ ضد تورک تمسخرآمیز و توهین آمیز و تحقیرآمیز، تورکهای آزربایجان نیستند و تورکهای تورکیه هستند، چرا این شعارها در تهران و ایران داده می شود؟ آیا اینها جز شیطنتهایی برای ایجاد تنفر نسبت به ملت تورک آزربایجان، یعنی بیش از نیمی از جمعیت ایران است؟
ب- ایجاد نفرت و دشمنی و کینه نسبت به ملتهای تورک و عرب، به ویژه ملت تورک آزربایجان و ملت عرب عربستان ایران در میان انسانهای کودک و نوجوان و جوان ملل غیر تورک و غیر عرب ایران (فارسها، گیلکها، تالشها، تاتها، مازندرانیها، لرها، بلوچها، کوردها، لکها، لارها و غیره). پروژۀ مغزشویی انسانهای غیرتورک و غیر عرب در ایران چه فارس باشند و چه نباشند از جنبه ها و اهداف مهم و اساسی پان ایرانیستهای حاکم به ایران در نود و پنج سال اخیر است. این پروژه به نژادپرستان فارس حاکم برای ادامۀ حاکمیت استعماریشان کمکها می کند و سبب می شود که انسانهای غیرتورک و غیرعرب به صورت دواطلبانه به بهانه های واهی ایران دوستی و وطن پرستی علیه انسانهای حق طلب و استقلال طلب تورک و عرب توسط نژادپرستان فارس پرست حاکم مسلح و دواطلب شوند. تجربۀ صد سال اخیر نشان می دهد که انسانهای غیرتورک و غیرعرب و غیرفارس با این مغزشویی و به میدان آمدن علیه حق طلبان تورک و عرب در اصل حلقه های زنجیر استعمار فارس را بر پاها و گردن خود محکم کرده و می کنند چون راه رهایی همۀ ملل مظلوم و تحت ستم غیرفارس ایران از آزربایجان جنوبی می گذرد و باز مثل همیشه تمام چشمهای حق طلب و ستمدیدۀ همۀ ملل غیرفارس ایران به سوی تبریز است. افسوس که تروریستهای احمق توسعه طلب کورد این را نفهمیده و نمی فهمند و برخی از نخبگان تالش و تات و گیلک و مازندرانی و غیره نیز گرفتار حقه بازیها و چشم بندیهای تئوریبسنها و ایدئولوگهای فارس چه در داخل و چه در خارج از ایران شده و می شوند تا تاریخ چه درسی و تجربه ای به این انسانهای استعمارشدۀ نگون بخت بیاموزد. فعلا کلام ما این است که حاکمیت نخبگان فارس بر کل ملل ایران، حاکمیت اقلیت بر اکثریت و ظلم آشکار است، از این رو نخبگان فارس با تکیه بر استعمار صلیبی غرب و به ویژه انگلستان و روسیه، همواره در این سدۀ سیاه، استبداد، دیکتاتوری و حاکمیت توتالیتری برپا کرده اند: پهلوی با تکیه بر ایرانیت پارسی کوروشی- داریوشی صلیبی ضد تورک و ضد عرب و ملا-سیدهای مفعول فراماسونر جمهوری اسلامی با تکیه بر دین اسلام و مذهب نژادپرستانۀ شیعه گری شعوبی صلیبی ضد تورک و ضد عرب و اگر بعد از جمهوری اسلامی، گروه بعدی پان ایرانیستها، یعنی کمونیستهای پان ایرانیست فارس پرست ضد تورک و ضد عرب نژادپرست بر سر حاکمیت ایران بیایند، بی هیچ شکی حاکمیت نژادپرستی ضد انسان و ضد تورک و ضد عرب و ضد غیرفارس را این بار تحت ایدئولوژی کمونیسم و شعارهای دهان پرکن حمایت از کارگر و رنجبر و امثالهم و در ذیل اسمهای پرطمقراق مارکس و لنین و مائو و استالین و امثالهم برقرار خواهندکرد. بی هیچ شکی راه نجات همه ملل ایران تجزیۀ ایران پس از فروپاشی دیکتاتوری سیاه ایدئولوژیک ایران و استقلال آزربایجان جنوبی، عربستان و تمامی مناطق غیرفارس نشین ایران است.
برای پی بردن به اهداف شوم حاکمیت جمهوری اسلامی ایران از تألیف کتابهای ادبیات فارسی تورک ستیز و عرب ستیز بهتر است قسمتی از مقدمۀ کتاب درسی ادبیات فارسی (۱) چاپ شده در سال ۱۳۷۶ هـ.ش. / ۱۹۹۷م. را با هم مرور کنیم:
«برنامۀ درسی زبان و ادبیات فارسی، در نظام آموزشی ایران اسلامی، جایگاهی حساس و ارزشمند دارد؛ چرا که از یک سو حافظ میراث فرهنگی و از دیگر سو، بهترین و مؤثرترین ابزار انتقال علوم، معارف، ذوق، اندیشه و مایۀ ارتباط و پیوند با دیگران در سطحی گسترده و مناسب است… با توجه به رشد روزافزون دانش بشری در رشته های گوناگون و ضرورت هماهنگی بین برنامه های درسی، نیازهای شناختی و روانی دانش آموزان، شرایط بالندۀ جامعۀ ایران و نیز اصالتهای فرهنگی و ملی، لزوم تجدید نظر جدی در برنامه های درسی موجود احساس می شد، همین نیاز اساسی و نیز به منظور تحقق بخشیدن به توصیه های مقام معظم رهبری و مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران در پاسداری و گسترش زبان و ادبیات فارسی، دفتر برنامه ریزی و تألیف کتابهای درسی از تیرماه ۱۳۷۴ شورای برنامه ریزی و تألیف کتابهای فارسی دروه متوسطه را در دستور کار خود قرار داد تا در تداوم تغییر بنیادین در کتابهای درسی فارسی دورۀ راهنمایی، به تدوین اهداف، محتوا و نظام کتابهای زبان و ادبیات فارسی دورۀ متوسطه بپردازد و تجربۀ موفق کتابهای فارسی راهنمایی و کتابهای زبان فارسی و ادبیات فارسی پیش دانشگاهیی را چراغ راه تألیف کتابهای تازه سازد».
ملاحظه می شود که نویسندگان کتابهای درسی ادبیات فارسی جمهوری اسلامی ایران با علم و آگاهی و به صورت عامدانه و جهت حفظ و حراست از «اصالتهای فرهنگی و ملی» قوم فارس و « توصیه های رهبر فارس پرست و فارسی پرست ضد تورک و ضد عرب جمهوری اسلامی ایران و مسئولان بلندپایۀ نظام جمهوری اسلامی ایران»، یعنی به منظور تبلیغ، ترویج و اشاعۀ ایدئولوژی نژادپرستانۀ ضدبشری تشیع فارسی ضد تورک و ضد عرب این درسهای نژادپرستانه را در کتابهای درسی رسمی جمهوری اسلامی ایران گنجانده اند و هدف اصلی شان همانا تحکیم پایه های حاکمیت استعماری نخبگان ملا-سید نژادپرست ضد تورک و ضد عرب فارس و فارسپرست بر تمامی ملل غیرفارس ایران است.
«گلهایی که در نسیم آزادی می شکفد»، درس نژادپرستانۀ ضد تورک دیگر کتاب ادبیات فارسی (۱)
گلهایی که در نسیم آزادی می شکفد، نام درس دیگر نژادپرستانۀ فارس پرست و آریایی پرست ضد تورک کتاب ادبیات فارسی (۱) جمهوری اسلامی ایران است. این درس ظاهرا نوشتۀ سیمین دانشور، همسر مرحوم جلال آل احمد نویسندۀ ایرانی است که موضوع آن خاطرات سیمین دانشور از دوران انقلاب استعماری- صلیبی ضد اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷هـ.ش./ ۱۳۷۹ م. است. در یک جای درس به «تورک زبان» بودن (و نه «تورک بودن») بسیاری از جوانان انقلابی در تهران اشاره می کند: «یادم به راه پیمایی چند روز پیش می افتد که جوان های ترک زبان هم وطنم پاها را به زمین می کوفتند و با مشت های گره کرده، ترکی سرود می خواندند و موجب می شدند که قلب ها تندتر بزند و سرما رانده شود» (صص ۵۹ و ۶۰). این نوشته ها علی رغم ظاهر فریبنده و گول زنکشان آشکارا نژادپرستانه هستند چون مستلزم تمایز و امتیازطلبی ایرانی هستند توضیح این که «تورک زبان» خواندن انسانهای «تورک» آزربایجان حربۀ قدیمی نژادپرستان فارس حاکم بر ایران در انکار هویت و موجودیت اصیل، ذاتی و خدادادی انسانهای ملت تورک است که خالی از شیطنت نژادپرستانه از نوع فارسی- ایرانی نیست و در پشت این استعمار پلید فرهنگی فارس و اصطلاح پلید «آذری» خوابیده است. تورک زبان، یعنی کسی که ذاتاً تورک نیست. نژادپرستان فارس در سدۀ اخیر در شیطنتی آشکار به مغز کودکان، نوجوانان و جوانان ملت تورک آزربایجان این گونه القا می کنند که آزربایجانیها، آریایی نژاد و بلکه اصیل ترین قوم آریایی هستند!!!! فقط تورکها بعد از اسلام به ایران آمده اند و زبان این قوم صد در صد آریایی را با الفاظ خشن، مغلق و غریب و نامأنوس تورکی آلوده اند!!! این عقیدۀ نژادپرستانۀ ضدتورک خبیثانه ای است که ابرمانقورتهای خائن پلید به ملت تورک آزربایجان از جمله علی اکبر دهخدا در لغت نامه اش ذیل مدخل «ترک» آورده اند (ر.ک. لغت نامه دهخدا، ذیل مدخل ترک). ما ملت تورک آزربایجان از نژاد تورکان اصیل و تاریخ ساز و پرافتخار اوغوز (غز) هستیم و از نظر نژادی با تورکان تورکیه و تورکمنهای تورکمنستان و نیز تورکمانهای عراق و سوریه از یک نژاد و عین یک ملت هستیم و عقیدۀ مانقورت پرور احمق گول زن آریایی نژاد بودن ملت تورک آزربایجان و هر ملت دیگر ایران حتی خود فارسها از بیخ و بن دروغ و شیادی استعماری است. دربارۀ کلمۀ مجعول و خبیثانۀ «آذری» می دانیم که یک انسان فارس، خودش را هرگز فارس زبان یا فارسی زبان نمی خواند بلکه خودش را فارس می خواند و زبانش را فارسی، همان طور است یک انسان کورد که خودش را هرگز کوردی زبان نمی خواند بلکه کورد می داند و زبان مادری اش را کوردی، همان طور است تالش و تالشی، گلیک و گیلکی، تات و تاتی، لر و لری و غیره تات زبان و تالش زبان و گیلک زبان خواندن این ملل نیز از شیطنتهای نخبگان حاکمیت فارس در ایران در سدۀ اخیر در انگار موجودیت و هویت اصیل و ذاتی و خدادادی این ملت دربند است. نکتۀ دیگر این که جملات خانم سیمین دانشور در به میدان آمدن جوانان تورک آزربایجان در خیابانهای تهران در دوران انقلاب استعماری فراماسونری ضد اسلامی ضد تورک و ضد عرب سال ۱۳۵۷ هـ.ش. ایران، و «هموطن» خواندن آنها در اصل ریاکارانه و مزورانه است. چرا که شووینیسم نژادپرست ضد تورک و ضد عرب فارس در هر زمانی که کشور اهریمنی ایران در خظر است و نیاز به جانفشانی و خون و جان دادن جوانان احساس می کند، به طور چاپلوسانه و سالوسانه ای شروع به تعریف و تمجید از غیرت و نترس بودن و شجاع بودن و از جان گذشتگی جوانان «تورک زبان» (؟) ملت تورک آزربایجان می کند. دقیقا همین کاری که در جریان انقلاب فارسی- ایرانی ضد تورک و ضد عرب این خانم نژادپرست مکار می کند، و وقتی که به اصطلاح «خر نژادپرستان ایرانی از پل گذشت» و «دم روباه مکار نژادپرست فارس از زیر سنگ بیرون آمد» باز با تمام قوا و توان اهریمنی و با استفاده از تمام امکانات دولتی و حاکمیتی و بیت المال و غیره شروع می کنند به این که ما ملت ایران یک ملت هستیم و اصلا تورک و عرب در ایران وجود خارجی هستند و در آزربایجان تورک زبانان آذری و در خوزستان عرب زبانان فارسی نژاد به سر می برند و از این گونه مزخرفات استعماری صلیبی. همان گونه که در جنگ استعماری و مسلمان کش ایران و عراق سیاست کلی نظام جمهوری این بود که همۀ تورکها در لشکر ۳۱ عاشورای آزربایجان جمع شوند از تبریز و اردبیل و اورمو گرفته تا همدان و اراک و ساوه و حتی تورکهای استان اصفهان. و حتی در لشکرهایی با اکثریت فارس چادر رزمندگان تورک به نام اصیل خودشان یعنی «چادر ترکها» نامگذاری می شد تا در میان انسانهای غیور تورک آزربایجانی این تصور به وجود آید که عراقیها به سرزمین تورکها و آزربایجان حمله کرده اند تا رگ غیرت و ناموس آنها بیرون بزند و برای ایران پارس اهرمنی آریایی جانفشانی و جانبازی کنند. و جالب این که در زمان انقلاب و جنگ ابدا حرفی از نژاد آریایی و زبان مقدس پارسی و کوروش و داریوش و این قبیل مزخرفات استعماری صلیبی در میان نبود هر چه بود سخن از اسلام و مسلمین و مسلمان بودن فارس و تورک و غیرت تورکان آزربایجان بود و رزمندگی آنها تا زمانی که جنگ تمام شد و باز شیطنت شیاطین نژادپرست فارس از قبیل «آذری و ایرانی نژادبودن مردم آذربایجان» (؟) شروع شد. آری! در دوران قاجار با تعریف و تمجید از غیرت و شرف تورکان آزربایجانی و با خیانت مانقورتها سبب شدند که در راه سرنگون کردن حاکمیت تورک قاجار، یعنی تیشه زدن بر ساق پاهای خودمان به میدان برویم و خون بدهیم تا حاکمیت تورک خودمان ساقط و حاکمیت ضدتورک فارس پهلوی سرکار بیاید، در انقلاب ضد اسلامی و ضد انسانی نیز همین طور. در جنگ ایران و عراق نیز با همین سیاست خرکنندۀ «هندوانه زیر بغل تورکان گذاشتن و به جنگ فرستادن» نسلی از ما را قتل عام کردند تا پایه های حاکمیت فارس مستدام بماند اما در جنبش به اصطلاح سبز نشان دادیم که گزیده شدن پیاپی از یک سوراخ با دندان مار اهرمنی نژادپرستی فارس دیگر کافی است و اینک جار می زنیم که فقط با استقلال آزربایجان جنوبی این دور و تسلسل باطل پایان خواهدپذیرفت و بس.
در جای دیگر درس، خانم نویسندۀ نژادپرست ضد تورک فارس، سیمین دانشور، با اشارۀ غیرمستقیم به «آریایی» بودن نژاد خودش و «غیرآریایی» بودن انسانهای تورک، نیت پلید استعماری خودش را عیان می سازد: «رهبر مستدام و دلها همگی خوش باد! این مردم چه آریایی و چه غیرآریایی از نژاد شریف انسانی اند» (ص ۶۲). یعنی این که این خانم نژاد خودش را نژاد برتر آریایی و نژاد «جوانهای تورکی در روزهای انقلاب استعماری در حال پایکوبی و تورکی سرود خواندن هستند»، «غیرآریایی» تلقی می کند که آشکارا نگاه از بالا به پایین و امتیازطلبانه و نژادپرستانه است. ناگفته پیداست که از نظر علمی و در حقیقت و واقعیت نژادی به اسم آریایی مطلقا و هرگز وجود خارجی ندارد و این اصطلاح استعماری ساخته و پرداخته تئوریسینهای نژادپرست صلیبی غربی است که از دویست سال پیش در ذهن انسانهای ایرانی، به ویژه نخبگان فارس و مانقورت حقنه کرده اند و غرض از آریایی نامیدن نژاد و زبان انسانهای فارس و غیرآریایی دانستن نژاد و زبان انسانهای تورک، همانا ایجاد توهم امتیاز نژادی و زبانی و فرهنگی ملت تاجیک فارس بر ملتهای تورک و عرب است وگرنه تمایز طبیعی انسانهای کل جهان و از جمله ایران از هم، به زبان مادری ملی و فرهنگ ملی و آداب و رسوم ملی، لباسهای ملی و امثالهم است نه نژاد ژنتیک و بیولوژیک آنها. جالب این که اگر این طور باشد از نظر بیولوژیک و ژنتیک نژاد بسیاری از انسانهای فارس به ما تورکان و نیز اعراب و مغولان می رسد. همانهایی که به دستور استعمار صلیبی ضد تورک و ضد عرب غرب در رأس آنها انگلیس، دشمن ذاتی و ازلی و ابدی ملت فارس شده اند. مگر می شود انسان به پدران ژنتیک خودش این همه ناحق ناشناس باشد؟!
«سفر به بصره» درسی نژادپرستانه و ضدعرب دیگر در کتاب ادبیات فارسی (۱)
«سفر به بصره»، درسی است که از کتاب مجعول دست نوشتۀ صلیبیان فراماسونر کمپانی هند شرقی انگلیس نژادپرست، یعنی «سفرنامه» که آن را به ناصر خسرو قبادیانی بلخی (۳۹۴-۴۸۱ هـ.ق.) شاعر و نویسندۀ شعوبی ضد تورک و ضد عرب تاجیک بسته اند، برداشته شده و در کتاب درسی ادبیات فارسی گنجانده شده است. خیلی از محققان سفرنامۀ ناصر خسرو را مجعول و ساختۀ فرماسونرهای انگلیسی می دانند. از جمله عبدالله شهبازی، محقق تاریخ ایران یکی از آنهاست. وجود کلماتی مثل «پارس»، «پارسی» و «تازی» در درس به جای «عجم/ فارس»، «عجمی/فارسی» و «عربی» به اضافۀ نگاه اهانت بار به اعراب بصره که آنها را ناجوانمردانی شمرده است که چند غریب بیچاره بی لباس (ناصر خسرو و همراهانش) را که از سفر حج آمده اند به جرم برهنگی و عاجزی از حمام بیرون می کنند، و «مردی پارسی» که تنگ دست و از اهل فضل است و با ناصر خسرو آشنا بود او را وزیر که مردی اهل و ادیب و فاضل و نیکومنظر بود، سفارش می کند و آن وزیر به ناصر خسرو و همراهانش لباس و پول می دهد که به سلامت از راه دریا از بصره به «پارس» (؟) بروند!!! این مطالب به مثابه دم خروس است که جعلی بودن این درس و کل سفرنامه را به دلیل وجود نوشته های استعماری ضد عرب و ضد تورک می رساند. برای اثبات جعلی بودن سفرنامه ناصر خسرو و جعل آن به دست فرماسونرهای صلیبی ضد تورک و ضدعرب و ضد اسلام کمپانی هند شرقی انگلیس در هندوستان در قرن نوزدهم به منبع زیر که نوشتۀ عبدالله شهبازی است مراجعه فرمایید:
در آن جا نوشته است که:
«نقد فیروز منصوری بر سفرنامه ناصر خسرو (فیروز منصوری، نگاهی نو به سفرنامه ناصرخسرو، تهران: چاپخش، ۱۳۷۲) در محافل پژوهشی بازتاب جدی داشت. جلال متینی در مجله ایرانشناسی نوشت: تاکنون برخی از محققین خارجی و ایرانی به سفرنامه ناصرخسرو خردهها گرفتهاند. از جمله به یاد دارم در زمانی که در دانشکده ادبیات تهران تحصیل میکردم نیز در باب اصالت سفرنامه به صورت موجود آن اظهار تردید میشد. اینک فیروز منصوری… سفرنامه را از جهات مختلف مورد بررسی قرار داده و سرانجام به صراحت اظهار نظر کرده است که سفرنامه ناصرخسرو کتابی است صد در صد مجعول که از آن تنها دو نسخه خطی در دست است که در «سالهای ۱۸۷۴ و ۱۸۷۷ میلادی در هند قلمی شده و از رسمالخط غلط و املای نادرست کلمات و قراینی دیگر این گمان حاصل میشود که نویسندگان نسخ مزبور از فارغالتحصیلان موسسات آموزشی کمپانی هند شرقی بودهاند.» (ص ۴) موضوع قابل توجه آن است که بجز این دو نسخه جدید از سفرنامه دستنویسی دیگر در دست نیست و در کتاب های قدیمی نیز به سفرنامه ناصرخسرو مطلقاً اشارهای نشده است… ذکر همه موارد نادرست و مشکوک سفرنامه در این مختصر نمیگنجد؛ علاقمندان باید کتاب را با دقت بخوانند و ببینند جاعلان چه کارها که نکردهاند. فیروز منصوری اظهار نظر میکند که جعل این کتاب، در اواخر قرن نوزدهم میلادی در هند، برای مقاصد سیاسی خاص بوده است. (مجله ایرانشناسی، سال ششم، ۱۳۷۳، شماره ۴، ص ۸۸۵)».
به دلیل همین ضدتورک بودن ناصرخسرو قبادیانی بلخی شاعر نژادپرست باطنی صلیبی است که استعمار انگلیس، که آفریننده و پرورندۀ این شاعر است، در بی بی سی فارسی، نژادپرستانه ترین و ضد تورک و ضدعرب ترین رسانۀ استعماری صلیبی غربی فلیمهایی استعماری مثل «ناصر خسرو، سنت های مقدس در سرزمین مقدس»:
را می سازد و پخش می کند در ضمن برای ضد تورک بودن این شاعر کافی است رجوع کنیم به «لغت نامۀ دهخدا» ذیل مدخل «ترک» تا دسته گلهای مانقورت استاد اعظم فراماسونر ضد تورک، علی اکبر دهخدا را در این باره ببینیم. در ضمن در این باره من نیز یک مقاله افشاگرانه نوشته ام:
البته مصادیق جعلی و صلیبی و ضد تورک و ضدعرب و نژادپرستانه بودن این متن مشکوک فارسی به این درس خلاصه نمی شود و جاعلان سفرنامۀ ناصرخسرو بارها در سفرنامه مثل شاهنامۀ شاعر شعوبی مزدور و ناظم تاجیک فردوسی توسی، شیر شتر و سوسمار خوردن اعراب بدوی را بهانه ای برای اهانت نژادپرستانه به آنها قرار داده اند. بر فرض که این سفرنامه جعلی هم نباشد، ناصر خسرو اساسا یک تاجیک شعوبی صلیبی ضد تورک و ضد عرب است که با رفتن به مصر و بیعت با خلیفۀ باطنی اسماعیلی مستنصر بالله به تروریستهای ضد تورک اسعاعیلی می پیوندد که در کار ترور سیاسی و هویتی تورکان سلجوقی و اعراب مسلمان بودند. من در کتاب «ایران ارن» خودم به تفصیل چگونگی خیانت و از پشت خنجر زدن این تاجیکهای شعوبی باطنی به عالم اسلام (تورکها و عربها) را در جنگهای صلیبی با ذکر شواهد و اسناد دقیق تاریخی بررسی تحلیلی کرده ام که علاقه مندان می توانند آن را از سایت آذوح دانلود و مطالعه کنند. در این جا فقط اشاره می کنم که این تاجیکهای شعوبی باطنی از نزدیکترین دوستان و همپیمانان جنایتکاران صلیبی در حمله به جهان اسلام بودند. به خاطر همین سابقۀ تاریخی پر از خیانت است که استعمار صلیبی انگلیس هزار سال بعد، همین فارسهای شعوبی باطنی صلیبی را در ایران به قدرت رساند و حاکمیت پهلوی و جمهوری اسلامی ایران ثمرۀ همین همدلی و همراهی هزار ساله است. در هر حال وجود درس سفر به بصره با نیات آشکار نژادپرستانۀ ضد عرب در کتاب درسی ادبیات فارسی (۱) گنجانده شده است و با ارائۀ چهره ای خشن و ناجوانمرد از ملت بخشنده و کریم عرب، قصدی جز اهانت به ملت عرب و بزرگنمایی نژادپرستانۀ نژاد تاجیکهای فارس ندارد.
درس «حاکم و فراشان» درسی نژادپرستانۀ ضدتورک در کتاب ادبیات فارسی (۱)
درس «حاکم و فراشان» قسمتی از کتاب استعماری ضدتورک «سیاحتنامۀ ابراهیم بیگ» از «زین العابدین مراغه ای» ابرمانقورت ضدتورک فراماسونر صلیبی دوران قاجار است که به صورت کاملا عمدی و حساب شده در کتاب درسی ادبیات فارسی (۱) گنجانیده شده است. نژادپرستان ضد تورک فارس یعنی نویسندگان تئوریسین و آگاه ضد تورک کتاب درسی ادبیات فارسی (۱) در ابتدای این درس چنین ذهن دانش آموزان و معلمان را نسبت به محتوای نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد قاجار آن پر، تجهیز و آماده کرده اند: «سیاحت نامۀ ابراهیم بیگ اثر زین العابدین مراغه ای (۱۲۵۵-۱۳۲۸ هـ.ق.) آیینۀ تمام نمای اوضاع ایران در اواخر قرن سیزدهم هجری است که با قلمی تند و بی پروا تحریر شده است. نویسنده که خود تاجرزاده ای میهن دوست و اصلاح طلب است، کتاب را در قالب یک رمان اجتماعی نوشته است. قهرمان داستان، ابراهیم بیگ، فرزند یکی از تجار آذربایجان است که در مصر زندگی می کند و به عزم زیارت مشهد مقدس راهی ایران می شود و اوضاع نابه سامان مردم شهرهای ایران ان روزگار را مشاهده می کند. مؤلف مشاهدات این قهرمان را از پریشانی و دربه دری مردم، سرگرم شدن آنان به کارهای بیهوده، رشوه خواری حکم رانان، غفلت دولت، بی قانونی و بی عدالتی و نفوذ سیاستهای استعماری، به زبانی ساده و مؤثر به رشتۀ تحریر درآورده که در آن روزگار سهم بزرگی در بیداری مردم داشته است».
این که نویسندگان کتاب ادبیات فارسی (۱) نظام نامقدس و نژادپرست جمهوری اسلامی ایران نوشته ای از یک مانقورت فراماسونر ضد تورک، یعنی زین العابدین مراغه ای را در این کتاب درسی مهم هویت ساز گنجانده اند خالی از توطئه و نقشۀ قبلی و مطالعه و خباثت و شیطنت نیست. زین العابدین مراغه ای به مانند مانقورتهای اعظم همتای خودش، یعنی میرزافتحعلی آخوندزاده و عبدالرحیم طالبوف تبریزی و جلال الدین میرزا قاجار (استاد اعظم لژ فراماسونری)، از کسانی بود که به دستور استعمار صلیبی انگلیس کشنده ترین و مهیب ترین ضربه ها را به حاکمیت تورکان قاجار وارد ساخت و انقلاب استعماری مشروطه را با خون جوانان غافل تورک آزربایجان به سرکردگی ستارخان و باقرخان بر زمین ریخت تا حاکمیت تورکان قاجار به بهای ریخته شدن خون جوانان تورک آزربایجان نابود شود و به جایش حاکمیت نژادپرستانۀ سرتاپا خباثت و خیانت و جنایت ضد تورک و ضدعرب فارسها یعنی پهلوی بر سر کار بیاید. کل آثار مانقورتهای خائن و خبیث یادشده آکنده است از سیاه نمایی عمدی علیه حاکمیت قانونی تورکان قاجار در پوشش فریبندۀ مشروطه خواهی و مجلس خواهی و مبارزه با استبداد و دیسپوتیزم. این مانقورتهای پلید از نخستین تورکان آزربایجانی بودند که با تئوریزه کردن تئوری نژادپرستانۀ ایران پارس آریایی مهلکترین ضربه ها به ملت تورک آزربایجان وارد ساختند پس بی دلیل نیست که جمهوری فراماسونری صلیبی ملا-سیدهای انگلیسی الاصل نوشته های سرتا پا دروغ و جعل امثال مانقورت اعظم زین العابدین مراغه ای را در کتاب درسی ادبیات فارسی می گنجاند و از نوشته های سرتاپا دروغ و تزویر آنها ستایشها می کند.
«قاجارستیزی» که در اصل نمونه ای کلاسیک از «تورک ستیزی» در دویست سال اخیر است ایدۀ مشترک تئوریسینها و ایدئولوگهای نژادپرست فارس پرست پهلوی و جهموری اسلای ایران است که کاملا غرض ورزانه و با اهداف نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد عرب از دوران رضا پالانی عقده ای ضد تورک تا اکنون چه از طرف نخبگان سیاسی ملا-سید و چه غیر ملا-سید تبلیغ شده و می شود. تمام کوشش نژادپرستان فارس و مانقورت در این زمینه این است که چون ایران در هزارو چهارصد سال گذشته در دست عربها، تورکان و مغولان بود،پس عامل عقب افتادگی کنونی ملت ایران همین نژادهای پست بوده اند و همین که حاکمیت از نود و پنج سال پیش به دست فارسهای آریایی نژاد برتر رسید پیشرفت و ترقی در مملکت شروع شد. ولی آیا چنین بوده است؟ آیا آزربایجان جنوبی در دورۀ قاجار ثروتمندترین و آبادترین مملکت از ممالک محروسۀ قاجار و تبریز آبادترین و ثروتمندترین شهر کل خاورمیانه نبود؟ پس چه شد که در زمان حاکمیت نحس و شوم مهتر بی سواد نوکر انگلیس، یعنی رضا پالانی عقده ای ضد تورک، تبریز به چنان وضع فلاکت باری افتاد که انسانهای ملت تورک آزربایجان از قحطی و گرسنگی با لباسهای پاره پاره در خیابانهای تبریز جان می دادند؟ قحطی و گرسنگی که در تهران و اصفهان و مشهد اثری از آن نبود؟! کتاب ممتاز تاریخی «گذشته چراغ راه آینده است» خیلی از حقایق این دوران شوم و سیاه حاکمیت رضا پالانی نژادپرست عقده ای پلید، از جمله سیاستهای اهانت بار و تورک ستیز عبدالله مستوفی استاندار عقده ای رضا پالانی بر آزربایجان و قیام رهبر بی همتا و بنیانگذار حکومت ملی آزربایجان، سیدجعفر پیشه وری کبیر را برای رها کردن ملت تورک آزربایجان از نسل کشی حکمیت استعماری پهلوی روشن می سازد:
خوب، مانقورتهای اعظم مثل زین العابدین مراغه ای که در لژهای مخفی امپراتوری صلیبی بریتانیا در خارج از ایران «مفعول» شده و کتابهای ضد تورک و ضد قاجار می نوشتند آیا به جز این بود که می خواستند که سرنوشت ملت تورک آزربایجان را به دست نوکران پانفارس و پان ایرانیست نوکر صلیبیان غربی و انگلستان بدهند تا آنها را زیر پوشش قانون و حکومت و دولت ملی سلاخی و نسل کشی کنند و ریشۀ نژاد تورک و عرب را از ایران بکنند تا فقط ملتهای فارس و شبه فارس بمانند و بر آزربایجان صاحب شوند؟ جواب معلوم است. مأموریت صلیبی ماسونی مانقورتها، چه مانقورتهای دوران قاجار و چه مانقورتهایی که هم اکنون در آزربایجان جنوبی «ایران ایران» می کنند چیزی جز این نیست: نسل کشی کامل فرهنگی و سیاسی ملت تورک آزربایجان و عنصر تورک و عرب در ایران و آفرینش ایران پارس آریایی. این است ریشۀ سیاه نماییهای مانقورتهایی مثل زین العابدین مراغه ای علیه تورکان قاجار (ظاهرا) و علیه کل نژاد تورک (باطنا) در آزربایجان جنوبی.
«فردوسی» نوشتۀ فرانسوا کوپه و ترجمۀ جواد حدیدی، درس نژادپرستانۀ ضد تورک دیگر ادبیات فارسی (۱)
این درس از این لحاظ اهمیت دارد که بعد از تجدیدنظر کلی در کتاب ادبیات فارسی (۱) در سال جاری (۱۳۹۵هـ.ش./ ۲۰۱۶م.) به طور عجیبی در کتاب درسی جدیدالتألیف فارسی (۱) سال دهم متوسطه (اول متوسطه سابق) نیز گنجانده شده است!!! معلوم است که نویسندگان نژادپرست ضد تورک کتاب درسی ادبیات فارسی رژیم ضد تورک جمهوری اسلامی ایران نتوانسته اند از این درس «فردوسی ستای ضد تورک» دل بکنند وگرنه چنان که بررسی خواهیم کرد این درس مهمل ترین و بی اساس ترین، نژادپرستانه ترین و دروغ ترین و احمقانه ترین درسی است که حاکمیت یک کشور می تواند در یک کتاب درسی همگانی چاپ کند. برای بررسی و تحلیل بهتر این به اصطلاح قطعۀ ادبی نزادپرستانه و غرض ورزانه بهتر می بینیم که آن را عیناً، همان گونه که در کتاب ادبیات فارسی (۱) چاپ شده و می شود، بنویسم و بعد بررسی کنیم:
« قطعه ی «فردوسی» از «فرانسوا کوپه» (۱۹۰۸ – ۱۸۴۲ م) شاعر و درام نویس فرانسوی است و از کتاب « برخورد اندیشه ها» ی «جواد حدیدی» انتخاب شده است . این قطعه ی کوتاه درباره ی فردوسی و نشان دهنده ی شهرت جهانی اوست که شاعران و نویسندگان دیگر را وادار به تحسین و ستایش کرده است.
تیمورلنگ،فاتح ایران و هند، گاه سوار بر اسبی که لگامی زرّین داشت – سرگرم اندیشه های دور و دراز خود – از میدان جنـــگ به گورستــان می رفت و از اسب پیـــاده می شد و تنـها در میـــان قبــــرها به گــــردش می پرداخت و هرگاه بر مزار یکی از نیاکان خود یا شاعری بزرگ، سرداری دلاور و دانشمندی نام دار می گذشت ، سر فرود می آورد و مزار او را می بوسید.
تیمور،پس از آن که شهر توس را گشود، فرمان داد که از کشتار مردم آن دست بردارند؛ زیرا فردوسی، شاعر ایرانی،روزگار خود را در آن به سر برده بود . آن گاه تیمور بر سر مزار او شتافت و چون جذبه ای اسرار آمیز، او را به سوی فردوسی می کشید ، خواست که قبرش را بگشایند: « مزار شاعر غرق در گل بود ».
تیمور در اندیشه شد که پس از مرگ ، مزار کشور گشایی چون او چگونه خواهد بود. پس، از راه قره قورم به سوی تاتار – آن جا که نیای بزرگش ، چنگیز ، در معبدی آهنین آرمیده است، روی آورد.
در برابر زایر نامدار که ، سنگ بزرگی را که بر گور فاتح چین نهاده بودند، برداشتند. ولی تیمور ناگهان بر خود لرزید و روی بگردانید: « گور ستمگر غرق در خون بود». (صص ۸۵-۸۶).
خوب، همان طور که ملاحظه می شود نژادپرستان فارس ایران در کشفی بسیار مشعشع و خیره کننده که همچون کشف مقبره های جعلی خرکنندۀ کورش و فردوسی مهم و حیاتی است، قطعه ای ادبی از فرانسوا کوپه، که البته یک نویسندۀ بسیاز مشهور (؟!) فرانسوی است و البته هیچ اسم و رسمی در میان نامهای بزرگی چون ویکتور هوگو، شاتو بریان، انوره دو بالزاک، گی دومو پاسان، گوستاو فلوبر و دیگر بزرگان ادبیات فرانسه ندارد، کشف می کنند که « درباره ی فردوسی و نشان دهنده ی شهرت جهانی اوست که شاعران و نویسندگان دیگر را وادار به تحسین و ستایش کرده است»!!! چه کسی را؟! فرانسو کوپه را؟! که البته مثل جرجیس نبی در میان پیغمبران الهی، در عالم ادب جهانی مشهور عام و خاص است!!! حالا این شاعر منصف انسان دوست ادب پرور چه گفته است؟ و جواد حدیدی نژادپرست عقده ای ضد تورک که در نژادپرستی و ضدیتش با تورکان شکی نیست چگونه ترجمه کرده است؟! شاعر مشهور فرانسوی می گوید که تیمور مزار فردوسی را می گشاید و قبر او را غرق در گل می بیند و مزار چنگیز را می گشاید و قبرش را غرق در خون می بیند!!! عاقبتی که به نظر او در انتظار نوۀ چنگیز، یعنی تیمور (؟) هم هست!!! اوج خباثت و کینه و عداوت نژادپرستان صلیبی و نوکران پان ایرانیستشان را می بینید؟! تیمور تورک اؤزبک نوۀ چنگیزخان مغول است!!! هر کس از تاریخ به اندازۀ یک نوجوان دبیرستانی سررشته و اطلاع داشته باشد به این نوشته ها قاه قاه خواهدخندید! اما خدا را شکر که تعصب جاهلی و کینه و عقدۀ نژادپرستان ضد تورک فارس ایران که «استراتژی یکی انگاشتن تورک و مغول» را به قصد ضربه زدن به هویت اصیل و موجودیت ملت تورک آزربایجان در پیش گرفته اند آن قدر کور کرده است که این حقایق عریان را نمی بینند که تیمور تورک مسلمان را مغول و نوۀ چنگیزخان شمنیست می کنند و ذره ای هم به این که این مزخرفات و مهملات مسلم که مرغ پخته را به خنده می اندازد شک نکرده و نمی کنند. می دانید چرا؟ چون فرانسوا کوپه یک شاعر مهمل گوی فرانسوی خداوندگار شعوبی وتشیع ضد تورک و ضد عرب فارسی را ستوده است. آیا مزار نژادپرستانی مثل فردوسی و محمدرضا پالانی و رضا پالانی و خمینی غرق در گل است؟! خداوند را صد هزاران مرتبه شکر می گوییم که دشمنان ملت تورک آزربایجان را این احمقان قرار داده است.
باری، دکتر حسین محمدزادۀ صدیق (دوزگون) شاعر، نویسنده و محقق تورکی پژوه بزرگ آزربایجان در مورد این قطعه و ترجمۀ جواد حدیدی چنین نظر داده است: « درجای دیگر (ص۸۶) حکایت کوتاهی در باب درایت امیر تیمور گورکانی و اعتنای او به علما و شعرا به نقل از فرانسوا کوپه، شاعر فرانسوی با ترجمهی جواد حدیدی آورده شده است.در این حکایت، امیر تیمور در توس بر سر مزار شاعر توس فاتحه میخواند و آن را غرق در گل میکند و به احترام وی دشمنان خود را میبخشاید و چندی بعد وقتی گور چنگیز را میگشاید، آن را غرق در خون میبیند و از او روی بر میگرداند.
ریشهی این روایت منظوم فرانسوی، صدها حکایت کوتاهی است که در منابع و مراجع مانند سیرالملوک، آداب الملوک و کتب تاریخی فارسی در شأن امیر تیمور و گسترش دانش در زمان او در ایران آمده است. اما، جواد حدیدی با تحریف متن داستان و افزودن و القای این مفهوم که گویا «چنگیز نیای بزرگ امیر تیمور» (ص ۸۷) بوده است، و وی نیز چون او سر افکنده است، نیتی جز ترکی ستیزی نداشته است.اما میدانیم که چنگیز مغول جد امیر تیمور نبوده است. تیمور از ترکان اصیل سمرقند – بخشی از ایران زمین- بوده است و فرانسوا کوپه نیز چنین غلطی را مرتکب نشده است که او را جد چنگیز بداند و وی یکی از شاعران ترک ستای فرانسه است و شاید خود حدیدی هم در دوران حیات خود راضی نبوده است ترجمهی تحریف شده و ناقص وی در کتاب رسمی درسی وارد شود». (نگاهی به مطالب کتاب فارسی اول دبیرستان- دکتر حسین محمدزاده صدیق).
سخنی دربارۀ درس «تا هست عالمی، تا هست آدمی» سرودۀ عبید رجب شاعر تاجیک
نژادپرستان پان ایرانیست ضد تورک و ضدعرب جمهوری اسلامی ایران که در کار تألیف کتابهای درسی برای کل ملل ایران در این مملکت هستند از تمام پتانسیل و توان خود در تورک ستیزی و عرب ستیزی از یک سو و در ستایش از زبان فارسی چه دری باشد چه تاجیکی از سوی دیگر استفاده ها می کنند. در فصل نهم (آخر) کتاب نژادپرستانۀ ضد تورک و ضد عرب ادبیات فارسی (۱) که عنوانش را «ادبیات فارسی برون مرزی» گذاشته اند نمونه هایی از اشعار و نوشته های همنژادان دلبندتر از جان تاجیک افغانی و تاجیک تاجیکستانی خودشان را با آب و تاب فراوان می آورند که شعر «تا هست عالمی، تا هست آدمی» از عبید رجب شاعر تاجیکستانی یکی از آنهاست. نژادپرستان فارس که از شدت حقد و کینه و عقده و دشمنی حاضرند خون هموطنان تورک هویت خواه و حق طلب خود را در شیشه کرده و لاجرعه سربکشند با شیفتگی تمام از اشعار و نوشته های همنژادان تاجیک و افغان خودشان استقبال کرده و آنها را به قلب و سینۀ خود می فشارند و این قبیل اشعار را نشانۀ «وطن پرستی و عشق و علاقۀ پاک این فارسی زبانان به زبان مادری شان» می شمارند. این شعر در قالب آزاد است و نژادپرستان ضد تورک و ضد عرب فارس مؤلف کتاب ادبیات فارسی( ۱) دربارۀ شاعر آن می نویسند: «وی در این شعر به زبان نیاکان خود می بالد و به دشمنان زبان فارسی که این زبان را فراموش شده می پندارند، می تازد. این شعر گرم و شورانگیز زبان حال ملت تاجیک در بیان دلبستگی و عشق شدید آنان به زبان فارسی دری است» (ص۱۷۲). و در ادامه شعر بلند شاعر تاجیک را بی اعتنا به بلندی آن و حوصله و ظرفیت دانش آموزان چاپ کرده اند که البته پر است از تکرار تعریف و تمجیدها دربارۀ زبان تاجیکی. شاعر تاجیک زبان مادری خودش را به لطافت جان و دل، روشن کنندۀ نور چشمانش، به رنگ لالۀ دامان کوهسار، شیرین تر از شکر، قیمتی تر از پند مادر، زیبنده تر از بنفشه، شوخ تر از آب جوی، باطراوت تر از سبزۀ بهار، خوش تر از صوت بلبل و دلبرتر از آبشار و … دانسته است و در ادامه با آوردن اسم رودکی (شاعر تاجیک) و سعدی و حافظ به دشمن خودش می گوید که عشقش به زبان مادری اش تا زمانی که دنیا دنیاست و تا زمانی که انسان در دنیا هست جوان می ماند و از بین نمی رود پس خودش را بیهوده سرگردان نکند.
ما ملت تورک آزربایجان که اسیر دست نژادپرستان ضدبشر و وقیح فارس هستیم هرگز این شاعر تاجیک را به خاطر عشق و علاقه ای که به زبان مادری اش، تاجیکی، که نژادپرستان فارس ایران ناف پاره می کنند که این زبان اصیل را به نام «فارسی دری» بخوانند، سرزنش نمی کنیم بلکه به او صد آفرین می گوییم که چه خوب است که زبان مادری اش را، که همراه با شیر مادر جزئی از وجودش، خونش، گوشتش، استخوانش و روحش شده، چنین شیفته وار دوست می دارد. اما به نژادپرستان ضدبشر وقیح و جنایتکار فارس حاکم بر ایران نژادپرست جهنمی اهریمنی ضد تورک و ضد عرب، که آزربایجان جنوبی را در نود و پنج سال اخیر جهنمی برای ملت مظلوم تورک آزربایجان کرده اند، می گوییم وقتی زبان مادری تاجیکی یک انسان تاجیک برایش لطیف تر از جان و دل، روشن کنندۀ نور چشمان، به رنگ لالۀ دامان کوهسار، شیرین تر از شکر، قیمتی تر از پند مادر، زیبنده تر از بنفشه، شوخ تر از آب جوی، باطراوت تر از سبزۀ بهار، خوش تر از صوت بلبل، دلبرتر از آبشار و شیرین تر از جانش است، چرا زبان مادری تورکی آزربایجانی ما انسانهای ملت تورک آزربایجان برایمان این گونه نباشد؟! چرا عشق و علاقۀ طبیعی ما به زبان مادری طبیعی و خدادادیمان در نظر شما جنایتکارترین دشمنان خبیث بشریت در کل تاریخ جهان، به تجزیه طلبی، پانتورک بودن، ضد اسلام بودن، ضد تشیع بودن، ضد خدا بودن، و ضد ایران بودن تعبیر می شود در حالی که این گونه با عشق و علاقه به چاپ و نشر اشعار وطن پرستانۀ تاجیکها و افغانیها اقدام می کنید؟! آیا سیاه تر و جهنمی تر از چهرۀ خبیث شما نژادپرستان جانی بالفطره، شما روسیاهان تاریخ در جهان پیدا می شود؟! اگر زبان مادری فارسی برای شما، زبان مادری دری برای یک تاجیک افغان و زبان مادری تاجیکی برای یک تاجیک تاجیکستانی عزیزتر و ارزشمندتر از جانش است، چرا زبان مادری تورکی ما ملت تورک آزربایجان برایمان چنین عزیز نباشد؟ شما با کدامین حق، با کدامین قانون اهریمنی در ایران، به ما ملت تورک این ستم عظیم و آشکار را روا می دارید که حق نداشته باشیم زبان مادری عزیزتر از جانمان را دوست داشته باشیم و در مدارسمان به کودکانمان بیاموزیم؟ چه کسی این حق را به شما داده است که در حق ما این گونه ظلم و تبعیض قائل شوید؟ جواب این مظالم را به زودی با تمام هستی نژادپرستتان خواهید داد. «گله جک بیزیمدیر»
اوجالان ساوالان – پنجشنبه ۰۶/۰۸/۱۳۹۵ ۲۰۱۶/۱۰/۲۷