سرنگونی جمهوری اسلامی هم استراتژی هم تاکتیک ـ علی اصغر حقدار
اپوزیسیون در صحنه سیاست، به نیرو یا نیروهایی گفته میشود که در صدد برکناری حاکمیت از راههای مسالمتآمیز و حق دفاع مشروع بوده و با باورمندی خردمندانه به اصول و آرمانهایشان، رساندن خود به مراکز اجرایی و به دستگیری قدرت در راستای تحقق دولت حقوقی و تأمین آزادیهای سیاسی و مدنی هستند.
بی تردید مخالفان از طیفهای مختلف با ارائه برنامهها و انتشار همگانی نظریات خویش، زمینههای سرنگونی حاکمیت را فراهم میسازند. زمینههایی که فرایند جایگزینی را در عرصه قدرت سیاسی تشریح میکند و در تبیین و اجرایی کردن نظریات معنا مییابد.
در کشورهایی که دموکراسی را تجربه میکنند، اپوزیسیون در احزاب و تشکلهایی ظاهر میشوند که یا در پارلمان هستند و یا اینکه بیرون از عرصه قدرت اجرایی و با رعایت قواعد سیاست دموکراتیک، در دستیابی به مراکز اجرایی میکوشند.
در کشورهایی نظیر ایران تحت سلطه جمهوری اسلامی که بی بهره از آزادی و دموکراسی است، اپوزیسیون یا به ناچار بیرون از کشور شکل میگیرد و یا اینکه به صورت مخفی در داخل کشور فعالیت میکند. در این نوع از کشورها که حاکمیت دیکتاتوری برقرار است، رژیم برای ظاهرسازی افرادی از خودیها را به صورت اپوزیسیون به میان میکشد تا ضمن فریب همگانی، اپوزیسیون واقعی را به محاق بکشاند.
جمهوری اسلامی از دو دههی گذشته این بازی فریبکارانه را با تردستی به بیرون مرزها کشانده و تشکلها و افرادی را که تمامی بود و نبودشان از جمهوری اسلامی است، به عنوان اپوزیسیون در شکل وانمودهای از واقعیت آن در نقشها و ایدئولوژیهای گوناگون مطرح کرده است؛ بعد از حوادث انتخابات ۱۳۸۸، رژیم در داخل کسانی را که داعیه رهبری جنبش سبز را دارند، به عنوان اپوزیسیون و البته در واقع رقیب جناحی مورد توجه قرار داده است. اتاق فکر جمهوری اسلامی در خارج هم با اعزام کسانی که باقی مانده از مردهریگ دوم خرداد و یا همگامان اصلاحطلبان هستند، پروژه اپوزیسیونسازی را پیش میبرد. بی تردید اصلیترین هدف رژیم از این اقدامات، حفظ بخشی از نیروهای خود در فردای سرنگونی است.
در اپوزیسیون واقعی ایرانیان مخالف رژیم جمهوری اسلامی، که در مدت سه دهه با خروج از کشور احزاب، تشکلها و افراد سیاسی را در خود جای داده است، طرح آلترناتیو با محوریت سرنگونی نظام به بحثها و مجادلات قابل توجهی دامن زده است؛ تردیدی نیست که شرایط تازه سیاسی در داخل ایران و منطقه و وضعیت نوینی که در عرصههای بینالمللی به وجود آمده، ایدههای جدیدی را در طیف سرنگونیطلب پدید آورده و احقاق حقوق اقوام و زنان و باورمندان به ادیان و مذاهب را در مرکزیت آن قرار داده است.
بخشهایی از مخالفان که بی تردید به وضع موجود عادت کردهاند، در مقابله با آلترناتیوهای چندگانه تازه مبادرت به موضعگیری انکاری کرده و در آلترناتیوسازی و روشهای جایگزینی برای نظام جمهوری اسلامی، بر اساس کنشهای اصلاحطلبانه نظام سخن میگویند؛ اینان از یک سو به خاطر ماندن در ایدئولوژیهای سپری شده، و از سوی دیگر به خاطر دوری از فرهنگ نوپیدای دموکراتیک در سیاست و هم چنین دوری از واقعیتهای داخلی ایران، خاماندیشانه در آرزوی واگذاری قدرت اجرایی توسط اعوان و انصار و عقبه جمهوری اسلامی با رضایت خاطر هستند و رؤیای انتقال آرام قدرت را در سر میپرورانند. پروسهای که به خاطر ماهیت استبدادی و توام با فساد و سانسور و کشتار نظام، در بنبستهای جدی قرار دارد.
تردیدی نیست مساله آلترناتیو برای سرنگونی جمهوری اسلامی باید نشات گرفته از انهدام تمامیت این ژریم باشد؛ فرو افتادن به بازیهای ساخته رژیم در ایجاد جناح اصلاحطلب، دوم خردادی، سردمداران سبز و هر آن فرد یا تشکل سیاسی که در جنایات ضدبشری جمهوری اسلامی همدست با دیگر لایههای آن است، پروسه سرنگونی را به تأخیر خواهد انداخت و نیروهای اپوزیسیون را در دام رژیم افکنده و آنان را تهی از حقیقت و عاری از کنش خواهد ساخت. بنابراین دریافت، گزینه «سرنگونی جمهوری اسلامی هم استراتژی و هم تاکتیک» را اپوزیسیون واقعی و خردمند ایرانیان در سرلوحه کنشهای سیاسی و فرهنگی قرار میدهد. بلافاصله باید اشاره کرد در این شرایط که عرصههای بینالمللی و اذهان ایرانیان چه در داخل کشور و چه در خارج، بر اتمام عمر جمهوری اسلامی و شروع پروسه فروپاشی آن آگاه شده است، شفافسازی ایده «سرنگونی جمهوری اسلامی هم استراتژی هم تاکتیک» و عمل به آن تا استقرار دولتی دموکراتیک و برآمده از حقوق بشر، از اولویت فرهنگی و رسانهای برخوردار است، تا از هرگونه سوء تعبیر و مصادره به مطلوب، پیشگیری شود.
منبع: کیهان لندن