صدور بیانیه در تهدید فعالین ملی آزربایجان جنوبی از سوی به اصطلاح اساتید فارس
برخی از اساتید فارس بدون در نظر گرفتن حساسیت های تُرکان آزربایجان جنوبی و تُرکان ایران با گردهمایی در دانشگاه تهران به لزوم برخورد با فعالین ملی آزربایجان و حرکت ملی آزربایجان جنوبی تاکید کردند. در راس این به اصطلاح اساتید حمید احمدی و کاوه بیات بوده است که از پان فارسیست های مشهور ایران محسوب می شود که بارها از سوی سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و وزرات اطلاعات جمهوری اسلامی ایران ماموریت هاو پروژه های مختلف بر علیه تُرکان آزربایجان جنوبی را سازماندهی کردند. این افراد در بیانیه ی صادره شان به دروغ خود را آزربایجانی معرفی نموده اند و با خلط مبحث سعی در وارونه جلوه دادن حقوق پایمال شده ی آزربایجانیان نموده اند.
متن بیانیه ی صادره از سوی این افراد به شرح ذیل است که تنها جهت تنویر افکار عمومی و نشان دادن میزان ادبیات نفرت این افراد از سوی سایت آرازنیوز منتشر می شود:
ما جمعی از فعالان جامعه مدنی آذربایجان که چندین سال است با سلایق و گرایشهای مختلف فکری و سیاسی ولی با محوریت « ایران» گردهم آمده و به فعالیت فرهنگی و اجتماعی پرداختهایم، نگرانی و دغدغه های خود را بر مبنای اصل نهم قانون اساسی که حفظ استقلال، تمامیت ارضی و وحدت کشور را وظیفه آحاد ملت دانسته، به شرح زیر بیان می داریم:
۱- آذربایجان از قرون گذشته کانون ایرانخواهی و دولتخواهی است. رجال سیاسی این خطه دستکم از دوران صفویه که پایه های دولت ملی ایران در دوران جدید بنا شد، همواره وحدت ایران را در دستورکار سیاسی خود قرار دادهاند و پس از این نیز چنین خواهد بود.
۲- ایران کشوری در حال گذار است و با بحران های اجتماعی متعددی روبرو است. برای حل این بحرانها به تدبیر و هم اندیشی با محوریت آینده نگری و رعایت منافع ملی نیازمندیم نه وعدههای انتخاباتی که به تشدید بحرانها یا شکافها انجامیده و به بهانهای در دست بدخواهان کشور بدل شود. از این رو لازم است خلاء قانونی در راستای جرم انگاری برای جرایم مرتبط با بقای کشور از جمله اقدامات سازماندهی شده «علیه تمامیت ارضی، کیان ملی و نفرت پراکنی قومی» در مجلس شورای اسلامی به تصویب برسد.
۳- حق و تکلیف دو مقوله غیرقابل تفکیک اند. کسانیکه که از طریق مطالبهگری و حقوقخواهی سعی دارند پروژه سیاسی مشخص خود را پیش ببرند، تا کنون الزام خود به رعایت تکالیف شهروندی را نادیده گرفتهاند و نشانه ای از وفاداری به کشور در حیات سیاسی آن مشاهده نشده است. پر واضح است که حقوقخواهیِ چنین طیفی نیز در راستای چالش زایی برای کشور و به مخاطره انداختن حیات ملی است. مباحثی مانند آموزش زبان محلی در مدارس شاید از سوی بخشی از جامعه سیاسی محلی مورد توجه قرار گیرد اما فاقد جایگاه تاریخی و نظری در میان توده مردم آذربایجان است و به تعبیری دغدغه مردم کوچه و بازار نیست و از سوی دیگر برای مطالباتی از این دست به ویژه از طرف کسانی که خود را به هیچ تکلیفی مقید نکردهاند «نقطه پایانی» قابل تصور نیست. از این رو از نظر ما آذریها، چنین مطالباتی باید با کارشناسی و تعمیق بیشتر در سطوح مختلف مورد بحث و بررسی قرار گیرد و توسط نهادها و اشخاص متهعد به همبستگی ملی آزموده شود.
۴- تجربه و نظریه نشان داده است که « قومگرایی مانع توسعه است» . تمام جوامعی که یک دوره مشخص از تنشهای قومی را تجربه کردهاند، این حقیقت ملموس را حس کرده اند که کنشگری سیاسی و اجتماعی بر مبنای تعلقات فروملی در نهایت به بیثباتی اقتصادی، فرار سرمایه و توسعه نیافتگی منجر خواهد شد. متاسفانه در سالهای اخیر «دستگاههای عمومی» امکانات مناسبی برای رشد و بالش نوع جدیدی از ارتجاع قومی (که آذربایجان عزیز در طول تاریخ معاصر همواره در برابر آن مقاومت کرده است) فراهم کرده اند.
بدیهی است که شان و معنای « دولت بودن» با مهار و کنترل نیروهایی از این دست که هدف نهایی خود را فروپاشی کشور تعیین کرده اند، ملازمه دارد نه پرورش آنها در مسیر یک آلترناتیو در برابر ملت ایران و هویت ایرانی.
۵- به نظر می رسد وزارت امور خارجه و سایر نهادی ذیصلاح نسبت به تحرکات سیاسی ضد ایرانی در جمهوری باکو منفعل بوده و هیچ توجهی به روند سیستماتیک تحریف تاریخ از سوی مسئولان ارشد کشوری که ماهیت آن سراپا جعل و تحریف است ندارند. ما به عنوان بخشی از فعالان جامعه مدنی و جامعه علمی آذری متذکر می شویم که بنابر تجربه تاریخی که در صد سال گذشته در ناحیه خود کسب کرده ایم، نسبت به نیات و سیاستهای پنهان این دولت تازه تاسیس مشکوک بوده و یقین داریم که در پس پرده تحرکات مشکوک قومی در شمالغرب این دولت ضد ایرانی قرار دارد.
در ذیل همین موضوع متذکر میشویم که شناسایی کشوری دیگر در مرزهای شمالی به نام یکی از استانهای ایران به دور از دوراندیشی و تدبیر بود و امیدواریم یکبار دیگر شاهد تکرار این اشتباه در مرزهای غربی کشور نباشیم.
۶- ظهور «وندالیسم قومی» به عنوان یک پدیده مذموم و آسیب اجتماعی- سیاسی در سالهای گذشته شدت بیشتری پیدا کردهاست و در حال شیوع به تمامی شئون مدنی زندگی سیاسی- اجتماعی در شمالغرب کشور است. این ابتلاء، حوزه ای وسیع از سیاست تا ورزش را به عنوان میدان فعالیت خود تعریف کرده و در این کار از نیروهای خارجی و دولت های بیگانه به عنوان پشتوانهی امتیاز ستانی از دولت ایران بهره می برد.
نکته قابل تامل و نگران کننده کم توجهی مسئولان و مقامات در سطح کلان به این آسیب جدی است که ممکن است در کوتاه مدت و میان مدت «جامعه مدنیِ» شهرهای بزرگی چون ارومیه، اردبیل، زنجان، تبریز ، مراغه و مرند را از بین برده و فضایی تنش آلود و مسموم بر انجمنهای ادبی، سینمایی، سیاسی و دانشجویی حاکم سازد.
۷- برخی محصولات فرهنگی تولید شده در شمالغرب کوچک ترین نسبتی با هویت ایرانی نداشته و ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت به مطبوعات «نفرت پراکن قومی» که در حال تزریق نفرتی عمیق از هم میهنان و شهروندان نسبت به یکدیگراند بی تفاوت اند. کتابها و مجلات چاپ شده در حوزههای تحت نظارت وزارت فرهنگ، بیانگر عمق فاجعهای است که پیشبینی وقوع آن از هم اکنون ممکن است. ما از نهادهای عمومی به ویژه شهرداریها، استانداریها، وزارت فرهنگ، ارشاد اسلامی و غیره میخواهیم که کمکهای «مالی» خود را به ناشران یا نشریاتی که مشخصا کارویژه ایجاد »گفتمان نفرت» و «واگرایی» را به عنوان یک خط مشی انتخاب کردهاند، قطع کرده و یادآور می شویم که هیچ دولتی را در جهان سراغ نداریم که از «دشمنان کشور» حمایت مالی و سیاسی به عمل آورده باشد.
۸- تاسیس هر نوع فرهنگستان و یا نهاد موازی با «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» بر خلاف مصالح عالیه کشور است و موجب تضعیف وحدت کشور و یا سوءاستفاده برخی از عناصر بیگانهگرا از امکانات دولتی خواهد شد. بنابراین از قوه مجریه و مسولان امر می خواهیم که بدون توجه به جو سازی عده ای هرج و مرج طلب و« ایرانستیز» نسبت به تقویت فرهنگستان زبان و ادب فارسی در شمالغرب کشور اهتمام کرده و گروه «گویشها و زبانهای ایرانی» این فرهنگستان را در تبریز و سایر کانون های فرهنگی ناحیه راهاندازی نماید.
۹- به عنوان بخشی از جامعه مدنی آذربایجان هشدار میدهیم که مساله «نفوذ» افراد و عناصر بیگانهگرادر سمتهای مدیریت استانی جدی بوده و نسبت به استفاده برخی از مسئولان استانی از «ادبیات سیاسی» و تاکتیکهاییکه پیشتر، از «فرقه دموکرات پیشه وری» سراغ داشتیم، ابراز نگرانی میکنیم.
۱۰- این جمع برگزاری چهارمین کنگره به اصطلاح آذربایجانیهای جهان را توسط اداره دیاسپاپورای رژیم باکو محکوم کرده و خاطرنشان می کنیم که چنین نشست هایی در نهایت یادآور جعل نام آذربایجان برای شمال رود ارس بوده و پیش از هر چیز فلسفه وجودی این کشور تازه تاسیس را زیر سوال می برد. ما وطنخواهان آذری ضمن هشدار از سوی جامعه مدنی تاکید میکنیم که تلاش خواهیم کرد در آینده کنگره جهانی آذریها و تالشیها را به عنوان پاسخی مشخص به سیاست های باکو برگزاری کنیم.
۱۱- زبان و گویش آذربایجانی یکی از گنجینههای مهم فرهنگی کشور است و حفظ آن در برابر تهاجم یا تلاش برای استحاله در زبان و ادبیات ترکی استانبولی یا قفقازی حایز اهمیت است که ادارات ارشاد شمالغرب نسبت به این موضوع کاملا بی تفاوت بوده تلاش محسوسی برای جلوگیری از این روند مصروف نمی دارد. بنابراین لازم است به عنوان قشر ایرانخواه آذربایجان نسبت به روند تضعیف زبان و گویش آذری در برابر ترکی قفقازی و استانبولی هشدار داده و از متولیان بخواهیم که نسبت به مخاطرات این روند آگاه باشند.
۱۲- بومی سازی دانشگاه ها و پادگانها یکی از مشکلات مهم در روند مستمر ادغام و انسجام ملی است. با توجه به اینکه بخشی از جمعیت کشور همواره باید در حال چرخش در کشور باشند، در دهه اخیر بومی سازی و بومی گزینی تبدیل به یک تهدید مستقل در برابر امنیت ملی و روندهای ادغام و انسجام شده است. از سوی دیگر موضوع بومی گزینی مدیران، شایسته سالاری را به سایه برده و زمینه زدو بندهای سیاسی را فراهم ساخته است.
۱۳- ارتجاع قومی در آذربایجان صرفا تهدیدی علیه زبان فارسی و ایرانیت نیست، بلکه بُعد مذهبی و شیعی ِ ملیت ایرانی را نیز به صورت نامحسوس هدف قرار داده است. آبشخور فلسفی این جریان اصولا ضد ایرانی و ضد شیعی است و کاریکاتوری از آینده آن را میتوان در سیاست های شیعه ستیزانه رژیم نامشروع باکو مشاهده کرد.
در پایان اعلام میداریم؛
حتی اگر مقامات و مسئولین کشور (چه در مرکز و چه در استانها) ما را در مسیر مبارزه برای پاسداری از همبستگی ملی و وحدت و عظمت کشور تنها گذاشته و در کنار کسانی قرار گیرند که خواستار تضعیف و نابودی آن هستند، مستقلانه به مسیر خود ادامه داده و از هیچ تلاشی در راه اعتلای میهنمان فروگذاری نخواهیم کرد.
دانشگاه تهران- ۲۲ اردیبهشت ۹۵