تراکتورسازى تبریز، استقلال خوزستان و ملى گرایى فوتبالى
ملى گرایى ورزشى به خصوص ملى گرایى فوتبالى در جهان یک روى بحث است و روى دیگر بحث ملى گرایى ورزشى در داخل کشورهاى چند میلیتى و چند زبانى مى باشد. هیچ تیمى به اندازه ى تیم بارسلونا در اشاعه ى ملى گرایى فوتبالى سرآمد نیست. بعد از بارسلونا تیم تراکتورسازى پر طرفدارترین تیمى است که نامش با ملى گرایى فوتبالى گره خورده است. بر خلاف قواعد بین المللى که تیم ها براى کشورهایشان مى جنگند مبناى فوتبال بارسلونا و تراکتور در وهله ى نخست جنگیدن براى خویشتن است. در داخل ایران بعد از تراکتور تیم استقلال خوزستان نیز به فوتبالى که ملى گرایى عربى را تعقیب مى کند تبدیل شده است. اکنون سه قطب عمده ى فوتبال در ایران با تعاریفى مختلف دارند رقابت گرایش هاى ملیتى و هویتى را به نمایش مى گذارند.
١- استقلال و پیروزى، نماینده ى ملى گرایى فارس ها
٢- تراکتورسازى، نماینده ى ملى گرایى ترک ها
٣- استقلال خوزستان، نماینده ى ملى گرایى عرب ها
به قول لرینگ م. دانفورث سیستم ” قوم – باشگاهى ” روایتى متفاوت از مرکزیت را دنبال مى کند.
به نظر من تراکتورسازى تنها یک تیم نیست بلکه قرائت خواسته هاى انسانى که ترک است و ترکى که انسان است مى باشد. استقلال خوزستان روایت عربىِ فوتبال است.
فریادهاى یاشاسین آزربایجان در بطن تهران و به هنگام بازى تراکتور با دو تیم استقلال و پرسپولیس نشانگر رویارویى دو حکایت متفاوت از جامعه است. وقتى هوادارى از دورترین نقطه ى آزربایجان جهت تشویق تراکتورسازى با هزاران مشقت و مصیبت خود را به استادیوم آزادى در تهران مى رساند دارد داستانى را روایت مى کند که سالیان سال است به گوش کسى نخورده است. در فضاى مبهمِ ایران همه چیز به ظاهر چنان است اما در باطن چنین نیست. آن تماشاگر صرفاً براى اثبات حضور خویشتن، حضور زبان و هویت و داشته هاى غصب شده ى تاریخى اش در جدال دو قطب از فوتبال حضور یافته است. پرچم تراکتورسازى براى چنین هوادارى به مثابه پرچمى است که در طول تاریخ از بلنداى هویت و ملیت و غرورش به زیر کشیده اند و انگار این وظیفه ى تاریخى اوست که در چنین شرایطى و در سایه ى تیمى که نشانگر اوست این پرچم را به اهتزاز در آورد.
ملى گرایى فوتبالى در ایران تلاشى است براى اثبات هویت، حقوق انسانى و ارزش هاى فرهنگى و اجتماعى. در محیطى که سرد و تاریک است انسان ها گرد اجاقى که روشن است جمع مى شوند تا شب را سحر کنند. تیم تراکتورسازى براى ترک ها و استقلال خوزستان براى عرب ها در حکم آن اجاق است.
در حقیقت، روى آوردن مردم به فوتبال در ایران واکنش سیاسى و اجتماعى آنها به رخدادهاى غیرفوتبالى است. مردم در هر گلى که زده مى شود و خورده مى شود، سیطره و فروپاشى ستم ملى را در ذهنشان به تصویر مى کشند.