قسمت کوهستانی تقریباً ۵/۱۲ درصد کل سرزمین قرهباغ را دربرگرفته است. مساحت این استان ۴۳۸۸ کیلومتر مربع، درازای آن از جنوب به شمال ۱۲۰ کیلومتر و پهنایش از خاور به باختر بین ۳۵ تا ۶۰ کیلومتر است.
این استان از ۵ ناحیه (عسکران، مارتونی، دیزاق، شوشا و آغدره) تشکیل میشود. دارای دو شهر به نامهای خانکندی و شوشا، ۵ شهرک، یک قصبه و ۲۲۰ روستا است.
از دیدگاه موقعیت جغرافیایی بین ۳۹ درجه و ۲۵ دقیقه و ۴۰ درجه و ۳۰ دقیقه عرض شمالی و ۴۶ درجه و ۲۰ دقیقه و ۴۷ درجه و ۲۰ دقیقه طول شرقی قرار دارد. قرهباغ از سوی شمال به کوههای قفقاز کوچک (موروداغ با قله ۳۷۲۴ متری جامیش داغی)، از باختر و جنوب به کوههای موسوم به قرهباغ (قلههای قیزقالاسی به بلندی ۲۸۴۳ متر، قیرخ قیز ۲۸۲۷ متر و بویوک کیره ۲۷۲۵ متر) و از خاور و شمال خاور، به کنارههای باختری دشت میل مغان و دشت قرهباغ میپیوندد.
معنای نام «قره باغ»
قرهباغ در زبان ترکی به معنای «باغ بزرگ» است. ترجمه قرهباغ به «باغ سیاه» نادرست است و به تعبیر بهتر باید گفت قرهباغ یعنی باغ بزرگ، چرا که در اصل واژه «قره» در زبان ترکی به معنی بزرگ است. مانند آنچه در قرهچمن (چمن بزرگ) و یا قرهداش (سنگ بزرگ) به کار میرود.
از سوی دیگر قرهباغ، قرینهای کوهستانی در این سوی رود ارس دارد که آن را قرهداغ مینامند. درباره اینکه گویش و نوشتار کدامیک از واژههای قرهباغ، قراباغ و قاراباغ درستتر است؛ باید گفت که پیشوند (قره) گونه گفتاری پیشوند (قارا) است. از سوی دیگر پیشوند (قرا) نیز نادرست است چرا که حرف صدادار (ـَ) در گروه صدادارهای نازک و حرف صدادار(آ) در زمره صدادارهای کلفت زبان ترکی است. طبق قانون آهنگ (از دستورهای ترکی) بکارگیری دو صدادار کلفت و نازک در یک واژه درست نیست. از نظر دستوری قاراباغ درست است. گونه «قرهباغ» یکی از یادگارهای دوران برتری لهجه تبریزی در ادبیات آذربایجان است که در اواخر قرن ۱۵ و اوایل قرن ۱۶ میلادی جریان داشته است.
پیشینه تاریخی قرهباغ و ادعاهای پوچ ارمنیان
قرهباغ به عنوان یک ایالت ابتدا در ترکیب دولت آلبانی آذربایجان قرار گرفت. سپس همراه تمام آزربایجان در قلمرو خلافت عرب قرار گرفت و پس از سقوط خلافت عرب در سده ۹ و ۱۰ در ترکیب دولت ساجیان در سده ۱۰ در سالاریان، در سدههای یازده و دوازده در دولت شدادیان در سدههای ۱۲ و ۱۳ در اتابکان ائلدنیز، از نیمه دوم سده ۱۳ تا سده ۱۴ در ترکیب دولت ایلخانیان قرار گرفت.
از اواخر سده ۱۷ تا اواسط سده ۱۸ در زمان فروپاشی خاننشینهای آزربایجان بیگلربیگی قرهباغ به خان نشینهای گنجه و قرهباغ تقسیم شده، از اواسط سده ۱۸ تا اوایل سده ۱۹ خاننشین بسیار قدرتمند قرهباغ برقرار بود.
بررسی پیشینه جنبش ملی ارمنی نشان میدهد که ارمنستان از چند قرن پیش تلاشهایشان را برای برپایی «ارمنستان بزرگ»، تضییع حقوق ملل همسایه و محو آنها، پیشبرد ادعاهای داشناکی خود و واقعیت بخشیدن مرحله به مرحله برنامههای خود از هر راه ممکن آغاز کرده بودند. آنان ابتدا جمهوری کوچک ارمنستان را در خاننشین ایروان در قلمرو آذربایجان (و سپس فرمانداری ایروان) با ۹ هزار کیلومتر مربع وسعت تشکیل دادند. به تدریج مساحت آن را به ۲۹ هزار کیلومتر مربع رساندند و در سالهای اخیر قرهباغ کوهستانی و ۷ ولایت پیوسته به آن را اشغال کردند. قرهباغ کوهستانی برای ارمنیان به عنوان وسیلهای برای ایجاد «ارمنستان بزرگ» در آمده است.
مهاجرت ارمنیان به قرهباغ توسط روسها
روسها ماده ۱۴ عهدنامه ترکمنچای را به نوعی تنظیم کرده بودند که مهاجرت اتباع مسیحی ایران به قفقاز صورت قانونی یابد. گریبایدوف در ۱۶ ژانویه ۱۸۲۹م وارد تهران شد و با استناد به ماده ۱۳ به کار مهاجرت دادن مسیحیان به ویژه ارمنیان پرداخت.
مدیریت و هماهنگی این کار برعهده سرهنگ ارمنیالاصل گریگوری داویدوویچ لازاریان (لازارف) بود. طی این روند نزدیک به ۱۵۰ هزار خانواده ارمنی به قفقاز مهاجرت کردند. بدین ترتیب ساختار جمعیتی قرهباغ در این زمان به گونهای نمایان دگرگون شد. در ۱۸۲۸ تنها ۲۷۹ خانوار به قرهباغ کوچانده شدند.
میرزا مسعود در کتاب «تاریخ احوال عباسمیرزا نایب السلطنه» مینویسد: «…جمیع رعیت ارامنه آزربایجان را که قریب شش هزار خانوار میشد و کلیه آن که در مملکت اورمیه و خوی بود، کوچانیده به آن طرف آب ارس بردند و قلیل خانواری از ارامنه در شهر تبریز و خوی ماند.»
در سال ۱۷۹۷م شمار ارمنیان در قرهباغ ۱۱ هزار خانوار بود. این نکته در فرمان پاول اول امپراتور روسیه مشخص شده است. در دهه چهارم سده ۱۹ حدود ۷۰۰ خانوار ارمنی به قرهباغ کوچ کردند. از این عدّه بعدها ۳۰۰ خانوار به ایران بازگشتند. گروه کثیری از ارمنیان مهاجر به قرهباغ نیز در اثر طاعونی که در آنجا شایع شده بود، جان باختند. به هرحال با کوچ دسته جمعی ایلات مسلمان و ترک قرهباغ به ایران و مهاجرت ارمنیان ایران و عثمانی به قرهباغ ترکیب جمعیتی این سرزمین دگرگون شد. به طوری که در سال ۱۹۱۴ در قرهباغ ۲۲۲ کلیسای ارمنی وجود داشت و شمار مسیحیان آن استان ۲۰۶۷۶۸ نفر بود که در ۲۲۴ روستا زندگی میکردند.
قرهباغ مهد موسیقی آزربایجان
استریکوف موسیقیشناس نامدار روس درباره هنر موسیقی قرهباغ چنین میگوید: «هنر آوازخوانی، در هیچ کجا مثل قرهباغ گسترده نشده است. در اینجا همه در منزل، باغ، مزرعه، مجالس شادی و سوگواری، در میان خویشاوندان و دوستان میخوانند. در قرهباغ همه از کوچک و بزرگ و پیر و جوان خواننده هستند و در ترانههایی که میخوانند آرامش روحی پیدا کرده و از نظر معنوی ارضاء میشوند.»
وینوگرادوف دیگر صاحبنظر موسیقی نیز چنین عقیده دارد: «موسیقیدانان شوشا، تاریخ موسیقی آزربایجان را به وجود آورده و آن را نه تنها در میهن خودشان، بلکه در دیگر سرزمینهای مشرق زمین نمایندگی کردهاند.»
عبدالرحیم حقوردیف که خود قرهباغی است، میگوید: «قرهباغ معدن آوازهخوان است… به هر کجای قفقاز بروی در آنجا خواننده، تارزان و کمانچه را از قرهباغیها خواهی دید.»
صادق جان قرهباغی نابغه موسیقی آزربایجان
صادق اسداوغلو معروف به صادق جان (۱۹۰۲-۱۸۴۶م) شاگرد میرزا علی عسکر قرهباغی بود. از ۱۸۷۵ تا ۱۸۷۸ سیستم تار آزربایجان را دگرگون کرد. او قواعد تازهای تنظیم نمود. تعداد سیمهای تار را از ۵ به ۱۱ رساند. تار پیش از او بر زانو نواخته میشد ولی اسداوغلو آن را بر سینه نهاد. تارهایی که به سبک او ساخته شدند، در ایران، قفقاز، داغستان و آسیای مرکزی گسترش یافت.
او پرده زابل را در تار معین کرده و شعبه های جدید سهگاه و ماهور را بر آن افزود. او در شهرهای استانبول، تهران و عشق آباد هنرنمایی کرد. در ۱۸۹۷ در نمایشنامه یک پردهای عبدالرحیم حقوردیف به نام «مجنون بر سر مزار لیلی» موسیقی اجرا کرد. او با هنرمندانی چون حاجی حوسو نفتعلی اوغلو (۱۸۹۷-۱۸۳۰)، مشهدی عیسی (مرگ ۱۹۰۵)، کشتازلی هاشم، عبدالباقی کربلایی علی اوغلو زلالوف (بلبل جان) (۱۹۲۷-۱۸۴۱م) و مشهدی اسماعیل قاریاغدی اوغلو (۱۹۴۴-۱۸۶۱) هنرنمایی کرد.
قرهباغ نگین هنر فرش آزربایجان
مکتب فرش قرهباغ یکی از نامدارترین مکاتب آزربایجان و مشرقزمین است. در این مکتب مناطقی چون شوشا، بردع، آغجابدیع، جبرائیل، نخجوان، قبادلی و غیره داخل هستند.
علاوه بر فرش آثار دیگری چون خورجین، مفرش، بالاپوش و غیره نیز بافته میشود. از نقشهای معروف این فرش میتوان به آچما-یومما، آران، باغچاداگوللر، بالیق، بوینوز، بردع، بهمنلی، قاراباغ، قوجا، قاسم اوشاغی، لنبرانی، لمپه، مالی بیگلی، موغان، خنگربند، خانلیق، خان ترمه، چلبی، شابالید بوتا و… اشاره کرد. آثار بافندگان بردع در سدههای ۱۶ و ۱۷ میلادی در موزه هنر برلین و آثار بافندگان روستای لنبران در سده ۱۸ در موزه متروپلیتن نیویورک موجود است.
فرش قرهباغ از نظر هنری به فرش تبریز نزدیک است. گره در فرش قرهباغ گره تبریزی است. برخی از بهترین نقاشان فرش در ایران قرهباغی بودهاند ازجمله غلام نقاش ارژنگی (متولد ۱۲۵۴ شمسی در شوشا- مرگ ۱۳۲۲ تبریز)(فرزند استاد رسام ارژنگی، طراح و نقاش فرش برای دربار محمدعلی شاه قاجار) و استاد محمد قرهباغی (پدر استاد معاصر محمد علی قره باغی).
در سده ۱۸ مکتب فرش قرهباغ در شوشا متمرکز شد. تحت تأثیر مکتب فرش تبریز، فرشهایی با نقش لچک ترنج آفریده شد. همچنین با استفاده از نقش اشیاء تجاری که از روسیه و اروپا میآمد، نقشهای جدیدی چون بولوت، باغچاداگوللر، ساخسیداگوللر بافته شدند. فرش شوشا در ۱۸۷۲ در نمایشگاه مسکو مدال نقره گرفت. در پایان سده ۱۹ میلادی و در اوایل سده ۲۰، فرشهای قرهباغ با نقشه های از قاچاق نبی، تصاویری از صحنه نبردهای ستارخان، تصاویر ملانصرالدین و پس از انقلاب ۱۹۱۷ تصاویر لنین و نریمانوف بافته شدند. فرش قرهباغ در نمایشگاهای هنری پاریس، برلین، وین، مسکو و پترزبورگ چشمها را خیره کرده و مدالهای فراوانی کسب کرده است.
منبع: قرهباغ نامه – پرویز زارع شاهمرسی – نشر شیرازه – تهران.۱۳۸۹ – صفحات ۱، ۱۱، ۱۲، ۲۵۰، ۲۶۱، ۲۸۱ و ۲۸۳