نقدی بر مقاله مقایسه حقوق اقوام در ایران و ترکیه در سایت بی بی سی فارسی – کریم اصغری
به تاریخ ۳ ژانویه ۲۰۱۶ – ۱۳ دی ۱۳۹۴ در سایت بی بی سی فارسی مقاله ای از آقای امیر هاشمی مقدم ( دانشجوی دکترای انسانشناسی) در رابطه با حقوق اقوام نوشته شده است. در مقاله انتشار یافته به غیر از اندک بررسی ها ی درست، به صورت غرض مندانه در صدد مبرا کردن عدم وجود پان ایرانیسم و پان فارسیسم در ایران و به صورت یک طرفه به ”تخریب ترکیه” پرداخته است. همچنین نویسنده درابتدای نوشته ، به عمد ”ترکان ایران” بویژه مردم آذربایجان ایران (جنوبی) را هدف نتیجه نهایی نوشته خودشان قرار دادهاست. و با ایجاد این ذهنیت که رفتار دولت مرکزی ایران با اقلیتهای ایرانی به ویژه ترکان منصفانه تر , انسانی تر, و پلورالیستی تر از رفتار دولت مرکزی ترکیه (عثمانی _ جمهوریت) با اقلیتها به خصوص یونانیها و کردها بوده است سعی در مقایسه نادرست این روند با داده هایی بعضا نادرست و یک طرفه کرده است. در حد بضاعت سعی کرده ام به صورت بی طرفانه بعضی مواردی که به نظرم خلاف واقعیت و یا یکطرفانه دیده شده است به نقد بکشم.
۱_در اثنأ جنگ جهانی اول و اواخر دوره عثمانی مرگ تعداد زیادی از اتباع ارمنی که به آنها ملت صادقه نیز میگفتند به علت کوچ اجباری که از نظر نگارنده به دلیل اقدامات رادیکال افراطیهای داشناک در جهت ایجاد ارمنستان بزرگ بود، رخ داد. این اقدام داشناکسیون قماری بود که از نظر رهبران عثمانی به منزله خیانت و از پشت خنجر زدن محسوب میشد. برای سپاهی که از میادین جنگ در اروپا عقب نشینی میکرد این خیانت داشنا کها و به نوعی حمایت آنها از روسها طبیعتاً اقدامی نابخشودنی بود که تاوان آن را مردمان بیگناه ارمنی دادند که مجبور به کوچ از استانبول و آناتولی به نواحی شرقی شدند. البته لازم به توضیح است که هنگامی که میلیشیای ارمنی به رهبری آندرانیک عقب نشینی میکردند دست به کشتار دیگر اتبأع عثمانی میزدند که دامن این کشتارها به مرزهای ایران در شهرهأ آذربایجان مخصوصا در خوی و اورمیه رسید که به حادثه جیلولوق معروف است. نکته مهمی که در این درگیریها میتوان به آن اشاره کرد حرص و طمع روسای عشیرتها کردی در این کوچ اجباری بود که اتفاقا بیشتر مکانها و زمنیهایی که خالی از سکنه ارمنی میشد به تصاحب کردها میافتاد. در این مورد دو روشنفکر و تاریخ نویس کرد ترکیه یعنی “مفید یوکسل” و “واهددین اینجه ” اذعان دارند که کردها نیز در این تراژدی دست داشتند. چون از لحاظ سیاسی اگر قمار داشناکها نتیجه میداد و کشور ارمنستان بزرگ را تشکیل میدادند در آن صورت کردها را از منطقه اخراج میکردند به همین دلیل کردها در تحجیر (به بیان ترکیه) یا در کشتار (در بیان ارمنیها) نقش اساسی داشتند. از طرف دیگر دولت ترکیه همیشه آمادگی خود را در گشودن آرشیو مربوط به آن وقایع جهت مطالعه محققین و تنویر افکار عمومی بینالمللی ابراز نموده است. از جهت دیگر دولت ارمنستان از بررسی تاریخی موضوع طفره رفته و همیشه سعی در جهت استفاده سیاسی در راستای منافع خود مینماید.
۲- حمایت و یا ارتباط یک کشور با همزبانانش در اقصی نقاط جهان امری عادی میباشد. مانند اتحادیه کشورهای فرانسوی زبان با رهبریت فرانسه از جمله آنهاست. دیگر آنکه حمایت ترکیه از کشورهای همزبانش بعد از فروپاشی شوروی صورت پذیرفت که مهمترین دلیل آن را در عمق استراتژیک ترکیه میتوان دید. چرا که روسها رقیب و تهدید همیشگی ترکها بودهاند و میباشند.
لازم به ذکراست ترکیه در زمان عصمت اینونو٬ دومین رییس جمهور ترکیه (۱۹۴۴)٬ تعداد زیادی از روشنفکران آذربایجانی را تحویل شوروی سابق داد که همگی به دستور استالین اعدام شدند. حتی ترکیه در ماجرای ترکمنان ساکن عراق بویژه شهر کرکوک متهم میباشد که بهجای حمایت از ترکمنها از پیشمرگه و اقلیم کردستان عراق حمایت مینماید.درحالیکه از حمایتهای ایران از کشورهای همزبان خود بویژه تاجیکستان و افغانستان که امری مشهود میباشد سخنی گفته نمیشود. چرا از چاپ کتابهای درسی افغانستان در ایران و بازسازی مقبره شاعران فارسی سرا سخنی به میان نمیآید؟
۳- علیرغم اینکه ملت سازی در افغانستان بر اساس قوم اکثریت انجام یافته است. و حتی اسم افغانستان نیز نشانگر هویتی قوم پشتو میباشد و زبان دری(فارسی) نیز از همان ابتدا زبان رسمی شد. پس جایی برای اعتراض رضا شاه نمیماند که نویسنده مقاله پس از قریب من یک قرن حسرت عدم اعتراض به آن را دارد. اتفاقا افغانستان علیرغم همه مشکلاتی که در طول یک قرن اخیر داشته است در رسمیت دادن به دو زبان پشتو و دری نسبت به ایران و ترکیه در این مورد پیشگام میباشد.
۴- قبل از تغییر اجباری الفبای ترکی به سیرلیک، خط لاتین تقریباً تا سال ۱۹۳۹ خط رسمی اکشورهای ترک آسیای میانه بوده هست و حتی خود ترکیه بعد ازاین کشورها به خط لاتین روی آورد. یعنی این کشورها خود به لاتین بازگشتند. تأثیر ترکیه دراین خصوص در حد ناچیز هست و از طرفی زبان ترکی با الفبای سیریلیک و عربی سخت خوانده میشود. ولی خط لاتین مناسبترین خط برای زبان ترکی میباشد. این درحالی است که ایران سالهاست درصد کمک به تغییر این خط در تاجیکستان هست ولی به دلایل مذهبی و حکومت دینی ایران طرف تاجیک حاضر به پذیرش این خط نیست.
۵_هر کشور به نسبت ظرفیت و پتانسیل سیاستهای خارجیاش اقدام به گسترش فرهنگ و زبان خود در کشورهای منطقهای و بینالمللی در جهت دیپلماسی عمومی مینماید. ترکیه نیز با توجه به اهداف سیاست خارجی اقدام به آموزش زبان ترکی در کشورهای مختلف در قالب موسسه یونس امره مینماید. همچنین سالانه حدود ۳ الی ۴ هزار نفر از اقصی نقاط جهان اقدام به اخذ دانشجو در مقاطع مختلف تحصیلی مینماید. در ایران نیز فرهنگستان زبان فارسی بودجههای کلانی از دولت برای ترویج زبان فارسی دریافت میکند. و دانشجویانی از کشورهای مختلف مخصوصاً افغانستان و تاجیکستان را بورس میکند. همینطور بودجههای کلانی برای آموزش دادن زبان فارسی به دانشجویان خارجی در مراکز دانشگاهی از قبیل دانشگاه بینالمللی قزوین، و موسساتی از قبیل موسسه دهخدا وابسته به دانشگاه تهران و بنیاد سعدی صرف میشود. اضافه میشود که سیاست آموزش زبان فارسی در خارج از کشور زیر نظر خانه های فرهنگ دولت ایران در کشورهای مختلف دایر میباشد که اتفاقا شعبه آنکارا در ترکیه در اخذ و پذیرش دانشجویان ترک بسیار فعال میباشد.
۶- یکی از مواردی که در جای جای مقاله نوشته شده مشهود است این است که نویسنده عمداً سیاستهای ترکیه در ادوار مختلف نسبت به کردها را نادیده گرفته است. دستاوردهایی را که حاصل هم مبارزات کردها و هم فربه شدن سیاستهای ترکیه در این زمینه که حاصل پیشرفت دموکراسی و حقوق شهروندان است را کاملا نادیده گرفته است. طوری که امروز احزاب سیاسی کردی به طور آزاد فعالیت سیاسی دارند و هویت سیاسی کردی امروز بیشتر از ملی گرایان ترک در مجلس ترکیه نماینده دارد. یکسان سازی و انکار هویتی کردها در ترکیه که حاصل سیاستهای اوایل دوره جمهوریت بود در دهه های اخیر بازنگری اساسی در آن شده است. علیرغم وقایع ناگواری که در چند ماه اخیر در رابطه دولت با گروهها و سازمانهای کرد پیش آمده است در برنامههای سیاسی و فرهنگی دولت نسبت به کردها مخصوصاً در در دهه گذشته دستاوردهای شگرفی ایجاد شده است. از جمله این اقدامات اجازه تدریس دو گویش ‘’کرمانجی و زازا’’ در مناطق کردنشین و ایجاد ”شبکه ۲۴ ساعته کردی از طرف سازمان دولتی رادیو و تلویزیون ترکیه” میباشد. دموکراسی حزبی در ترکیه این امکان را میدهد که احزاب با تبار کردی امروز بیشتر از یکصد شهرداری کوچک و بزرگ را در شهرهای کرد نشین ترکیه در اختیار دارند. و در دو انتخابات سراسری گذشته حزب دمکراتیک خلقها موفقیتهای زیادی را کسب کرده است. این در حالی است که هیچ تغییری در سیاستهای قومی دولت مرکزی ایران در یکصد سال گذشته مشاهده نشده است. قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی که با کوشش مجاهدان آذربایجانی در قانون اساسی مشروطه گنجانده شده بود بعد از سالهای اولیه مشروطه به محاق فراموشی رفت. کلیه حرکتهای آزادیخواهی که بعد از آن از جانب قومیتهای مختلف بویژه ترکها و عربها رخ داد به بهانه حفظ تمامیت ارضی سرکوب شد. هیچ تغییری در ساخت یونیتری و تک ساحتی دولت ایران در جهت به رسمیت شناختن هویتی غیرازهویت ‘’فارسی آریایی’’ مشاهده نشده است.نویسنده اشاره ای به اخراج یونانیها از تزکیه داشته است که این موضوع کاملا نادرست است . طبق معاهده لوزان و پس از معاوضه و جابجایی حدود یک و نیم میلیون نفر از یونانیها و ترکهای مسلمان، باقیمانده یونانیها در استانبول و دیگر نواحی ترکیه به عنوان مسیحی به رسمیت شناخته شدند طوری که امروز در اکثر احزاب ترکیه دارای نماینده می باشند. همه این ها در حالی است که سیاست های یکسان سازی و انکار هویت های غیر فارس آریایی در ایران ادامه دارد. ترک ها هنوز آذری نامیده می شوند تا از لحاظ تباری با دیگر ترک های آسیای میانه و آناطولی تمییز داده شوند و عرب ها عرب زبان و بعدا عرب شده تا آنها را نیز از غرابت فرهنگی و تباری با دیگر همسایگان عربشان دور نگه دارند.
۷- با روی کار آمدن دولت شبه مدرن در ایران و تبدیل ساختاری ممالک محروسه به ساخت یونیتری دولت مدرن هم از لحاظ سرزمینی (تبدیل ساختاری پولورالیزم سرزمینی به سانترالیزم دولت مرکزی ) و هم از لحاظ شیوه حکومت داری تمامی مولفه هأی قومیتی فارسی آریایی به تمام مردمان ساکن در جغرافیای ایران اطلاق گردید. ”ترکها آذری شدند و عربها خوزی و عرب زبان”. در طول یکصد سال اخیر در هیچ نوشته و تریبون رسمی غیر از این مشاهده نمیشود. حال آنکه نویسنده اشاره دارد که در ایران قومیتها و ادیان و مذاهب به رسمیت شناخته می شوند جای بسی تأمّل میباشد. در مورد آسیای مرکزی و ازبکستان نیز که نویسنده به آن اشاره کرده است با توجه به سنتی که از شوروی سابق به جا مانده و همچنین با توجه به بافت فرهنگی آن جوامع٬ همه اقلیتهای موجود در یک جمهوری حداقل از لحاظ فرهنگی میتوانند شاخصه های هویتی خود را حفظ کنند. تاجیکها در ازبکستان حتی آموزش به زبان مداری و امکان زنده نگاه داشتن شاخص های هویتی خود را دارا میباشند.
۸- همانطور که در مورد ایران اشاره شد، ترکیه نیز در عبور از سیستم امپراطوری به جمهوریت و دولت مدرن از یک پولورالیزم سیاسی و فرهنگی که در آن قرنها اقوام و ملل مختلف در یک هارمونی مشخص با هم زیست میکردند به یک دولت یونیتر با مولفه های اسلام و ترک تبدیل شد. در سالهای جنگهای استقلال(رهایی) وقتی صحبت از ملت ترک یا مسلمان میشد فارغ از ریشههای قومیتی آن کردها به لحاظ سیاسی و فرهنگی در شمولیت این ملت محسوب میشدند. ولی پس از استقلال جمهوریت٬ سیاست انکار کردها در پیش گرفته شد و ریشههای قومی ملت ترک بر تعریف سیاسی و فرهنگی جمهوری ترکیه چیره گشت. که باعث بروز کشمکشهای طولانی در سالیان دراز در رابطه با تقابل بین دولت و کردها گردید. ولی در چند دهه گذشته حرکتی در جمهوری ترکیه شکل گرفت که باعث باز تعریف هویتی از ملت ترک انجامید. با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در قریب به دو دهه گذشته این تقابل و رویارویی و وجود مولفه ای به نام هویت کردی به رسمیت شناخت شده است. در خصوص یونانیها ساکن ترکیه نیز همانطور که ذکر شد بر اساس معاهده لوزان قریب یک ونیم میلیون نفر از طرفین جابجا شدند نه اخراج.
۹- همانقدر که زبان و ادبیات فارسی (درواقع زبانی برای بیان تمدن اسلامی نه تمدن فارسی) در ازبکستان اهمیت داشت از زمان امیرعلی شیرنوایی مرکز زبان و ادبیات ترکی جغتای نیز بوده است.
و در زمان شوروی این تاجیکستان بود که از ازبکستان جدا شد و حتی ازبکستان بعضاً به خاطرجدا نمودن تاجیکستان از ازبکستان انتقادهایی نیز به سیاستهای آن دوران وارد میکند؛ و در ادامه نویسنده از جریمه زبان مادری گفته است. مثلاینکه از آزارهای قومیتی ازبکها در تاجیکستان خبر ندارد که حتی آزار و اذیت ازبکها در تاجیکستان بارها باعث شده گروههای ازبک هشدارهایی به تاجیکستان بدهند؛ و حتی منطقه ازبک نشین تاجیکستان در بدترین وضعیت نژادپرستی دارند.
در مورد جریمه به زبان مادری در ایران، کافیست به آزار واذیت٬ و تحقیر کودکان ترک آذربایجانی و جریمههای پولی و غیره را در زمان رضا شاه مطالعه بفرماید…و نمونهاش نیز آقای دکتر براهنی و خیلی ها نیز این موضوع را بارها ذکر کرده اند وحتی ترک ستیزی تا جایی بوده است که جلال آل احمد را نیز واداشت این رفتارها را به نقد بکشد.
۱۰- در ایران در ادامه سیاستهای ۹۰ سال اخیر٬ کلیه زبانهای غیر فارسی بویژه زبان و ادبیات ترکی نه تنها تدریس نمیشود بلکه نفی شده اند. به زبان ترکی اصطلاح زبان آذری اطلاق می گردد. این یعنی همان تداوم سیاست انکار و عدم قبول دیگر زبانها و هویت ها. یعنی برخلاف آنچه که نویسنده بیان نموده است.
۱۱_ ایران تنها توسط بعضی از کشورهای غربی پرشیا شناخته میشد و در طول تاریخ نیز سلسله ها و حکومت ها اسامی خود را به کار میبردند نه پرشیا را…و در مورد نامهای کشور ایران، ایران به اسمهای عجمستان، دیار عجم، ایران (ترکمان ها) و غیره شناخته میشده است. ولی هرگز بعد از اسلام ایران به معنی آریایی که اسم تاریخی هرات و تا حدودی افغانستان و شرق خراسان هست شناخته نشده است یعنی ایران به معنی آریایی در زمان رضاشاه به این کشور اطلاق گردید که حتی باعث اعتراض برخی روشنفکران افغانستانی را به همراه داشت.
همچنین به عقیده برخی از منتقدین وضعیت فعلی ایران، انتخاب نام ایران، پوشش و پردهای برای ادامه پان فارسیسم و ملی گرایی فارسی میباشد.
۱۲- علیرغم اینکه در سال ۱۳۵۷ سیاستهای پان ایرانیستی و پان آریائیستی قدرت مرکزی برای مدتی به چالش کشیده شد ولی پس پایان جنگ ایران و عراق و روی کار آمدن دولت رفسنجانی بازشاهد گسترش و بروز سیاستهای ملی گرایی از نوع فارسی گرایی هستیم. علیرغم ادعای نویسنده در هیچ متن و نوشتهای و هیچ تریبونی صحبت از خلیج عربی نمیتوان مشاهده کرد. و اتفاقا سیاست دولت مرکزی در راستای تقویت احساسات عموم مردم همیشه با تاکید ترکیب “خلیج همیشه فارس” نشان دهنده سیاست رسمی دولت در این زمینه میباشد.
در مورد اهمیت کاربرد تمیز زبان فارسی، چند وقت قبل بود که یک مجری صرف استفاده نکردن ‘’پیامک ‘’به جای ‘’اس اماس’’ از تلویزیون قطع همکاری گردیده است.
۱۳- همانطور که در بالا اشاره شد وقتی صحبت از نام ملت ایران است، ملت ایران یعنی ملتی با ‘’ریشههایی آریایی’’ که تمامی ملل ساکن در ایران را شامل میشود. در مورد قانون اساسی ترکیه و سوگند با نام ملت ترک نیز همانطور که ذکر شد، باید به روند طی شده از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۱۵ اشاره کرد. لیلا زانا در آن سال نیزسوگند خود را به نام خلق های ترکیه یاد کرد که پس از آن مصونیت پارلمانی آن لغو شد و راهی زندان گشت. ولی در طول ۳ دهه ٬ روند دمکراسی در ترکیه و باز تعریف از هویت ترکی به جایی رسیده است که هویت کردی به عنوان هویتی مستقل از هویت ترک ها به رسمیت شناخت شده است و این مهم در تدوین قانون اساسی جدید ترکیه یکی از موارد مهم تجدید نظر خواهد بود که اقداماتی در جهت پیشنویس آن در حال انجام است.
پایان سخن:
با توجه به بررسی انجام یافته مشخص میشود که نویسنده بهصورت خواسته و یا ناخواسته درصد تحریفات بسیاری از واقعیات بوده است. باید در نظر داشت وضعیت فعلی در کشورهای منطقه نتیجه ملتسازیها در منطقه و تأسیس دولت ملت ها بوده است که نویسنده مقاله از بیان این قسمت مهم طفره میرود و حتی تشکیل دولت-ملت ایران را (بر اساس نژاد مجهولالهویه آریایی و زبان فارسی دری) تقریباً بهطورغیرمستقیم انکار میکند.
توضیح اینکه این نوشته در جوابیه مقاله به سایت بی بی سی فارسی ارسال گردید که متاسفانه سایت بی بی سی فارسی از انتشار این جوابیه امتناء ورزید.
کریم اصغری _ دانشجوی دکترای روابط بین الملل