آراز نیوز

ارگان خبری تشکیلات مقاومت ملی آزربایجان

دیرنیش
جمعه ۲ام آذر ۱۴۰۳
آخرین عناوین
شما اینجا هستید: / خبر / ایران / مصاحبه اختصاصی آراز نیوز با آقای ”یوسف عزیزی بنی طرف” روزنامه نگار و فعال حقوق بشر عرب

مصاحبه اختصاصی آراز نیوز با آقای ”یوسف عزیزی بنی طرف” روزنامه نگار و فعال حقوق بشر عرب

مصاحبه اختصاصی آراز نیوز با آقای  ”یوسف عزیزی بنی طرف” روزنامه نگار و فعال حقوق بشر عرب
12 ژانویه 2016 - 15:53
کد خبر: ۲۲۱۰۱
تحریریه آرازنیوز

وبسایت خبری- تحلیلی آراز نیوز٬ مصاحبه اختصاصی با آقای ”یوسف عزیزی بنی طرف” روزنامه نگار و فعال حقوق بشر عرب در خصوص همکاری ملل ساکن و محصور در ایران را در جهت کسب حقوق ملی‌ شان انجام داده است.

جناب آقای یوسف عزیزی بنی طرف در ابتدا از شما به خاطر اینکه وقت شریفتان را در اختیار وبسایت خبری- تحلیلی آراز نیوز قرار دادید بسیار متشکریم. خواهشمندیم نظرات خویش را در خصوص موقعیت و همکاری ملل ساکن و محصور در ایران را، در جهت کسب حقوق ملی‌‌شان را با ما و خوانندگان محترم وبسایت خبری- تحلیلی آراز نیوز در میان بگذارید.

۱- بهترین گفتمانی که میتواند راه گشا‌ی حقوق ملی‌ ملل غیر فارس و اقلیتها‌ی دینی و مذهبی‌ در ایران باشد چه می‌باشد؟

ج- برای پاسخ به این سوال باید دید طی نود سال گذشته چه گفتمان های عمده ای در ایران مطرح بوده اند. در اوایل قرن بیستم اغلب ملیت های درون ایران در انقلاب مشروطیت شرکت کردند. مشارکت ترک ها که اظهر من الشمس است والبته گیلک ها، بختیاری ها،عرب ها، بلوچ ها و کردها هم به نوعی در آن انقلاب شرکت داشتند. اینها افزون بر مسایل عام آزادی و دموکراسی و حکومت قانون، نگاهی به حقوق ملی خود هم داشتند. برمبنای همین نگاه بود که اصل انجمن های ایالتی و ولایتی از دل انقلاب مشروطیت بر آمد و بر صفحه های قانون اساسی اش نقش بست. آن انقلاب می توانست پایه مناسبی برای تحول دموکراتیک در ایران باشد اما این گونه نشد. چرایش را می گویم. در آن هنگام سه گفتمان برخاسته از انقلاب مشروطه به رقابت با یکدیگر پرداختند. منظورم ناسیونالیسم پهلوی، ناسیونالیسم مصدقی و اسلامگرایی است. اما آن سه گفتمان را اگر بچلانیم در واقع دو گفتمان می شود: ایرانگرایی فارس محور و اسلام گرایی. اینها رقیبی هم داشتند که می توان آن را گفتمان ناسیونالیسم غیر فارس نامید. همانی که اکنون نام گفتمان هویت طلب را یدک می کشد. اما اگر نیک بنگریم و براساس واقعیت های کنونی، آینده را بررسی کنیم می ببینیم که گفتمان اسلام گرایی، به دلایلی که جای بحث اش در اینجا نیست، روز به روز به گفتمان های رقیب دیروز یعنی ایرانگرایی فارس محور نزدیک تر می شود. مهمترین علت این نزدیکی، صف بندی سه گفتمان یادشده در برابر گفتمان ناسیونالیسم غیر فارس است. هم در قبل وهم بعد از انقلاب، سه گفتمان ناسیونالیسم پهلوی، ناسیونالیسم مصدقی و اسلامی با قدرت حکومتی خویش در سرکوب گفتمان چهارم همداستان بوده اند. اما اصحاب گفتمان هویت طلب ملیت های غیر فارس که در دو دهه اخیر پتانسیل فزاینده ای یافته است می کوشند گفتمان های رقیب را کنار بزنند و در قدرت و ثروت شریک شوند و یا اگر زورشان بچربد، قدرت خاص خودرا تشکیل دهند. من در اینجا باید از گفتمان دیگری در عرصه سیاسی و فکری ایران نام ببرم که همان گفتمان چپ است که در گذشته از حامیان گفتمان هویت طلب در ایران بوده . اما این گفتمان در ایران بر خلاف روسیه و برخی کشورهای عربی، هیچگاه به قدرت نرسیده است. این گفتمان در دو سه سال پس از انقلاب جانی دو باره یافت اما دوباره سرکوب شد و اکنون نیز در قیاس با گفتمان های ناسیونالیسم فارس محور، اسلامگرایی و ناسیونالیسم غیر فارس یک گفتمان فرعی است.

۲- همکاری ملل انکار شده در ایران (غیر فارس ها) بویژه تورک‌ها و عرب‌ها چه نقشی‌ در احقاق حقوق ملی‌ آنها دارد؟

ج- همان گونه که ذکر شد اصحاب سه گفتمان اسلامگرایی، ملی گرایی پهلوی وملی گرایی مصدقی اساسا منکر حقوق ملیت های غیر فارس اند و در عرصه سیاسی چشم دیدن اصحاب گفتمان غیر فارس را ندارند و با آن دشمنی می ورزند. البته استثناهایی در این قاعده هم وجود دارد، مثلا گروهی به نام جنبش مسلمانان مبارز که جزو نیروهای ملی – مذهبی (مصدقی) است معتقد به حقوق ملیت هاست. متحدان کهن خلق ها یعنی چپگرایان هم در وضعی آشفته وناپایدار به سر می برند. از این رو، ملیت های یادشده چاره ای جز هماهنگی و نزدیکی ندارند. در یکی دو دهه اخیر شاهد نوعی هماهنگی میان آنان بوده ایم. من به سهم خود – هم در داخل وهم در خارج – بارها برای این هدف کوشیده ام. براثر کوشش های مشترک فعالان این ملیت ها، شاهد نوعی هماهنگی خود غریزی بوده ایم. به عنوان مثال، پس از انتفاضه مردم عرب در آوریل ۲۰۰۵ شاهد تظاهرات واعتراضات کردها در تابستان همان سال بودیم که به بهانه کشتن شوانه قادری صورت گرفت. سپس در ژوئن ۲۰۰۶ (خرداد ۸۵ ش) شاهد قیام مردم آزربایجان بودیم که علت اش، توهین روزنامه ایران بود. در نوامبر ۲۰۱۵ نیز شاهد تظاهرات مردم آزربایجان علیه برنامه توهین آمیز “فیتیله” از کانال دو سیمای ج ا ا بودیم که شماری – ولو محدود – از مردم عرب اهواز در همبستگی با ترک ها به خیابان آمدند. هم حوادث سال های ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ و هم رویدادهای ۲۰۱۵ نتیجه کوشش های مشترک ما در دو دهه اول بعد از انقلاب است اما متاسفانه وقتی این حوادث رخ داد، هماهنگی عملی و آگاهانه در کار نبوده بلکه نوعی هماهنگی غریزی و خود انگیخته بوده است. در خارج، کنگره ملیت های ایران فدرال وجود دارد که در سال ۲۰۰۳ تاسیس شده است اما اولا، وزن ترک ها در این سازمان، اندک است و ثانیا، این سازمان، فعالیت عملی فراوانی ندارد. به عنوان مثال در تظاهرات ترک ها در نوامبر ۲۰۱۵ کنگره یاد شده می بایست فعال تر برخورد می کرد و توده های مردمان عرب، کرد، ترکمن، بلوچ و بختیاری را به صحنه می کشاند، اما جز بیانیه نکوهش و محکومیت، هیچ نوع هماهنگی عملی و عملیاتی میان رهبران و فعالان ملیت های تحت ستم صورت نگرفت. شاید اگر کمیته یا گروهی برای هماهنگی وجود داشت، شاهد به خیابان آمدن کردها، عرب ها و ترکمن ها به خیابان می بودیم وحاکمیت نمی توانست به آسانی صدای مردم ترک را خاموش کند. البته وجود چنین کنگره ملیت های فدرال به خودی خود غنیمت است اما انتظار بیشتری از آن می رود. حال باید یا گروه ها و احزاب ترک آزربایجان به این سازمان بپیوندند و آن را تقویت کنند یا نهاد جدیدی را برای هماهنگی مبارزات ملیت ها ایجاد کنند. به باور من اگر نتوانیم در عرصه سیاسی هماهنگی داشته باشیم می توانیم دست کم در عرصه نهادهای مدنی وحقوق بشری همکاری کنیم. به عنوان مثال، موضوع نژاد پرستی، عرب ستیزی و ترک ستیزی می تواند دستمایه نوعی هماهنگی میان گروه های ترک و عربی باشد که در این زمینه فعالیت می کنند. والبته مسوولیت اساسی به عهده فعالان ترک است که باید در این زمینه پیشقدم شوند. اما مهمتر از همه اینها هماهنگی و همکاری فعالان ترک و عرب و دیگر ملیت ها در داخل کشور است. متاسفانه راهی را که ما با تاسیس “خانه اقوام” در اوایل قرن کنونی آغاز کردیم بی رهرو مانده است. درسال ۲۰۰۰ من و چند تن از دوستان عرب به دعوت فعالانی چون دکتر جواد هیئت، اکبر آزاد، صمدلی و دیگران به موسسه “جان آزربایجان” در تهران رفتیم و این نهاد هماهنگ کننده را پایه نهادیم. بعدها فعالان ترکمن و کرد و قشقایی نیز به ما پیوستند. خانه اقوام چند سالی فعال بود تا این که بر اثر فشار وزارت اطلاعات بسته شد. اما این نهاد می تواند نماد همکاری نسل کنونی و نسل های آینده باشد. بر دوستان ترک و عرب و دیگر ملیت هاست که باردیگر دست در دست هم بدهند و چنین نهادی را برای هماهنگی و همکاری ایجاد کنند.

۳- می‌دانیم که اتاق‌ها فکر تهران سعی‌ در ایجاد اختلاف در میان ملل (غیر فارس ها) دارند. برای مثال برخی‌ از جریانها‌ی نامعلوم سعی دارند شهر سنندج را شهری تورک (با احترام به اقلیت تورک ساکن در آن شهر ) و یا اورمیه را شهری کرد (با احترام به اقلیت کرد ساکن در آن شهر) بنامند. به نظر شما (به عنوان فعال حقوق بشر و ملت عرب) فعالین ملی‌ دو طرف چگونه میتواند نقشه‌های این اتاق‌های فکر دولتی را خنثی ساخته و در راستای همکاری بیشتر اقدام نمایند؟

ج- شما خود گفته اید که اتاق های فکر تهران می کوشند میان ملل غیر فارس اختلاف ایجاد کنند، لذا این جریان ها، معلوم وبه نوعی شناخته شده هستند، منظورم این است که دم اینها به همان اتاق های فکر و مراکز به اصطلاح پژوهشی سازمان های اطلاعاتی بسته است. اینها گاهی به شکل ترک تندرو و گاهی به صورت کرد افراطی ظاهر می شوند وشعارهای توسعه طلبانه می دهند. همین را ما در اقلیم عربستان اهواز (خوزستان) هم می بینیم. منظورم کسانی است که از نهادهای اطلاعاتی و اتاق های فکر تهران دستور می گیرند و گاهی به اسم بختیاری و گاه به نام عرب مسایل افراطی مطرح می کنند تا ملل غیر فارس را به خود مشغول کنند و خود به راحتی حاکمیت تک زبانی و تک ملیتی خویش را بر گرده این ملیت ها ادامه دهند. لذا بر واقع بینان وخوش اندیشان این ملیت هاست که در برابر این صداهای تند و نشاز بایستند. ضمنا انسان های خردگرای این ملیت ها باید با یکدیگر حشر ونشر و بلکه هماهنگی نظری و عملی داشته باشند. هرچه این افراد از هم دور باشند بر میزان دشمنی میان ملیت های آنان افزوده می شود. یک ضرب المثل عربی می گوید” نادانی مهمترین دشمن است”.

۴- نقش فعالین ملی‌ و حقوق بشری خارج از ایران در خصوص انعکاس مشکلات ملل ساکن و محصور در ایران(غیر فارس) چه میباشد؟

ج- به نظر من، نقش اساسی برای هر گونه تغییر و تحول بر گرده فعالان و نخبگان درون ایران است و نقش فعالان ملی و حقوق بشر ملیت ها در خارج از ایران نقشی ثانوی و کمکی است. اینان باید مسایلی را مطرح کنند که فعالان داخل به سبب حاکمیت استبدادی قادر به طرح آنها نیستند. والبته در این میان، موازنه ظریفی وجود دارد که فعالان خارج باید در برخورد با رویدادهای سیاسی و فرهنگی واجتماعی رعایت کنند. منظورم این است که فضای مطلقا آزاد خارج نباید ما را گرفتار ذهن گرایی کند و از عینیات جوامع مان دور سازد. در واقع عین گرایی و دوری از ذهن گرایی در برخورد با رویدادهای داخل باید در تحلیل هایمان بازتاب یابد. متاسفانه برخی در خارج گرفتار اتوپیسم می شوند و شعارها و تحلیل هایی ارایه می دهند که با واقعیات درونی جوامع مان از زمین تا آسمان فاصله دارد. اما در مجموع، در اینجا رسانه ها، سازمان های حقوق بشر و نهادهای بین المللی وجود دارند که تریبون مناسبی برای انعکاس دردها و زخم های ملت های رنجدیده ماست باید از اینها حداکثر استفاده را ببریم. پایان

با تشکر مجدد از شما

روی خط خبر