علی رضا اردبیلی: فقدان نگاه عرفی به فرهنگ دینی آزربایجان
تأثیر خاندان مؤذنزاده بر فرهنگ و خاطره جمعی آزربایجانیها بلحاظ وسعت و عمق آن شاید تنها با تأثیر ام کلثوم (خواننده افسانهای مصری) بر دنیای عرب قابل مقایسه باشد اما یک تحقیق یا یک مقاله علمی در مورد کارهای این خاندان در دسترس نیست….
محرومیت فرهنگی تنها، نداشتن نیست، بلکه نشناختن چیزهای موجود هم هست. حجم وسیعی از تولیدات فرهنگی کشورهای غربی، قبل از اینکه تولید از صفر باشد، ضبط، کاتالوگ بندی و بررسی تولیدات مؤلفین گمنام قرون ماضی است. نگاهی به تیتر رسالههای دانشگاهی در رشته های علوم انسانی در این کشورها، نشانگر این نکته است که موضوع کوچک، بی ارزش، بد، مبتذل، کهنه، مترقی، ارتجاعی و… وجود ندارد. هرموضوعی اگر مربوط به فرهنگ یک جامعه است، شایسته ثبت، طبقه بندی و بررسی تنقیدی از زوایای گوناگون است. بد و خوب، تنها میتواند مربوط به پاسخ باشد و نه سوآل یا موضوع.
باید پرسید که آیا پایه اقتصادی و بنیه علمی امروز جامعه ما به حدی رسیده است که حوصله، توان مادی و استعداد پرداختن به مسائلی به غیر از نان شب را هم داشته باشد؟ اگر جامعه به این حد رسیده باشد، هر جزء فرهنگ جامعه، ارزش معرفت یابی بدان و غور حول آنرا پیدا میکند. در کشور سوئد مثل بقیه کشورهای مرفه اروپایی، حتی تابلوی برخی از مؤسسات یا شرکتها، بعداز مدتی، جزئی از خاطره مشترک شهروندان جامعه محسوب میشود و دیگر، مؤسسه و شرکت مزبور، مالک تابلوی خود بحساب نمیآید و حق دخل و تصرف یا جابجایی آن تابلو را از دست میدهد. در نتیجه بر در و دیوار این شهرها، تابلوهای رنگ و رو باختهای خودنمایی میکنند که صاحبان آنها یا به جای دیگری نقل مکان کردهاند، یا اساسا دهها سال است که وجود خارجی ندارند اما دوائر مسئول عمومی، -تولیت- تابلوی آنها را بعنوان بخشی از خاطره جمعی بر عهده خود دارند. به همین دلیل است که اگر احیانا نام خیابان یا کوچهای عوض شود، حتما نام قبلی هم در تابلوهای مربوطه باقید “خیابان سابق.. باقی میماند.
با این مقدمات، متأسفانه، فرهنگ دینی و مذهبی آزربایجان مثل فرهنگ مشابه غیردینی و همه چیز دیگر کشورهای عقب مانده اسلامی، موضوع تدقیقات جدی عرفی نبوده است. در حالی که ما بهترین تحقیقات مربوط به جوامع اسلامی از جمله تاریخ دین اسلام را مدیون غیرمسلمانان فرهیخته غربی هستیم، موضوع فرهنگ کاربردی دینی به دلیل محلی بودن و شفاهی بودن، به دایره تحقیقات مزبور راه نیافته است.
سایه سنگن خرافات در جوامع سنت زده اسلامی و آمیختگی دستگاههای دین و مذهب با محافظهکاری دست راستی، دانشگاهها و محافل علمی را از کلیت و زیرمجموعههای فرهنگ دینی گریزان کرده است.
به بیان دیگر
آنچه را که در این مقاله کوتاه میخواهم بگویم، میتوان با شکل دیگری نیز بیان کرد. اگر جنبه های دینی و مذهبی موجودیت فرهنگی ما، از سوی محققین سوئدی یا غربی موضوع ثبت و ضبط و طبقه بندی علمی واقع شود، نتایج این تحقیقات آثاری ارزشمند خواهد بود. بعنوان مثال تأثیر خاندان مؤذنزاده بر فرهنگ و خاطره جمعی آزربایجانیها بلحاظ وسعت و عمق آن شاید تنها با تأثیر ام کلثوم (خواننده افسانهای مصری) بر دنیای عرب قابل مقایسه باشد اما یک تحقیق یا یک مقاله علمی در مورد کارهای این خاندان در دسترس نیست. ملاحضات آقای محمد بابایی در مورد قحطی منابع قابل اعتماد تاریخ تشیع در بزرگترین کشور شیعه دنیا از این جهت مورد خوبی است. (لینک یادداشت آقای بابایی)
تردیدی نیست که در فردایی بهتر که دین و مذهب از حالت کنونی وسیله بودن برای ستیز با غرب و دمکراسی آزاد شود و علم بطور عام و علوم انسانی بطور خاص، جایگاه مستقل از قدرت خود را در جامعه بیابد و از آن افسونزدائی شود، میتوان شاهد رویکرد جدید از سوی محافل آکادمیک به فرهنگ دینی و مذهبی گذشته و امروز آزربایجان شد.
همه عرصههای فرهنگ غربی از معماری، ادبیات، نثر، شعر، موسیقی، تاریخ، جغرافی، طب تا زبان و گرامر، زمانی طولانی با نهادهای دینی آمیخته بودند و از سوی آنها حمایت میشدند. تنها با رشد جوامع مسیحی غرب بود که دوران استقلال خود را شروع کردند. اگر امروز غرب در فقدان واهمه از تسلط کلیسا به قدرت کنترل جامعه، رابطه بدون تنشی با فرهنگ و تاریخ دینی و مذهبی خود دارد در شرق اسلامی، التقاط دین با قدرت استبداد، این رابطه را دچار تنش کرده و روشنفکران و محققین عرفی در نبود استقلال عمل در حوزه تحقیق و انتشار، جرأت نزدیک شدن به موضوع مهم فرهنگ دینی را ندارند و جامعه روشنفکری با توجه به وضعیت کلی جامعه به همه مظاهر فرهنگی جامعه که بنوعی رنگ و بوی مذهبی داشته باشد با سوء طن نگاه میکند. نتیجه این و ضعیت آن است که جامعه سنتی ما نه تنها از ضعف نهادهای فرهنگی مدرن رنج میبرد، بلکه از ثبت و ضبط فرهنگ سنتی دینی موجود و شناخت و نقد دنیوی آن با نگاهی مدرن نیز محروم است.
در شوروی سابق (رسما آته ئیست)، موسیقی شناسان و مورخین تاریخ فرهنگ جمهوری آزربایجان از تأثیرات متقابل موسیقی و مناسک و عادات مذهبی بر یکدیگر صحبت میکردند. از جمله تأثیر مراسم تعزیه داری شیعیان آزربایجان بر اولین اپرای عالم شرق اسلامی یعنیلیلی مجنون ازئیر بی حاجی بیلی (پریمر ۲۵ ژانویه ۱۹۰۸) به تفضیل بررسی میشد و این تأثیرات متقابل چیزهای عجیبی تلقی نمیشدند. همانطور که اپرا در ایتالیا، اطریش، آلمان و روسیه مستقل از کلیسا و آئین و مناسک مسیحیت نبود، ازئیر بی حاجی بیلی نیز لزومی در پنهان کردن اقتباس مستقیم صحنه “آه ائیله دیییم زولفی پریشانین اوچوندور” در اپرای مزبور، از مراسم تعزیهداری را نمیدید.
با اذعان به اینکه این خلاء فرهنگی، بخشی از یک یک فقر فرهنگی کلیتر است، میتوان امیدوار بود که در حد فعالیتهای پراکنده موجود در مؤسسات علمی و محققین مستقل، فرهنگ دینی-مذهبی جامعه آزربایجان موضوع تدقیقات علمی بوده و ضمن مستند شدن این بخش از فرهنگ عمومی، امکان نقد و بررسی عرفی آن هم فراهم شود. امروز تاریخ و فرهنگ مسیحیت یک موضوع تحقیق یا اظهار نظر برای کلیسا و معتقدین به دین مسیحت نیست. بخش مهمی از ادبیات تحقیقی که همه ساله از همه سو در دنیا تولید میشود از سوی کسانی است که یا به مسیحیت معتقد نیستند و یا اگر هم چنین اعتقادی دارند، این اعتقاد آنها مانع نگاه بیطرفانه عرفی به تاریخ و فرهنگ دینی جوامع مسیحی نیست.
بخش مهمی از موجودیت فرهنگی جامعه آزربایجان در قرون اخیر و بخصوص بخش شهری فرهنگ کاربردی با مناسک دینی و مذهبی آمیخته است. موسیقی، شعر، نمایش، نقاشی و آوازخوانی سولو و کر، از اجزاء این فرهنگ بسیار عمومی است که طبق شواهد، فارغ از دین گریزی محصول دولت اسلام پناه، از سوی لایههای وسیعی از جامعه، همچنان مورد استقبال است. این موضوع وسیع، یک پرداخت علمی، مدرن و نقادانه میطلبد، دقیقا به همان سیاق و سطحی که محققین کشورهای مسیحی غرب و شمال اروپا انجام دادهاند و میکنند. این نکته بظاهر بدیهی، مسلما برای نگاهی که سکولاریزم را معادل اسلام ستیزی و عرب ستیزی میداند، خالی از ایراد نیست.