سرگئی ایوانوف در نشریه روسی مینوال نوشت: روابط با کشورهای شرقی مستلزم مهارت ویژه دیپلمات‌هاست. در کشورهای شرقی بیش از هر جای دیگر باید دیدگاه‌های جا افتاده، آداب و رسوم، علایق و همه پدیده هایی را که به عنوان «ویژگی های محلی» قلمداد می شوند، در نظر گرفت. نمی توان یک یهودی را به عنوان سفیر به عربستان سعودی فرستاد و یک عرب تبار را به اسراییل. با عنایت به این ویژگی‌ها، انتصاب لوان جاگاریان شخص متولد ارمنستان به مقام سفیر روسیه در ایران در ماه اکتبر سال ۲۰۱۱ کار بسیار عجیبی به نظر آمد زیرا آ زربایجانی‌ها تقریباً یک سوم جمعیت ایران را تشکیل می‌دهند.

تهران در مرحله مناقشه ارمنی – آزربایجانی کار خردمندانه‌ای انجام داد و جلوی عواطف خود را گرفت و درخواست نخبگان سیاسی معتبر محلی مبنی بر ارائه کمک فوری به آذربایجان را رد کرد. ایران و رهبر آن بدین وسیله ارمنستان و چه بسا تمام قفقاز جنوبی را از جنگ و بی ثباتی فراگیر نجات داده است. تهران با عنایت به این واقعیت از مسکو انتظار تصمیم سنجیده‌تر از انتصاب یک ارمنی تبار را داشت.

لوان جاگاریان در سال ۱۹۹۶ یعنی تا ۴۰ سالگی تنها تا مقام دبیر اول سفارت روسیه در ایران رشد کرده بود. این ترفیع رتبه بسیار آهسته محسوب می شود. او بعداً به عنوان وزیر مشاور (نفر دوم سفارت) به سفارت تاجیکستان اعزام شد که این کشور برای امنیت آسیای مرکزی شوروی سابق جایگاه ویژه ای دارد. او در آنجا هم ابتکار از خود نشان نداده و نسبت به پیشبرد منافع روسیه در این کشور اقدام نمی کرد و به طور تشریفاتی مسایل فوری و مهم را حل می کرد. تنها چیزی که از فعالیت او در تهران و دوشنبه به یاد مانده است، تکاپوی نابجا و تکبر ناسالم بود.

به عبارت دیگر، این شخص یک بوروکرات عادی در زمینه دیپلماسی است که فقط بلد است وظایف تشریفاتی و دستورات دریافت شده را اجرا کند. انتصاب چنین افرادی به مقام هایی که استقلال عمل و تفکر دولتی را ایجاب می کنند، قدغن است و به همین علت او بعد از خدمت در دوشنبه در دستگاه مرکزی وزارت امور خارجه روسیه مستقر شد. او می توانست همینطور به طور آرام تا سن بازنشستگی کار کند و هیچ خاطره ای از خود باقی نگذارد ولی در مسکو و روسیه یک نوع «رنسانس ارمنی» رخ داد که اوج این روند با انتصاب سرگئی لاوروف، یک ارمنی تبار کامل به مقام وزیر امور خارجه روسیه در ماه مارس سال ۲۰۰۴ مصادف شد (نام خانوادگی اصلی او کالانتاروف است در حالی که لاوروف نام خانوادگی ناپدری او است). از سال ۲۰۰۴ شمار ارامنه در مقام های مسئول وزارت امور خارجه روسیه به شدت رشد کرد. کافی است تناسب شمار ارامنه و روس هایی که طی ۱۱ سال اخیر در وزارت امور خارجه سمت ها دریافت کردند، مقایسه شود.

البته قبل از آن «رنسانس گرجی» مشاهده شده بود که در زمان وزارت ادوارد شواردنادزه صدها گرجی‌تبار به بخش‌های مختلف این نهاد منصوب شده و تا پایان سال ۱۹۹۰، ۲۰ درصد تمام پرسنل وزارت امور خارجه اتحاد شوروی را تشکیل داده بودند. بعد از دو جنگ چچن و تضعیف نفوذ مهاجران از مناطق مسلمان‌نشین روسیه در مسکو، رشد شدید نفوذ ارامنه باعث نفوذ فعال آنها در بخش تجاری و سیاست شد.

ضمیر کابلوف مدیر اداره دوم آسیای وزارت امور خارجه و یکی از سازندگان ترانزیت ناتو از راه روسیه به افغانستان، با عنایت به این واقعیتِ بیوگرافی وزیر جدید، لوان جاگاریان را به عنوان سفیر در یکی از کشورهای کلیدی خاورمیانه معرفی کرد.

از قرار معلوم، ضمیر کابلوف مخالف شدید ایران و ایرانیان است. او در زمان خود جلوی ده ها ملاقات مهم پیشنهادی طرف ایرانی را گرفت و به فرمول های خشک اداری نظیر «آرزوی شما به آگاهی ریاست ما رسانده خواهد شد»، «ما پیشنهاد شما را مورد مطالعه قرار خواهیم داد» و «طرف روس ضرورت این ملاقات را نمی بیند» متوسل شد. اولاً، این برآیند گرایش آشکار غربی او بود. ثانیاً، برخورد او با ایرانیان تحت تأثیر این رویداد قرار گرفت که او در ماه آوریل سال ۱۹۸۳، در آغاز فعالیت دیپلماتیک خود در میان ۱۸ دیپلمات روس شخص نامطلوب اعلام شده و از تهران اخراج شد که همین امر او را به سندروم ضد ایرانی مبتلا کرد. او که دیپلمات بسیار ضعیف و شخصی با بی نزاکتی و تکبر بی سابقه و بدون تفکر سیاسی است، همیشه بلد بود روحیات رؤسای خود را خوب بگیرد و درک کند. او در رابطه با انتصاب سفیر روسیه در ایران فوراً فهمید که سرگئی لاوروف باید لوان جاگاریان را بپسندد زیرا هر دوی آنها ارمنی هستند و در تفلیس به دنیا آمدند. تازه این امر جوابگوی منافع فزاینده لابی بین المللی ارمنی است که در طول این سال ها با چشم طمع به بازار ایرانی می نگریست.

ممکن است آن انتصاب انگیزه ها و علل دیگری داشت ولی همین فرضیه به طور منطقی توضیح می دهد که چطور شد که یک کارمند به چشم نخور، به یکی از مهم ترین مقام ها برای سیاست خارجی روسیه منصوب گردید. جالب توجه است که در سال ۱۹۹۶ یک شخص آذری تبار به نام علی مصطفی بیگلی نفر دوم سفارت بود. در حالی که جاگاریان پانزده سال بعد به عنوان سفیر به تهران باز گشت، مصطفی بیگلی حتی یک ترفیع مقام نداشته و سرکنسول روسیه در اصفهان شد. تازه او قبل از آن یک بار آنجا کار کرده بود. ولی باید دانست که سرکنسول، درجه ای پایین تر از نفر دوم سفارت است که در نبودن سفیر جانشین او می شود. علتش این است که علی مصطفی بیگلی آذری است و در وزارت امور خارجه روسیه برای او امکان رسیدن به درجات بالاتر وجود ندارد.

نتایج کار جاگاریان که کارمندان سفارت او را به خاطر لوس بازی های بچگانه، تکبر ناسالم و رفتار دیکتاتور مآبانه «شاهنشاه سفارت» نامیدند، به اهداف و منافع روسیه در ایران ربطی ندارد. در طول زمان فعالیت او در این مقام، تبادلات بازرگانی بین دو کشور تا حداقل تاریخی افت کرده است. در روابط بین تهران و مسکو مرتباً سوء تفاهم جدی بروز می کند. ناظرانی که سیاست روسیه نسبت به ایران را ارزیابی می کنند، همیشه دچار این احساس می شوند که وزارت امور خارجه روسیه اوضاع این کشور را نمی فهمد و نمی داند جامعه و مسئولین ایرانی درباره مسایل مشخص چه نظری دارند.

مسکو کورکورانه رفتار می کند و ایرانیان تعجب می کنند ولی جاگاریان فعالیت خود را به محوطه سفارت محدود کرده و از کار با رسانه‌های گروهی، سیاستمداران و نمایندگان محافل اجتماعی محلی می گریزد. او که از روابط جدی با محافل سیاسی، بازرگانی و فرهنگی ایران برخوردار نیست و سعی نمی کند این روابط را برقرار کند، معادله نیروهای محلی و روحیات نخبگان را نمی داند. به او اعتماد نمی کنند و در هیچ سطحی تحویل نمی گیرند.

جاگاریان طی مدت زیادی به منظور سرپوش نهادن بر بی کفایتی خود از این عامل استفاده می کرد که دمیتری مدودف رئیس جمهور غرب گرای وقت، سیاست نوسازی روابط با غرب را دنبال می کرد و لذا روابط با تهران با عنایت به مواضع واشنگتن و اسراییل برقرار می شد. روسیه در همان زمان از چند قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت سازمان ملل متحد حمایت کرده و ساخت نیروگاه بوشهر را تقریباً متوقف کرده بود؛ از صدور سامانه های اس-۳۰۰ به ایران خودداری کرده و با ایران در زمینه خاورمیانه و در صحنه جهانی تعامل نمی کرد. ولی در سال ۲۰۱۲ اوضاع مسکو به طور ریشه ای تغییر کرد و ولادیمیر پوتین به قدرت بازگشت. او شراکت با تهران را یکی از اولویت های سیاست خارجی خود اعلام کرد. واکنش سفیر روسیه چطور بود؟ هیچ واکنشی در کار نبود. فعالیت او به اندازه یک ذره هم تغییر نکرد که این بی فعالیتی در شرایط جدید بیشتر به کارشکنی شبیه بود.

تضعیف تنش پیرامون ایران محافل بازرگانی اروپایی را به فعالیت وا داشت. هتل های تهران مملو از تجار غربی شدند، سفرای کشورهای غربی در ایران به سازماندهی همایش های بازرگانی موضوعی و عمومی پرداخته و در کشورهای خود گزارش هایی درباره جو جدید سرمایه گذاری و اقتصاد این کشور می دادند. مواد راهنما درباره قوانین و ویژگی های تجارت با ایران توسط اکثر سفارتخانه های خارجی تهیه شدند. تنها روس ها ساکت نشسته بودند. آقای جاگاریان به خود زحمت نمی داد به این کارها دست بزند.

البته نباید از حق گذشت، او گاهی فعال می شد. وقتی کسی از تجار محلی یا کارآفرینان روس به کمک در زمینه برقراری روابط کاری دوجانبه یا حمایت از منافع خود نیاز داشت، جاگاریان نهایت تلاش های خود را به عمل می آورد. ولی به یک شرط: این افراد بایستی ارمنی تبار یا نماینده سرمایه ارامنه مقیم ایران یا روسیه باشند.

این وضع قابل درک است. جمعیت های ارمنی می خواهند بر همکاری های اقتصادی بین روسیه و ایران نظارت انحصاری برقرار کنند. آنها طبیعتاً به طرح های بزرگ دولتی که به سرمایه گذاری نیازمند است، نمی پردازند ولی می خواهند همه زمینه های دیگر اعم از معاملات بانکی تا تجارت محصولات کشاورزی را به انحصار خود در آورده و تجار روس و آزربایجانی را بیرون کنند.

برای مثال، ایرانیان از موانع اداری بر سر راه دریافت ویزای روسیه شکایت می کنند. ولی آنها نباید شکایت کنند زیرا کافی است به یک دفتر مشکوک ارمنی واقع شده در نزدیکی سفارت روسیه مراجعه کنند تا همه مسایل آنها در مقابل وجه معینی حل شوند. گروه غیررسمی واکنش سریع که از چهار ارمنی محلی تشکیل شده و به سفیر مسکو در تهران وابسته اند، در حل مسایل شرکت های کوچک و متوسط شرکت می کنند.

منابع ایرانی (و روس) می گویند که لوان جاگاریان طی دو سه ماه اخیر برخی ارمنی ها را به طرفین روسی و ایرانی به عنوان واسطه ها در مذاکرات سطح عالی درباره سامانه های اس-۳۰۰ و ایجاد مرکز ویژه سرویس فنی ادوات زرهی در ایران تحمیل می کند. سازمان های ویژه روسیه که معمولاً از سفیر فاصله می گرفتند، به کنایه فهماندند که حق با او نیست و اینکه او از حدود اختیارات خود پا فراتر گذاشته است. ولی جاگاریان نیرومند ککش نمی گزد. کار به جایی رسید که طرف ایرانی در مرحله اخیر ضمن بررسی مسایل ویژه همکاری نظامی فنی تأکید می کند که مذاکرات در تهران بدون حضور سفیر روسیه برگزار شود. مذاکره کنندگان روس با ترس از فرار اطلاع به ارمنستان و از آنجا به آمریکا و اسراییل، در جریان سفر برای انجام مذاکرات حتی به سفارت سر نزده و سفیر را مطلع نمی کنند.

جاگاریان به خاطر رفتار خودسرانه خود نتوانست با افراد سفارت و ساختارهای رسمی روسی در تهران کنار بیاید. اعتبار اخلاقی او پایین است. بخشی از کارمندان سفارت به علت رفتار نامناسب وی مجبور شدند به طور زودرس به روسیه بر گردند. او با نماینده بازرگانی روسیه در ایران گفتگو نکرده و روابط ندارد؛ با سر کنسول های روسیه در رشت و اصفهان که به حال خود گذاشته شده اند، تقریباً تماس ندارد. پرسنل باقی مانده دندان روی جگر گذاشته و او را تحمل می کنند زیرا می دانند که جاگاریان شخص کینه ای و انتقام جویی است که نسبت به هر انتقادی واکنش شدیدی از خود نشان می دهد. همچنین می دانند حامیان وی در وزارت امور خارجه روسیه چه مقام های بالایی دارند.

واقعیت این است که آذری های زیادی در نظام دولتی ایران مقام های بالایی دارند که برای آنها سفیر ارمنی تبار روسیه ذاتاً شریک مناسبی نیست. به همین علت تهران سعی می کند برای بررسی مسایل مهم مستقیماً با مسکو تماس بگیرد. ولی وزارت امور خارجه روسیه این کنایه ها را نمی فهمد و پیشنهادهای ایران را به سفیری باز می گرداند که طرف ایرانی نمی خواهد با او همکاری کند. به عبارت دقیق تر، همکاری تمام عیار روسیه با ایران بدون جلب آذری های ایرانی غیر ممکن است. این امر برای لابی ارمنی قطعاً قابل قبول نیست و جاگاریان در مقام خود به هر وسیله ممکن جلوی آن را می گیرد.

عجیب است ولی بی فعالیتی سفیر در زمینه پیشبرد منافع روسیه و فعالیت وی در زمینه حمایت از منافع جمعیت های ارمنی باعث نارضایتی روسای وی در مسکو نمی شود. هر گونه انتقاد از سفیر باعث ناراحتی شدید وزارت امور خارجه می شود. همه می ترسند زیرا این دیدگاه شکل گرفته است که سرگئی لاوروف و نیز لابی ارمنی روسیه و آمریکا پشتیبان جاگاریان هستند. در ماه اکتبر سال جاری چهار سال از آغاز کار وی در مقام بالای دیپلماتیک می گذرد ولی او به سئوال درباره اینکه تا چه مدتی در تهران کار خواهد کرد، پاسخ متکبرانه ای می دهد که تا زمانی که خودش بخواهد و سرگئی لاوروف وزیر باشد، در مقام خود باقی می ماند (ما در آینده نزدیک مطلبی درباره اینکه سرگئی لاوروف سیاست خارجی روسیه را به شکست کشانده و با لابی ارمنی روسیه و ایالات متحده ارتباط دارد، منتشر خواهیم کرد).

شاید علتش آن باشد که نه تنها ضمیر کابلوف مدیر اداره دوم آسیا بلکه ایگور مورگولوف معاون وزیر خارجه حامیان جاگاریان هستند؟ اطرافیان لئون آیراپتیان تاجر بسیار با نفوذی که جدیداً توسط کمیته تحقیقات کیفری روسیه در رابطه با پرونده گروه جنایی کینگیسپ (قتل های سفارشی و حقه بازی های مالی بزرگ) بازداشت شد، از فعالیت جاگاریان به نفع منافع اقتصادی ارامنه ایران و روسیه تعریف کرد. آیراپتیان دوست نزدیک سرگئی لاوروف است و چندی پیش از دست وی عالی ترین مدال وزارت امور خارجه را به پاس سهم عظیم در همکاری های بین المللی و تحکیم وحدت بین قومی در کشور دریافت کرد. لئون آیراپتیان یکی از بانفوذ ترین لابی گران ارمنستان در سطح بین المللی است که با لابی ارمنی ایالات متحده روابط تنگاتنگی دارد. او گفت: هر فرد ارمنی که خارج از میهن زندگی می کند، صرف نظر از کاری که بکند، موظف است به ملت ارمنی کمک مالی بکند». مگر این جمله منعکس کننده روش های جنایت کاران نیست؟

حال ببینیم انتصاب لئون جاگاریان به مقام سفیر، برای روسیه چه چیزی به ارمغان آورده است؟

– ده ها میلیون آزربایجانی ایرانی این انتصاب را توهین آمیز دانسته و به عنوان پیروزی لابی ارمنی اصولاً آمریکایی در محافل حاکم بر روسیه تعبیر نمودند.

– حدود نیمی از اعضای دولت ایران آذری هستند و این بدان معناست که دولت و نهادهای دولتی ایران به علت ناسازگاری روان شناختی نمی توانند با سفیر ارمنی تبار همکاری کنند.

– ساختارهای بازرگانی شهروندان آذری تبار روسیه از تماس ها با سفارت و ساختارهای رسمی روسیه در ایران منزوی شده و سفیر و اطرافیانش همیشه جلوی ابتکارات آنها را می گیرند.

– این انتصاب از همان ابتدا به عامل مهم ناراحتی برای جمهوری آذربایجان تبدیل شد زیرا سفیر روسیه که ارمنی تبار است، به شخصیت کلیدی در مثلث روسیه – ارمنستان – ایران تبدیل شد. آزربایجان از اول این انتصاب را پیروزی لابی ارمنی روسیه به ریاست سرگئی لاوروف تعبیر کرد.

– بدیهی است که در این شرایط آذربایجان با سوء ظن به همه ابتکارات ایران در سطوح بین المللی منطقه ای برخورد می کند. تا زمانی که لوان جاگاریان سفیر روسیه در تهران باشد، روابط ایرانی – آزربایجانی آینده ندارد چرا که آزربایجانی ها نمی توانند از این احساس رها شوند که عامل ارمنی به گونه ای در موضع گیری های ایران حضور دارد.

– روابط بسیار نزدیک بین لوان جاگاریان و سفیر ارمنستان در ایران برقرار شده است. این عامل نگران کننده است زیرا سفیر روسیه به اسرار دولت و اطلاعات راهبردی دسترسی دارد. هر کشور دیگری سفیر خود را در ازای چنین روابطی فرا می خواند.

سفیر جاگاریان که از مسکو حقوق و درجه بالایی دریافت کرده و به حساب مالیات دهندگان روس زندگی می کند، موظف است فعالیت خود را به طور کامل با منافع روسیه تطبیق دهد. ولی فعالیت وی در ایران به منافع روسیه ربطی ندارد. سئوال فقط این است که این وضع پوچ، این تعدی به عقل سلیم تا چه زمانی ادامه خواهد یافت؟ حامیان بلندپایه لوان جاگاریان تا چه زمانی این واقعیت را از افکار عمومی روسیه و ایران پنهان خواهند کرد که نماینده روسیه در ایران به هر کاری غیر از توسعه و تحکیم روابط روسی- ایرانی که وظیفه مستقیم او است، می پردازد؟