در مراکز آموزشی به جای فارسی و ترکی، به انگلیسی تحصیل کنیم!
مهندس حسن راشدی
آیا اقوام غیر فارس ایران با توجه به نسبت جمعیتشان در ایران، به خصوص ترکان با جمعیت چند ده میلیونی خود حق ندارند به اندازه فارسها از زبان و فرهنگ خود بهرهای بگیرند و به زبان خود در مدارس و دانشگاهها تحصیل کنند و استعداد خود را در شکوفا کردن زبان و فرهنگ مادری خویش به کار گیرند؟
بعضی از همکشوریهای ما که میخواهند ژست دموکرات بودن بر خود بگیرند، در برابر خواست منطقی و حقوق اولیه و ابتدایی ترکها در کشور در مورد تحصیل به زبان ترکی در مدارس و دانشگاهها می گویند:
چرا شما مسئله زبان را اینقدر بزرگ می کنید، دنیای مدرن امروز دنیای اطلاعات است و دنیا به دهکده جهانی تبدیل شده است و زبان انگلیسی در حال تبدیل شدن به زبان همگانی و کل مردم دنیاست، لذا نه تنها مطرح کردن تحصیل و تدریس به زبان ترکی در ایران برگشت به عقب است، حتی طولی نخواهد کشید که زبان فارسی هم جای خودرا به انگلیسی در کشور خواهد داد.
البته ما هم از گفته های افرادی که چنین ژست دموکراتیک بر خود می گیرند استقبال کرده میگوئیم:
ما هم با فکر شما کاملا موافق هستیم، ما هم میخواهیم همپای دنیای مدرن به سوی ترقی برویم و از تکزبانی شدن دنیا استقبال می کنیم؛ لذا ما آمادهایم در ایران به جای تحصیل به زبان فارسی که کاربرد آن تنها در میان بخشی از مردم ایران و بخشی از افغانستان است و حتی برای ارتباط نوشتاری با مردم کشور تاجیکستان باید الفبای روسی را یاد گرفت و فارسی را با الفبای روسی (سریلیک) نوشت (۱)، زبان بینالمللی انگلیسی را جایگزین زبان فارسی جهت تحصیل در کلیه سطوح مدارس و دانشگاهها کنیم و از اول ابتدایی گرفته تا پایان دانشگاه همه اقوام ایرانی چه فارس و چه غیر فارس و در تمام استانها به زبان انگلیسی تحصیل کنیم که از چندین جهت به نفع می باشد:
۱- با تحصیل به زبان انگلیسی از ابتدایی تا پایان دانشگاه که زبان بینالمللی و تکنولوژی است یک کودک کلاس سومی هم به راحتی میتواند زبان کامپیوتر را متوجه شود و با استفاده بهینه از کامپیوتر، دانش خود را در سطح بینالمللی افزایش خواهد داد.
۲- هزینه و وقت اضافی نیاز به آموزش زبان انگلیسی در مقاطع تحصیلی دبیرستان و دانشگاه از بین خواهد رفت؛ همچنین برای دستیابی به تکنولوژی مدرن و تحقیق و ارتباط بینالمللی نیاز به آموزش زبان انگلیسی در آموزشگاههای خصوصی نخواهد بود.
۳- مسئله تبعیض زبانی و فرهنگی در کشور خودبهخود حل خواهد شد و دیگر هیچ قومی به خاطر رسمی بودن زبانش در کشور خود را برتر و بالاتر از دیگری نخواهد دانست و آن دیگری هم به خاطر عدم تحصیل به زبان خود در مدارس و دانشگاهها، احساس نفرت به زبان و قوم حاکم نخواهد کرد و همه مردم در استانها و مناطق خود، به زبان مردم خویش و در مناطق غیر همزبان کشور به زبان رسمی و بینالمللی انگلیسی ارتباط برقرار خواهند کرد و دوستی و روابط برادرانه و احترام متقابل در بین مردم کشور حاکم خواهد شد.
۴- نیازی به «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» عریض و طویل با آنهمه بودجه و هزینه نخواهد بود تا واژههای نوساز، نتراشیده و گوشخراشی چون: آذرخش چنگالی، آتش سپاری در گور، بسامد کشند، بستک آغازگر، برهان متناهی مبنا، بیهنجاری بوگه، بیخ دسته و… (۲) را جایگزین لغات و کلمات جا افتاده بینالمللی کنند و تازه برای توضیح معانی واژههای نوساز هم، مجبور شوند لغتنامه دیگری به زبان فارسی تدوین کنند!
۵- با رسمی و سراسری شدن زبان انگلیسی در کلیه مقاطع تحصیلی در ایران، ملیتهای غیر فارس، به خصوص ترکان که دارای جمعیت اکثریت نسبی در ایران هستند انتظار رسمی و سرتاسری شدن زبانشان در کشور و تحصیل به زبان خود را نخواهند داشت و بدین صورت موضوع تلاش برای احقاق حقوق زبانی و فرهنگی هم از بین خواهد رفت و در کشور آرامش روانی کامل در بین اقشار مختلف جامعه برقرار خواهد شد.
۶- با اجرایی شدن این برنامه، همه اقوام کشور از حقوق مساوی در تحصیل برخوردار خواهند شد، چرا که دیگر همه مردم ساکن در ایران به زبانی غیر از زبان مادری خود که زبان بینالمللی و مهم هم است تحصیل خواهند کرد و هیچ قومی به خاطر حاکمیت زبانش در کلیه زمینههای تحصیلی و رسانهای و مطبوعاتی در کشور به عنوان زبان رسمی و برتر، برخود نخواهد بالید و خود را برتر و بالاتر از بقیه نخواهد دانست و آن دیگری هم به علت غیررسمی بودن و عدم امکان تحصیل به زبان خود در کشور، احساس غربت و بیگانگی در زادگاه و وطن خود و نفرت از زبان حاکم نخواهد کرد.
اگر چنین طرحی پیاده شود ما از آن استقبال می کنیم.
ولی طرفداران زبان حاکم بر کشور آیا راضی خواهند شد امتیاز تحصیل به زبان مادری را از دست داده و بجای آن به زبانالمللی تحصیل کنند؟!
اگر آنها با اینهمه امتیاز تحصیل به زبان بینالمللی، راضی به تحصیل به غیر از زبان مادری خود نشوند حتی اگر منجر به عقب ماندن از علوم و تکنولوژی پیشرفته روز جهان باشد پس کدام عامل و امتیاز می تواند ترکان را که اکثریت نسبی جمعیت کشور را تشکیل میدهند راضی کند که از حق تحصیل به زبان مادری خود که میتواند پیشرفتهای تحصیلی قابل توجهی را به آنها به ارمغان آورد بگذرند و به زبانی تحصیل کنند که این زبان از کمترین امتیاز زبان بینالمللی هم برخوردار نیست و از نظر زبانشناختی هم تقریبا هیچ قرابت و نزدیکی با زبان ترکی ندارد و از ریشه و پایه با هم متفاوت هستند و ترکان برای یادگیری آن و تحصیل تخصصهای مختلف از طریق آن با مشکلات عدیدهای مواجه میشوند که بر اثر همین فاصلهها و تفاوتها از غافله پیشرفت تحصیلی عقب میمانند و در جامعه فاصله معناداری بین فارسی زبانان که به زبان مادری خود تحصیل میکنند با ترکانی که مجبور هستند به زبان غیر مادری تحصیل کنند بوجود می آید!
با توجه به آنچه که گفته شد آیا اقوام غیر فارس ایران با توجه به نسبت جمعیتشان در ایران، به خصوص ترکان با جمعیت چند ده میلیونی خود حق ندارند به اندازه فارسها از زبان و فرهنگ خود بهرهای بگیرند و به زبان خود در مدارس و دانشگاهها تحصیل کنند و استعداد خود را در شکوفا کردن زبان و فرهنگ مادری خویش به کار گیرند؟
فرزندان خانوادههای غیر فارس زبان، به خصوص فرزندان خانوادههای ترک که ساختار زبانشان با فارسی تفاوت اساسی دارد به خاطر تفاوت زبانی در کلاس درس دچار مشکل عدیدهای هستند؛ چنین کودکانی به علت عدم انطباق محیط زبانی خانواده با محیط زبانی کلاس درس، محیط مدرسه را بیگانه با خود حس می کنند و دچار سردرگمی و انزوا می شوند!
یادگیری درس در کلاس نیز برای چنین دانش آموزانی مشکلات خاص خود را دارد، فرزند خانواده ترک زبان مجبور است برای یاد گیری کلمه ساده «سو» به فارسی، که از زمان شناخت خود و پدر و مادر، روزانه چندین بار با این مایع حیات بخش در منزل و محیط زندگی سر و کار دارد، این کلمه مانوس را با واژهای جایگزین کند که هیچگونه انسیتی با آن ندارد و او برای باسواد شدن، مجبور است از این به بعد این مایع را به نام دیگری بشناسد و بعد از کلنجار رفتن با این جایگزینی باید بخاطر بسپارد که این کلمه جدیدی که یاد گرفته و با قرار گرفتن دو حرف «آ» و «ب» در کنار هم «آب» میشود همان چیزی است که او و پدر و مادرش در طول عمر ۶-۷ ساله خود همواره به آن «سو» گفتهاند!
راستی این «آب»ی که در مدرسه به او تحمیل شده می تواند همان «سو»ی خنک و گوارایی باشد که او در گرمای تابستان از دست مادر مهربان و دلسوزش گرفته و نوشیده است؟
این آب به جای سو شبیه نامادری بد اخلاقی است که در زمان نبود مادر مهربان، مجبور هستی آن را تحمل کنی!
همین یکی – دوماه پیش بود یکی از همشهریهایمان واقعیت تلخ و ملموسی را از زبان فرزند خردسال و به کلاس اول دبستان رفتهاش برایم تعریف کرد، او میگفت: دختر کوچکم که امسال برای کلاس اول ابتدایی ثبت نام کردهام یک روز گریهکنان از مدرسه به خانه برگشت؛ وقتی علت را پرسیدم در حالی که گریه میکرد گفت: «بیزیم معلّیم «آلما»نی الینده توتوب دئییر بو «شیب» دی!» (معلم ما آلما را به دست گرفته میگوید این شیب است!)؛ طفلکی «سیب» را هم «شیب» میگفت!
این حس برای کودکان فارس زبان و برای کسانی که پدر و مادرشان فارس زبان بوده و به زبان فارسی هم تحصیل کردهاند و میکنند هرگز درک شدنی نیست!
کودک ۷ ساله فارس زبان که برای اولین بار قدم به محیط مدرسه می گذارد، زبان و فضای مدرسه را کاملا منطبق با محیط خانواده میبیند، او آنچه در کتاب میبیند همان است که تا به حال دیده و شنیده و زبان کتاب، زبان ناآشنا و غریبی برای او نیست، کودک فارس زبان برای یادگیری کلمه آب کافی است حرف آ و ب را یاد بگیرد و و این دو حرف را در کنار هم بگذارد، این کلمه همان مایعی است که او هر روز با آن سر و کار دارد.
در حالی که برای یادگیری و خواندن و نوشتن کلمه آب در مدرسه توسط فرزند ترک زبان، که وی آنرا به نام سو میشناسد باید دو برابر فرزند فارس زبان استعداد خود را بکار اندازد و دو برابر وی وقت بگذارد تا این کلمه را جایگزین کلمه آشنای سو کند و سپس آنرا بخاطر بسپارد و بخواند و بنویسد.
در حقیقت فرزند ترک زبان در مدرسه، هر روز با روبرو شدن با یک کلمه جدید فارسی، با کشف و معمای جدیدی روبرو است و این کودک معصوم باید هر روز کشف جدیدش را جایگزین داشتههای آشنای قبلیاش کند و با ذهن خود کلنجار رود تا در وطن و شهر و روستای خود حق سواددار شدن را داشته باشد!
در مدت زمانی که کودک ۷ ساله ترک با ذهن خودش برای کشفیات جدید در کش و قوس است کودک فارس زبان که این ناشناختهها را در دو سالگی کشف کرده و پشت سر گذاشته با سرعت تمام در حال پیمودن راه هموار درس و پبشرفت است و این فاصله تا پایان دانشگاه ادامه داشته و موجب عقب ماندن فرزندان غیر فارس از غافله تحصیل علم و پیشرفت در مراحل مختلف کار و زندگی است.
این قسمت، تنها مقایسه پیشرفت در کسب علم و دستیابی به موقعیتهای مادی زندگی است، در مسائل معنوی که فاجعه آمیز است و فرزند فارس زبان همیشه خود را یک سر و گردن برتر و بالاتر از فرزندان غیر فارس تصور می کند چرا که زبان او زبان کتاب، زبان علم و تحصیل است و زبان بقیه اگر نام زبان بر آنها بتوان گذاشت زبان محاوره و زبان آدمهای بیسوادی که اگر میخواهند علم یاد بگیرند باید زبان او را را یاد بگیرند و به زبان او تحصیل کنند، چرا که او حق کاپیتالاسیون زبانی در کشور دارد و این حس برتری طلبی از بابت زبان، تا آخر عمر یک ایرانی فارس زبان ادامه پیدا میکند و او آنرا در کلیه شئون زندگی به کار می گیرد!
با چنین وضعیتی یک فارس زبان همیشه خود را در موقعیت بالاتر میبیند و به غیر همزبان خود، از بالا به پایین نگاه می کند؛ از نظر وی هر کس زبان فارسی را بدون لهجه و مثل او صحبت کند حق شهروندی دارد، ولی اگر کسی فارسی را بدون لهجه صحبت کند ولی مشخص شود پدر و مادر وی ترک و از شهرهای آذربایجان و یا از ترکان قشقایی، ترکمن، خراسان و اراک هستند از نظر او، فقط از حقوق شهروندی درجه دو برخوردار خواهد شد!
درست است در قانون اساسی و مدنی کشور مادهای به نام شهروند درجه یک و درجه دو وجود ندارد و همه از حقوق مساوی برخوردار هستند ولی با امتیازاتی که به زبان فارسی در کشور و در مراحل مختلف داده میشود این ناعدالتی نانوشته را بر غیر فارس زبانان کشور تحمیل می کند.
شاید بعضی ها بگویند، بهترین راه برای حل این معضل، صحبت کردن به زبان فارسی با فرزندان از زمان کودکی و سن دو سالگی است، اما همانطور که گفته شد حتی اگر فرزندان ترک ساکن در مناطق فارس زبان و یا هرجای دیگر فارسی را بدون لهجه هم صحبت کنند باز به خاطر زاده شدن در خانواده غیر فارس، هرگز از گزند تحقیر و توهین در امان نبوده و بیشتر از شهروند درجه دو بودن حقوقی عایدشان نخواهد شد!
بخاطر داشته باشیم صحبت کردن به زبان غیرخودی با فرزندان خردسال، و به معنای دیگر صحبت دو زبانه در خانواده، بدین معنی که پدر مادر با خودشان به زبانی، و با فرزندان خردسالشان به زبان دیگری صحبت کنند کودکان را با بحران روحی – روانی و تزلزل شخصیتی مواجه میکند که عوارضش به مراتب بیشتر از مشکلات تحصیل به زبان غیر خودی در مدرسه است.
این دو گانگی زبانی، به خصوص در استانها و مناطقی که زبان اکثریت مردم و اجتماع غیر از زبانی است که به وسیله والدین بر کودک تحمیل می شود اثر روحی – روانی منفی جبران نا پذیری بر کودک دارد.
از طرفی، کدام عقل و منطق حکم میکند در کشوری که اکثریت نسبی جمعیت آن به زبان ترکی صحبت میکنند و حق تحصیل به زبان خود از حقوق ابتدایی و خدادادی آن ها است، به جای برخورداری از این حقوق و تحصیل در مدارس و دانشگاها به زبان قانونمند ترکی خود، بر اثر فشار روانی حاکم بر جامعه، زبان مادری خود را به کناری نهاده و فرزندان خود را در زبانی مستحیل کنند که از زمان حاکمیت رضاخان دیکتاتور از ۹۰ سال پیش به این سو بر جامعه چند زبانی و چند فرهنگی ایران تحمیل شده است؟!
نه تنها در کشورهای پیشرفته و مترقی، حتی در کشورهای جهان سومی و به مراتب عقب ماندهتر از ایران و همسایه دیوار به دیوار ایران چون عراق و افغانستان رسمیت و سراسری بودن دو زبان اکثریت در کشور و تحصیل در مقاطع مختلف تحصیلی به این زبانها از ابتدایی تا پایان دانشگاه و تحصیل به زبانهای دیگر اقوام اقلیت در استانها تا مقطع خاص چندین سال است اجرایی شده و از این بابت هیچگونه تنشی در بین اقوام این دو کشور به وجود نیامده، بلکه آنچه که به عنوان اختلاف و ناامنی در این دو کشور در جریان است از بابت مسائل سیاسی و مذهبی است.
زبان و لهجه و فرهنگ هر ملتی نشانه هویت و موجودیت آن ملت و مورد احترام تمام انسانهای آزاده بر روی کره زمین جز نژادپرستان و راسیستهاست، گریز از زبان، فرهنگ و هویت واقعی خود و نمایش خود در جلد و لباس دیگری شایسته کسانی است که دارای شخصیت متزلزل بوده و قدرت دفاع از حقوق خدادادیشان را درخود نمیبینند.
دنیای امروز دنیای تعامل و شناخت حقوق انسانها و احترام متقابل است؛ دیگر نمیشود با زور و اجبار و تحمیل، و مطرح کردن تئوری زبان و نژاد برتر و تقسیم جامعه بر کلان فرهنگ و خرده فرهنگ، شهروند درجه یک و درجه دو و پارسی مترقی و منزه و غیر پارسی عقب ماتده و پلشت صحبت از یکدلی و دوستی و برادری کرد، در کشوری که حقوق مادی و معنوی همه ملل و اقوام آن با توجه به نسبت جمعیتشان محترم شمرده شوند و همه ملل و اقوام آن با داشتن زبان و نژاد رنگ و… متفاوت دارای حقوق شناخته شده بینالمللی باشند، چه نیازی به داشتن تهمت تجزیه طلبی و یا استقلال دارند، طبعا آنها اتحاد داوطلبانه و نشاط انگیز را در محیط دموکراتیک به داشتن استقلال دردسرزا و مخاطره آمیز ترجیح خواهند داد.
توضیحات:
(۱) در تاجیکستان زبان تاجیکی ( فارسی ) را با حروف روسی یعنی سیریلیک می نویسند
(۲) واژه های ساخته شده در ” فرهنگستان زبان و ادب فارسی ” به ریاست دکتر غلامعلی حداد عادل