حق زبان مادری و پاسخ به چند ابهام
به گزارش دورنانیوز، «زبان مادری» دیگر یک مقوله امنیتی نیست. این پیشرفت ارزنده در سیاستهای قومی، جای مسرت بسیار دارد. اینک سخن گفتن از حقوق قومیتها بخصوص مطالبه حق زبان مادری نه از سوی نهاد قدرت و نه توسط کنشگران مختلف عرصه عمومی به معنای «تحریک قومیتها» و «تجزیهطلبی» تلقی نمیشود. نه تنها نخبگان قومی که بسیاری از اندیشمندان و اساتید برجسته فارسزبانی که هیچ تعلق نَسبی به قومیتها ندارند، اکنون پیگیر و مدافع حقوق زبانی اقوام هستند. اکنون سخن مخالفانی که تلاش دارند با خوانش امنیتی از زبان مادری، آن را از صدر تصمیمات اجرایی به زیر بکشند، خریدار ندارد. دیگر کسی نمیپذیرد، اگر روزی کودک آذربایجانی کتاب ترکی به دست بگیرد، کشور تجزیه میشود. گروهکی کوچک بسیار تلاش کرده این باور رضاخانی را همهپذیر کند اما خواب پریشان آنها تعبیر نداشت.
مطالبه زبان مادری برخلاف انگاره برخیها، تنها مطالبه نخبگان نیست. برای رد این سخن، کافی است کنشهای گسترده مناطق قومی را حداقل در دوم اسفند هر سال رصد کنیم. میتوان با استخراج دهها بیانیه و هزاران امضا، صدها یادداشت ژورنالیستی و دهها مقاله و رساله علمی و این اواخر هزاران استاتوس فیسبوکی و از سوی دیگر طومارها، گردهماییها، تجمعها و سخنرانیهای متعدد بهدرستی مدعی شد که ایران یکی از پربحثترین کشورهای جهان در روز جهانی زبان مادری است. اینهمه کنش گسترده نشان میدهد، زبان مادری تنها مطالبه چند نخبه دانشگاهی مرفه بیدرد نیست، مطالبه بزرگ و گسترده مردم در مناطق قومی است.
زبان مادری یک مساله فرهنگی است نه یک بحران سیاسی. خوانش سیاسی و امنیتی از یک مقوله فرهنگی و آموزشی، بزرگترین خیانت به کشور است. متاسفانه در کنار کسانی که تلاش دارند زبان مادری را بهشدت امنیتی و خطرناک جلوه کنند، کسانی هم هستند که میخواهند از «زبان مادری» برای خود کیسه بدوزند و این مطالبه بحق مردم را همانند پیراهن عثمان، ابزار دعوای خود کنند. باید گفت، زمین زبان مادری، زمین بازی شما سیاسیها نیست اشتباه آمدهاید. اتفاقا ورود هماره غلط شما به این مقوله، یکی از دلایل عدم تحقق آن است. شایسته است بهجای سخنرانیهای رادیکال در تبلیغات انتخاباتی، بهصورت منطقی و قانونی پیگیر اجراییکردن مساله باشید البته اگر بدان معتقد باشید و پس از انتخاب فراموشش نکنید.
تحقق زبان مادری البته طرح و برنامه دقیق و از همه مهمتر ارادهای واقعی میخواهد، ارادهای آهنین که بتواند در برابر جنجالها، مخالفخوانیها، ایرادهای بنیاسرائیلی، خوانشهای امنیتی و انواع مقاومتها ایستادگی کند و با استفاده از کارشناسان دلسوز و مسلط، برنامهای دقیق به عرصه اجرا بیاورد. کارشناسان چنین برنامهای هرگز نباید از گروههای رادیکال ملیگرا یا قومگرا باشند. قرائت رادیکال این دو گروه، باعث عدم اجرای قانون میشود. کنشهای متنوع مخالفان کمتعداد اما پرسروصدا که گاه در پوشش دانش است، بزرگترین مانع تحقق حقوق زبانی است که اراده و دقت مجریان قانون را میطلبد.
اجرایی کردن حق زبان مادری، قطعا مصائب و مسائل زیادی به همراه دارد. مثل هر پروژه جدیدی، این مساله نیز با یپچیدگیها و نگرانیهایی مواجه است.برای مثال، برخی به راستی نگران آن هستند که زبان آنچنان در ایران متنوع است که نشود برای همه ترکان یک کتاب و برای همان کردها کتابی دیگر نوشت. آنان میگویند همه کردها، به یک زبان سخن نمی گویند و اگر بخواهیم برای آنان کتاب بنویسیم باید حداقل بیش از یک کتاب تدریس کنیم. باید بگویی با حضور کارشناسان زبده زبان های قومی و با اتحاذ زبان معیار این مساله به راحتی حل می شود. از سوی دیگر تنوع زبانی در ایران بسیار گسترده است قطعا نمی توان در مرحله اول به همه زبان ها رسیدگی کرد شاید بهتر باشد در ابتدا برای پنج منطقه زبانی گسترده ترکی، عربی، بلوچی، لری وکردی برنامهریزی کرد سپس در مراحل بعد سراغ مناطق زبانی با جمعیت کمتر رفت. این نگرانی و دهها نگرانی دیگر، حاکی از این است که مساله صرفا در حد مطالبه باقی مانده و کمتر برای عملی کردن آن، اقدام پژوهشی و اجرایی صورت گرفته است.
رفتار دولت اعتدال درباره اجرایی کردن حق زبان مادری، قابل تامل است. وعدههای آشکار رییسجمهور در قبل و بعد از انتخابات، مسوولیت دشوار اجرای قانون اساسی و تحقق حقوق شهروندی را دوچندان کرده است. دولت اکنون روی لبه تیز حرکت میکند در یک سو مخالفان پرهیاهو و پرنفوذ حق زبان مادری صف کشیدهاند و از سوی دیگر، میلیونها انسان محروم از آموزش زبان مادری، این حق و این وعده را مطالبه میکنند. دولت اعتدال چون به رای قومیتها مدیون(در گذشته) و وابسته(در آینده) است، آزمون دشواری در پیش دارد. کوچکترین حرکت دولت برای نمره گرفتن از این آزمون سخت، میتواند به مخالفتها و دشمنیهای بنیادافکن مخالفان قدرتمند بیانجامد این مخالفتها در یک آن میتواند تخت وزیر را بگیرد و پروژه را وتو کند. از سوی دیگر عدم اعتنا به وعده انتخاباتی باعث ریزش گسترده آرای انتخاباتی میشود و این زنگ خطر بزرگی برای سقوط دولت در رایگیریهای آتی است. دولت نباید برای خاموش کردن سر و صدای تندروهای مخالف حق زبان مادری، از وعدههای خود عقب نشنید. متاسفانه گاه ادعاها و استدلالهای این گروه اندک، از زبان مسوولان مستقیم شنیده میشود. این عقبنشینی آشکار میتواند به سقوط دولت بیانجامد
عدهای مدام مطرح میکنند آموزش زبان مادری باعث تضعیف زبان رسمی میشود. کارشناسان برجسته این نظر را رد میکنند. کودکان مناطق قومی در تمام نقاط دنیا با سه زبان مواجه هستند؛ زبان بینالمللی، زبان رسمی و زبان مادری. ممکن است این سه، برای کودکی در لندن ، یکی (انگلیسی) باشد گاهی هم برای کودکی در اصفهان، دو زبان (فارسی و انگلیسی) و در تبریز(فارسی، انگلیسی و ترکی ) باشد. زباننشاسان میگویند کودکی که با سه زبان مواجه است، شانس بزرگی برای زیستن در سه دنیا دارد این شانس به یک شرط میتواند او را به ابرمرد تبدیل کند. شرط این است که هر سه زبان بهصورت همزمان و کاملا علمی و دقیق به او آموزش داده شود. اگر کودکی که با سه زبان مواجه است، نتواند یکی از زبانها را یاد بگیرد، قطعا با مشکل و حتی بحران روبرو خواهد شد. بر این اساس، هرگز قرار نیست با آموزش زبان مادری، زبان رسمی از برنامه درسی کودکان مناطق قومی حذف شود. باید علاوه بر زبان مادری و زبان رسمی، زبان بینالمللی نیز به برنامه درسی او اضافه شود. حذف زبان رسمی و بینالمللی، به یک اندازه فاجعهبار است اما حذف زبان مادری به هر بهانهای نه تنها فاجعه که یک جنایت فرهنگی است… .
مخالفان زبان مادری با تکیه بر دوگانه رسانه و دانش، توانستهاند ابهامهای بسیاری در برابر اجرایی کردن حق زبان مادری ایجاد کنند. این ابهامسازیها گاه آنچنان موفق بوده که به عنوان مانعی بزرگ بر سر راه زبان مادری اقوام قرار گرفته است. یکی از مهمترین ابهامها(موانع)، قرار دادن حق زبان مادری در برابر امنیت ملی است. باید بگوییم اگر اسلحه دومین راه برای حفظ مرزهای کشور است، تحقق حقوق اقوام از جمله حق زبان مادری، اولین و مهمترین راه است. کسانی که به زبان مادری خود، مرز را بستایند، مدافعان راستین امنیت ملی خواهند شد. تمام تاریخ ایران با اقوام غیرفارسی زبان زیسته است و هرگز هیچ زمانی در هیچ دورانی، این تنوع بانی و حامی تجزیه ایران نبوده است. هرگاه ایران تجزیه شد، آخرین مدافعان مرز، اقوام غیرفارسی زبان بودند و بزرگترین خسران را نیز آنان متحمل شدند. رد پای هیچ قومیت غیرفارسی زبانی را در هیچ مرحله از تجزیه ایران نمیتوان دید. اگر دفاع جانانه عباس میرزا نبود، آذربایجان اکنون تا زنجان تجزیه شده بود. تجزیه تلخ آذربایجان نتیجه سیاستهای غلط دولتمردان درتهران بود. با این سیاستهای غلط دولت مرکزی، آذربایجان تکه تکه شد. این اصفهان نبود که تکه تکه شد، این آذربایجان بود که مسکو-تهران پارهپارهاش کرد. تحقق حقوق قومیتها از جمله زبان مادری، ضامن قوام و دوام تاریخی مرز و باعث تقویت وحدت ملی خواهد بود.
نویسنده: اصغر زارع کهنمویی؛ روزنامهنگار و پژوهشگر / نشریه آغری