تُرکان ایران در آثار احمد آغااوغلو (بخش پنجم)- بابک شاهد
در بخش پنجم این سلسله نوشتارها به ارائه ی مقاله ی آغااغلو در خصوص حکومت قاجار و ریشه های انقلاب مشروطیت ایران نگاشته شده در شماره ی ۱۰۹ نشریه ی صراط مستقیم می پردازیم. نشریه ی صراط مستقیم توسط محمد عاکف اَرسوی شاعر سرود ملی ترکیه است که در جغرافیای عثمانی منتشر می شد. این مقاله که در سال ۱۹۱۰ میلادی منتشر شده است و به نتایج و چگونگی مصرف قرض های ناصرالدّین شاه از بیگانگان، ویژگی شخصیتی مظفرالدّین شاه و نقش نشریات تجدد طلبی تُرکی منتشر شده در روسیه بر شروع انقلاب مشروطیت در ایران می پردازد.
آغااوغلو در این موارد چنین می نویسد:
“ناصرالدّین شاه ایران را نه تنها از داخل کشور بلکه در خارج از کشور نیز به ورطه ی نابودی کشاند. واردات از خارج در این کشوری که روزبه روز رو به انحطاط می گذاشت حتی کفاف اسرافهای اطرافیان ناصرالدّین شاه را نمی کرد از این رو این افراد و ناصرالدّین شاه به فکر قرض گرفتن از بیگانگان افتادند. این قرض گرفتن از خارج سبب آغاز روندی در ایران شد که در سالهای آتی به ورشکستگی این کشور منجر گردید.
قرض گرفتن از خارج برای یک کشور نه مایه ی سرافکندگی و نه مایه ی غرور است.حتی کشورهای پیشرفته ای چون فرانسه، انگلستان، آلمان و آمریکا نیز مبالغی در حد پنج شش میلیارد از خارج قرض می کنند. اما برای اینکه این استقراض سبب فلاکت در یک کشور نگردد باید در شرایط خاصی مصرف گردد که مهمترین آن انجام عملیات های عمرانی در یک کشور یا صرف پولهای قرض گرفته شده در توسعه ی تجهیزات دفاعی یک کشور می باشد. اگر پولهای قرضی در این موارد مصرف شود دیری نخواهد گذشت که از سود حاصل از راههای کشیده شده در کشور یا سایر موارد عمرانی و صنعتی قرض بازپس داده شده و این تاسیسات به عنوان سود در داخل کشور باقی خواهند ماند.
در زمان ناصرالدّین شاه قطعاً این موارد رعایت نگشته بود. پولهای قرض گرفته شده تنها به مصر عیش و عشر و اسراف می رسید. بدین سبب بود که در مدتی کوتاه این کشور تمامی منابع و ثروتهای خود را در اختیار انگلستان و روسیه گذارد. بیگانگانی نیز که از دیرباز برای به چنگ آوردن ایران دندان تیز کرده بودند نیز منتظر چنین فرصتی بودند. در گام اول روسیه و انگلستان تحت لوای نام های گوناگون به تاسیس بانکها در ایران مبادرت ورزیدند. این بانکها با وامهایی با نرخ بهره های بالا تمامی احتیاجات این مستبد بوالهوس را تامین می کردند و در قبال این نرخ های بهره امتیازات انحصاری منابع معدنی و ثروتهای طبیعی ایران را خواستار می شدند. تمامی وامهای گرفته شده نیز حتی اندک مقداری نیز صرف امور عمرانی و توسعه ی اقتصادی نمی شد. تنها کار صورت گرفته در آن زمین کشیده شدن هفت کیلومتر خط راه آهن مابین تهران و حرم شاه عبدالعظیم بود. حتی یک مؤسسه نیز که لایق نام مدرسه و آموزشگاه باشد وجود نداشت. از نیروهای زمینی و دریایی نظامی تنها نامی باقی مانده بود. تمامی پولها صرف اسراف اعیان و نزدیکان ناصرالدّین شاه شده و وی با این پولها به سفرهایی با چنان دَبدَبه و کبکه ای به اروپا می پرداخت که تنها در شان امپراطوری های بزرگ مشرق زمین بود. تمامی پولها را صرف فحشا و خوش گذرانی در اروپا می کرد.
اروپایی ها نیز تمدن، مدنیت و اصول اخلاقی را که در میان خود رعایت می کردند به فراموشی سپرده و به تشویق پادشاه مشغول می شدند. چراکه برای آنان اهمیتی نداشت که این پولها به بهای از دست رفتن استقلال ایران و خون چشم ایرانیان مهیا گردیده است. نشریات و مطبوعات اروپا تیتر نخست خود را بدین پادشاه اختصاص داده و با تملّقی تمام وی را برگزیده ترین امپراطور دنیای شرق بیان می نمودند و وی را در این راهی که پیش گرفته بود تشویق می کردند.
حال آنکه در آن زمان و وقتی که ناصرالدّین شاه با فروش ایران بدین سفرها می رفت رفتن ایرانیان به اروپا جهت تحصیل علم ممنوع شده بود و حتی یک صفحه از مطبوعات خارجی نیز اجازه ی نشر در ایران نداشت.
در این شرایط بود که چنانکه در نوشتار پیشین بیان کردیم فردی به نام رضا، ایران را از این مستبد نجات داد و به جای وی مظفرالدّین شاه بر اریکه ی قدرت تکیه زد.
این فرد وقتی که به پادشاهی رسید در سنین سالخوردگی بود. تمامی عمر خود را در تبریز و در حرمسرا به بطالت گذرانده بود. فردی ضعیف النفس اما خوش نیت و خوش قلب بود. حاضر به رنجانیدن حتی یک نفر نیز نبود اما حتی توانایی اداره ی یک نفر را نیز نداشت. بدین سبب اطراف وی مملو از افراد جاهل گردید و کشور به وضعیتی اسفناک تر افتاد.
دقیقاً در این زمان بود که انقلاب و دگرگونی در روسیه به وقوع پیوست. چنانکه در نوشتارهای پیشین بیان کردیم مهاجرین ایرانی زیادی در روسیه به سر می بردند. از این رو مناسبات تجاری و فرهنگی مختلفی میان روسیه و ایران توسط این افراد وجود داشت. بدین علت بود که انقلاب و دگرگونی روی داده در روسیه کم کم به ایران نیز سرایت کرد. واسطه ی این سرایت نیز قفقاز خصوصاً نشریات اسلام گرای قفقاز بودند.
لازم به ذکر است که تا زمان انقلاب روسیه، حکومت روسیه اجازه ی نشر هر گونه کتاب، نشریه و روزنامه را به مسلمانان قفقاز نمی داد. این مسلمانان نیز تنها صاحب یک نشریه به زبان روسی به نام “کاسپی” بودند که با مشقت تمام منتشر می شد. علیرغم تمامی مشکلات مالی و امنیتی این نشریه به تنویر افکار عمومی مسلمانان در روسیه می پرداخت. اما دایره ی نفوذ آن نیز محدود بود؛ چراکه بسیاری از مسلمانان قادر به خواندن زبان روسی نبودند. به دنبال انقلاب در باکو شروع به انتشار نشریات “حیات” و “ارشاد” نمودیم و خدا را شکر که توانستیم نشریاتی به زبان تُرکی منتشر نماییم. نخستین جرقه های تفکر انقلاب در ایران نیز توسط این نشریات زده شد. چراکه در آن زمان آنچه که لایق نام نشریه باشد در ایران وجود نداشت. حال آنکه در جای جای ایران میلیونها تُرک ساکن بودند. این تُرکان در رابطه ای نزدیک با تُرکان قفقاز بودند و انتشار نشریه به زبان تُرکی فوراً دقت تُرکان ایران را به خود جلب کرد و در تمامی ایران به خرید و خوانش آن پرداخته شد. این نشریات با جدیتی بسیار افکار آزادیخواهانه و مشروطه طلبی را در میان مسلمانان رواج می دادند.
در سایه ی این تنویر افکار بود که کم کم در نقاط مختلف ایران حرکات آزادیخواهانه آغاز گردید. اهالی ایران دیگر به صورت علنی نارضایتی خود را بر زبان می راندند. در تبریز بسان سایر مناطق نیز انتشار نشریات مستقل شروع شد. بسیاری از مهاجرین ایرانی ساکن در قفقاز به موطن خود برگشتند تا راههای رهایی از استبداد و احیای دگرباره ی ایران را هموار کنند.”
منبع: نشریه ی صراط مستقیم به مدیرمسئولی محمد عاکف اَرسوی، مجموعه مقالات دنیای اسلام نوشته ی احمد آغااوغلو، جلد پنجم، ماه نهم، سال ۱۹۱۰ میلادی مطابق با ۱۳۲۶ هجری قمری، شماره ۱۰۹، صفحات ۷۹-۸۰)